۱۳۹۱ شهریور ۲۴, جمعه

خداوندا اگر مردی و مردانگی این است , به نامردی نامردان قسم نامرد نامردم اگر دستی به قرآنت بیالایم.

من آزاد مرد روستایی با شما شهری صفتها نکته ها دارم
من از ماسوله می آیم، از پشت کوهها، شاید همان آفتابم، یا برادر آفتاب
خرم، گاوم، سگم، خوکم، بزم، بزغاله ام. پشت کوهیم
و اینک چرا بز و بزغاله باشم؟
من از این حیوان نجیب رازها در سینه دارم.
خداوندا تو مستی خارو مسکینی؛
اگر از روز ازل مستی نمیکردی،
یکی را اینچنین خارو یکی را آقا نمیکردی.
من از نا باوری ترک پدر کردم،
شکستم قلب مادر، بریدم از برادر، خواهر را دربدر کردم.
و اینک بشکن سکوت مرگبار در من،
شب است و ماه می رقصد، نسیم از بوته، عطر شقایق،
ز لبهای هوس انگیز زنبق بوسه میگیرد.
شب است اما من بیدارم،تو چه ها با خلق کردی،
به شاهین درس خونخواری تو آموزی،
تو مرغان ضعیف را طعمه اش سازی.
اگر گویم کریمی آن زن آواره یعنی چه؟
اگر گویم رحیمی آن سفره صد پاره یعنی چه؟
یکی را میکنی لات و بی کس و عریان،
یکی را همچون من محتاج لقمه ای نان،
بگو ای احمق نادان مگر دیوانه ومستی؟
مگر وادار بودی آفریدی اینچنین هستی؟
خداوندا اگر در روز گرما خیز تابستان ز عرشت به زیر آیی
در سایه دیواری تن خود را بدست خود سپاری و لبان خشک را
بر کاسه مسین تیر اندود بگذاری،
کاخهای مرمرین روبرو بینی،
زمین و آسمان را کفر میگویی
خداوندا نمیگویی؟
خداوندا اگر ز عرشت به زیر آیی،
لباس فقر به تن پوشی،
غرورت را برای لقمه نانی به زیر پای هر نامرد بگذاری،
زمین و آسمان را کفر میگویی
خداوندا نمیگویی؟
خداوندا تو در قرآن جاویدت هزاران وعده ها دادی،
تو میگفتی که نامردان بهشت جاویدت را نمیبینند،
بیا بنگر که نامردان دوران با خون هزاران مرد کاخها ساختند.
توی نامرد میخندی من نامرد میگریم،
خداوندا تو در قرآن جاویدت هزاران وعده ها دادی؟
تو میگفتی اگر اهریمن شهوت بر انسان حکم فرما شد،
من او را با صلیب خشم مصلوب  خواهم خواست،
ولی، ولی من دیده ام چشمان شهوت بار فرزندی
که بر اندام لخت مادرش مستانه میلغزد.
خداوندا تو میگفتی زنا زشت است,
ولی دانم که عیسی طبع خداوندیست،
تو خود در رود ارس با مریم عذرا زنا کردی.
خداوندا نکردی؟
های که تف بر خشم و بر عدلت.
خداوندا اگر مردی و مردانگی این است
به نامردی نامردان قسم نامرد نامردم اگر دستی به قرآنت بیالایم.
عجب بی پروا سخن گفتم من امشب.
غلط کردم
اشتباه کردم
نفهمیدم
ببخشایید.
 
" کارو "

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.