روزی آخوندی بر منبری خطاب به مردم فریاد بر آورد، مردم به من وحی شده
است که از امروز میتوانم به اذن خداوند بهشت را پیش فروش کنم.هر کس
میخواهد بیاید و برای آخرتِ خود قطعه از بهشت را بخرد و با خیالی راحت در
این دنیا هر کاری میخواهد بکند چون عاقبت به بهشت میرود.
عوام با
علاقهای هرچه تمامتر به خرید بهشت پرداختند.امام نقی که دستِ این آخوندِ
ملعون را خوانده بود در هیبت یکی از همین عوام جلو رفت و فریاد بر آورد
که ای شیخ،من میخواهم جهنم را از تو بخرم،مبلغ را بگو تا تقدیم
نمایم.آخوند که دید عجب خری به پستش خرده گفت همه جهنم را به تو میفروشم به
یک درهم.نقی هم سریع خریداری کرد و وقتی سند را زدند به نامِ امام
نقی،امام فریاد بر آورد که ای مردم عوام ،من جهنم را خریداری نمودم و هیچ
کس را در آنجا راه نخواهم داد دیگر احتیاجی به خرید بهشت ندارید و پولتان
را در جیبِ این آخوندِ شیاد مریزید. که عوام فریاد زدند یا نقی ،جانمان
به قربانت...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.