اشاره به ندا در سخنرانی شما برای ایرانیان دلگرم کننده بود؛ اما وقتی واژه “فارس” را از خلیج فارس حذف می کنید، رویاهای ندا و ملتی را لگد مال می کنید که چیزی جز عزت و رویاهایشان برایشان نمانده است. مطمئنم شما قصد ندارید ملتی را از آنچه به حق متعلق به اوست، محروم کنید.
کودتا و قتل را دیگران کردند
تاوانش را امثال او می دهند!
تاوانش را امثال او می دهند!
جناب آقای پرزیدنت اوباما
نخست مایلم از این فرصت استفاده کنم و دریافت جایزه ی صلح نوبل را به شما تبریک بگویم. به راستی امیدوارم این جایزه پیام شما را به قلب و ذهن هایی که با نفرت و شهوت قدرت مهر شده اند، برساند.
من *آرش حجازی* هستم. شاید اسم مرا قبلا شنیده باشید، من همان پزشکی هستم که سعی کرد ندا آقاسلطان را نجات بدهد، دختر جوانی که در تظاهرات مسالمت آمیز علیه تقلب در انتخابات ایران کشته شد، همان زنی که شما دو بار در سخنرانی های خود در چهار ماه گذشته به او اشاره کرده اید. من همان کسی هستم که کشورش را ترک کرد تا به خشونت مطلق و بیدادی که به مرگ دختر بیگناهی که گلوله ی نیروهای بسیج به سینه اش اصابت کرد و آن قدر از او خون رفت تا جان سپرد، شهادت بدهد.
آقای رئیس جمهور، وقتی ندا مرد، من آنجا بودم. من کاری کردم تا تمام جهان آن نگاه پیش از مرگ را در چشمان او ببیند. من درباره شرایط مرگش شهادت دادم تا هر مستبدی در جهان بداند که همواره کسی شاهد است. ندا آنجا به دلیلی مرد؛ برای یک رویا، زمانی که تمام رویاها برباد رفته بود.
مرد تا عزت را به سرزمینی برگرداند که یکی از منفورترین حکومت های جهان را داشت. سعی کرد به دنیا نشان بدهد که ایران فعالیت های هسته ای و تروریسم و بنیادگرایی نیست، بلکه به معنای باور داشتن به رویاها، شجاعت، عزت، عشق بی قید و شرط و پرداخت هر بهای لازمی برای یک قدم نزدیک تر شدن به آزادی است.
مرگ ندا خلوص ملتی سه هزارساله را بار دیگر به جهان نشان داد. از زمانی که درباره مرگ او شهادت دادم، همه چیزم را از دست داده ام، شغلم را، زندگی آبرومندم را در ایران، امنیت خانواده و خودم را، کشورم را، و حالا در این دنیای بزرگ تنهایم، بدون پول، بدون شغل، با خانواده ای که باید سرپرستی کنم. اما از کارم پشیمان نیستم و اگر زمان به عقب باز می گشت، باز هم همین کار را می کردم؛ *هرچند جهان آن نگاه بی گناه را در چشم های ندا دید و هیچ نکرد.* *میلیون ها نفر اشک ریختند، اما هیچ کس کاری نکرد*. مثل همیشه، همه نظاره کردند، مستبد را نفرین کردند، شهید را دعا کردند، اما هیچ کس قدمی برنداشت تا از ملتی حمایت کند که زادگاه نخستین اعلامیه حقوق بشر بود.
اما این نامه را به این قصد نمی نویسم که از شما بخواهم کاری بکنید. نه، مردم ایران بدون درخواست کمک از هیچ مقامی در دنیا، می جنگند و آزادی شان را به دست خواهند آورد. آنچه مرا ناچار به نوشتن می کند، این است که اگرچه به کمک کسی احتیاج نداریم، سپاسگزار می شویم اگر دنیا حقیقت را مخدوش نکند.
ندا نه به خاطر یک کشور، که برای رویایی به نام ایران جان داد. یکی از مهم ترین نمادهای ایران در قلب ایرانیان، خلیج فارس است، خلیجی زیبا در خاور میانه که در سخنرانی تان آن را “خلیج” نامیدید.
آقای رئیس جمهور
خلیج فارس در قرن پنجم پیش از میلاد از سوی داریوش بزرگ و هرودوت خلیج فارس خوانده می شد؛ نیز در قرن دوم پیش از میلاد از سوی کلودیوس پتالمائوس، و در قرن اول میلادی از سوی کینتوس کورتیکوس روفوس. نام رسمی آن هنوز “خلیج فارس” است. سازمان ملل دو دستورالعمل صادر کرده است که در آن از دولت ها خواسته است که برای نامیدن این خطه آب، فقط از نام “خلیج فارس” استفاده کنند.
اشاره به ندا در سخنرانی شما برای ایرانیان دلگرم کننده بود؛ اما وقتی واژه “فارس” را از خلیج فارس حذف می کنید، رویاهای ندا و ملتی را لگد مال می کنید که چیزی جز عزت و رویاهایشان برایشان نمانده است. مطمئنم شما قصد ندارید ملتی را از آنچه به حق متعلق به اوست، محروم کنید.
من همه چیزم را به خاطر یک رویا از دست داده ام و بر این باورم که شما، آقای رئیس جمهور، از معدود دولتمردان دنیا هستید که هنوز به رویاها باور دارند.
به شما درود می فرستم و در سفر درازی که در پیش دارید، برایتان آرزوی موفقیت می کنم. امیدوارم شما نیز برای ملتی که با چنگ و دندان، در میان خون عزیزانش می کوشد خود را به رویایش برای آزادی و برکت نزدیک کند، آرزوی موفقیت داشته باشید.
با احترام
آرش حجازی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.