۱۳۹۱ خرداد ۹, سه‌شنبه

جایگاه بانوان در ایران باستان ...

نخستین پادشاه زن در ايران پوران‌دخت يگانه 

هنگامی‌که شیرویه و پسرش اردشیر درگذشتند، مردان و سران ساسانی از میان خاندان شاهی، هیچ مردی را نیافتند که به تخت سلطنت بنشانند پس دختر خسرو پرویز(پوران‌دخت) را بر تخت شاهي نشاندند.پوران‌دخت، سی‌امین شاهنشاه ساسانی كه به سال ۶۳۰ میلادی، بر تخت شاهنشاهي نشست نخستین زن ایرانی است که به سلطنت رسید. دوران سلطنت او برابر بود با پايان خلافت ابوبکر و آغاز خلافت عمر.  وي یکسال و چهار ماه پادشاه بیش از ۱۰ کشور آسیایی بود. در نسك‌هاي گوناگون او را زنی خردمند، عادل و نیکو سرشت دانسته‌اند که چون شاه شد در میان مردم عدل را گسترد.به گفته‌ي «محمد باقر وثوقی»، استاد تاریخ باستان دانشگاه تهران درباره‌ي شرایط آن دوران، برخلاف دوره‌ي حکومت هخامنشیان که جنسیت اهمیت زیادی نداشت، دوره‌ي حکومت ساسانیان دوره‌ي برتری مرد بر زن بود. در دوران هخامنشیان، سرپرست کارگاه‌های تخت‌جمشید، بیشتر زن بودند. عده‌ای از زنان دو برابر مردان حقوق می‌گرفتند. این زنان، مهندسان و طراحانی بودند که بهترین و زیباترین هنرها را در تخت جمشید آفریدند.حتا زنان در این دوره جیره‌ي زایمان می‌گرفتند. دوره ساسانی اما متفاوت از دوره‌ي هخامنشیان بود. در امپراتوری ساسانی، زن شخصیت حقوقی نداشت و فرد محسوب نمی‌شد. زن از هر نظر تحت سرپرستی کدخدای خانواده بود. در چنین شرایطی پوران‌دخت در تیسفون تاج بر سر گذاشت و بدون توجه به جنسیت خود، قدرت را بار دیگر به خاندان از هم پاشیده ساسانی بازگرداند.
پوران‌دخت با تمام آشفتگی‌ها و طرز فکرهایی که درباره‌ي زنان در آن‌زمان رواج داشت تصمیم گرفت تا اوضاع کشور را سر‌و‌سامان دهد. وی کارهای مفید زيادي انجام داد، نخست یک‌سال مالیات را بر مردم بخشید.صليبي كه مسيح بر آن جان داده بود و نزد عیسویان بسیار گرامی بود، به دست ایرانیان افتاده بود و آتش کینه‌ي عیسویان نسبت به ایرانیان شعله‌ور شد و به اين شوند جنگ‌های بسیاری ميان ایرانیان و رومی‌ها در گرفت. پوران‌دخت براي آرام كردن اوضاع و كشته نشدن بي‌جهت مردم با هراکلیوس، قیصر رم معاهده‌‌ي صلحی امضا کرد و صليب عيسامسيح را بديشان برگرداند كه مردم اورشليم با شادي جشني به اين سبب برپا كردند. اين خود نمودي از خردمندي و روحيه‌ي صلح‌طلبي پوران‌دخت بوده است.
وي به گاه پادشاهي گفت:« نیت خیر دارم و به عدالت فرمان می دهم. با مردم روش نيکو داشت و عدالت کرد و بگفت تا سکه‌ي نو زنند و پل‌ها را آباد کنند و باقیمانده‌ي خراج را بخشید و نامه‌ها نوشت و نیکخواهی خویش را با مردم در میان نهاد و از حال کشتگان خاندان خود سخن آورد و گفت امید دارد، خداوند به روزگار وی چندان رفاه بیارد و کارها چنان استوار باشد تا بدانند که کشور‌گیری و لشکر‌کشی و پیروزمندی و فتنه نشانی به شجاعت و تدبیر مردان نیست بلکه این همه از خداست و بفرمود تا اطاعت آرند و نیکخواهی کنند.»
وی زمانی که سپاهی برای جنگ با اعراب فرستاد در مداین بیمار شد و در همانجا درگذشت. بسیاری براين باورند كه؛ اگر پوران‌دخت زمان دیگری به حکومت می‌رسید کفایت و لیاقت بیشتری از خود نشان می‌داد.
فردوسي در مورد پوران‌دخت فرموده:
یکی دختری بود پوران بنام                    چو زن شاه شد کارها گشت خام
بزرگان برو گوهر افشاندند             برآن تخت شاهیش بنشاندند
چنین گفت پس دخت پوران که من      نخواهم پراگندن انجمن
کسی راکه درویش باشد ز گنج           توانگر کنم تا نماند به رنج
مبادا ز گیتی کسی مستمند             که از درد او بر من آید گزند
ز کشور کنم دور بدخواه را                  بر آیین شاهان کنم گاه را
 نگار پاكدل
ياري‌نامه‌ها:
 تاریخ بلعمی
 تاریخ طبری 
 شاهنامه‌ي فردوسي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.