۱۳۹۰ فروردین ۲۵, پنجشنبه

.آقای مسعود رجوی یک بار در نشستی از موضع انقلاب ایدئولوژیک صراحتا گفتند : قرارگاه اشرف قبرستان " سرخود " است کسی که وارد آن شد یا مجاهد خلق میشود و یا جنازه است !

آخ که دیگه ، گنجیشکک اشی مشی
گقته بودم لب بوم نظم نوین نشین
میزنه ناقص میشی......!
ولی کو گوش شنوا....؟
 
جامه مرگ بر تن همه ما برازنده است برطبق قوانین طبیعت و ماده و اینا ...!
اما ، وقتی قرار به قضاوت باشد موضوع کمی فرق دارد . به قول دوستی که نوشته بود : درد را از هر طرف که بنویسی درد است ، خون از هر طرف که بنویسی خون است و نان را هم.... و گرگ را هم از هر طرف باید گرگ بخوانی ! ما که اینجا به محکوم کردن نشسته بودیم و درد و خون و مرگ و جنازه را به یمن تکنولوژی دیدیم ، بازهم درکمان از صحنه هیچ است . صحنه هایی دقیق که نیاز به بازگویی ندارد .  حالا پروژه تمام شده است "شهدا" به خون نشستند و فیلمهایش روی یوتیوپ نشست . 34 کشته و بیش از 300 زخمی .....و این همه جدای از روح سرگشته و زخمی بقیه 3000 نفر است . احساسات و شعار وباز هم غلیان ناآگاهی ، که چرا ؟
 من به فرزندان "اتل خان دشت" کاری ندارم که  مویه میکنند الان وقتش نیست ! شاید حرفشان از یک نظر درست باشد و اینکه انگشت گذاشتن بروی همه واقعییت چه دردی از آن زخمها و اسارت بقیه دوا میکند ؟ من هم از این لحاظ موافقم که نشستن به تمام " چرایی " قضیه از آن اسیران مانده در اشرف دردی را دوا نمیکند حتی محکوم کردنهای تکراری از جای گرم و نرم هم دوای دردشان نیست . اما مطرح ماندن این "چرایی" لازم است ، ندیدن هرکدام از اضلاع این مثلث شوم ارزشی ( نظم نوین ، ولایت فقیه ، رهبرعقیدتی ) یعنی تکرار اشتباه و باز هم تکراری بی حاصل . مطرح ماندن این " چرایی " لازم است ، نه برای جواب گرفتن به تناقضات و سوالات بی جواب ....چرا که کسی برای جواب دادن وجود ندارد ! بلکه برای تاریخ .... تا زیر هیچ غبارزمانی کم رنگ نشود و با هیچ خونی توجیه نشود که " چرا " ....؟
بیست و چهار ساعت بعد از کشتار اسیران اشرف ، دولت امریکا متاسف شد ، اتحادیه اروپا هنوز سرش را میخاراند ، مالکی راضی کرد هم خودش را و هم برادران سیاسی و عقیدتی اش را ، رهبر عقیدتی اصلا نیست شده ، رئیس جمهور منتخب اونجا به تابلوی استراتژیک سرخ اشرف سلام میکنه.... ، ( مریم رجوی : کارزار کبیر فروغ اشرف، که در آن، اشرف، جان‌فشان و سربلند، به اوج رسید. یکبار دیگر اثبات کرد که اشرف کانون استراتژیک نبرد آزادی با رژیم ولایت فقیه است و این نبرد به اوج رسیده است...... )
 بی خیال مادام ....استراتژی شهید سازی حتی مرهمی نیست ...این استراتژی ربطی به مردم ندارد .....شما هم کمتر این استراتژی را هم بزنید تا بوی گندش بیشتر درنیاد .....!

  حکومت اسلامی طرح پیدا کردن شوهر برای زنان مسلمان را با قید 2 فوریت به مجلس اسلام برد ،  و بالاخره اپوزسیون که سنگ تمام گذاشت در یک جایی !
در روز سوم پروژه اسلامی کشتار، رسانه ها تیتر زدند که دولت عراق تا آخر سال میلادی قرارگاه اشرف را تعطیل میکند و مجاهدین باید از عراق بروند ....! هنوز نمیدانم چه بگویم چون از بعد سقوط صدام سالی یک یا دو بار از این خبرها تیترمیخورد ، ولی با توجه به خیلی مسائل و حرفها....اگراین فرضیه درچشم انداز باشد ...در فکر بودم که به کجا باید بروند ؟ و چگونه ؟ شاید منظور دولت عراق این است که بروند زیر خاک ...مثل قبلی ها در مرداد 1388 و قبلترش و این " ارتش آزادی ستان " را هر روز عاشورایی در تقدیر باشد " .....و تحویل اعضای سابق توسط دولت امریکا به رژیم ولایت فقیه ......
من و ما ، زندان تیف و عملکرد دولت امریکا را با گوشت و پوستمان لمس کردیم . در همان زمان هم میدانستیم که لیست کذایی 5 میلیون امضاء ....دعوت شیوخ و قبایل به مرغ و خورشت و حمایت آن رئیس قبیله و این یکی و....اینا ، در دنیای پیچیده سیاست کاری طنزآمیز است . و فوران عواطف قلبی نسبت به همه صاحبخانه ها ، سیاست خط موازی و همکاریهای همه جانبه اطلاعاتی و سیاسی با دولت امریکا ، ضیافت و عکس یادگاری با بولتون  و حتی شرکت در سهم نفت و پتروشیمی .....هیچکدام جلوی این خونریزی و جنایت و چنین سرنوشتی را نگرفت و نمیگیرد . ای داد پر دود !
حالا باز هم مویه کنید و عکس خون و جنازه های با حجاب ، دلتان را به آشوب بکشد و غاقل شوید که اگراین کشتن و محکوم کردن و نالیدن تبدیل به عادت و الگوی رفتاری شود ، خیلی از آن اسرا ، ته دلشان آرزو میکنند که ای کاش در همان بمباران جنگ به یک باره راحتشان میکردند و طی سالیان زجرکش نمیشدند برای به بار نشستن استراتژی قرن پیش...... ؛ ای کاش آنها هم میتوانستند راهی به جزاین داشته باشند راهی که حداقلش ، یک فضای امنیتی بود برای همه ، و نه فقط برای خواص و لایه های بالایی .... و حق انتخاب هم باشد برای بعد !
درتمام طول این کشتار من هم بودم و با دقت دنبال کردم اما علیرغم همه دردش ، 2 موضوع مستمر در جلوی نظرم بود .
اولی اینکه آقای مسعود رجوی یک بار در نشستی از موضع انقلاب ایدئولوژیک صراحتا گفتند : قرارگاه اشرف قبرستان " سرخود " است کسی که وارد آن شد یا مجاهد خلق میشود و یا جنازه است !
دوم اینکه باز هم آقای مسعود رجوی یک بار دیگر گفتند : اگر ما مجاهدین روزی بخواهیم انگشت بگذاریم روی اشتباهات خودمان ....آنوقت مجبوریم قدم به قدم عقب نشینی کنیم تا انشعاب سال 1353 !
الان که وقتش نیست . راستش کی حال داره تا سال 53 عقب عقب بره ؟ حتی تا 1357 و سرفصل 1367 آتش بس جنگ ایران و عراق هم ...حالش نیست ، یه کم تخفیف به جایی بر نمیخوره ! میخواهید از سیاست خط موازی شروع کنیم !؟
ولی آنجا هم طرف ( رهبر عقیدتی ) مجبور بود بالاخره بین سلاح و صاحب سلاح یکی را انتخاب کند ! پس با این حساب نقطه شروعی وجود ندارد . اصلا چطوره همه تقصیرها را به گردن خود اسیران اشرف نشین بیاندازیم ، چون به هر حال آنها هم در مصاحبه های وزارت خارجه امریکا و اف بی آی و..... میتوانستند تصمیم بگیرن !
ولی اون روزها یادمه که تصمیم گیری خیلی کار سختی بود چون همین دولت امریکا در هماهنگی کامل با همان رهبر عقیدتی کاری کرده بود که اکثرآن نفرات اسیر در قرارگاه اشرف  فکر کنند از زندان تیف راهی به جز رفتن به گلوی ولایت فقیه ندارند ، همه زندانیان تیف الکلی و هم جنس باز شده اند و در چراگاه وزارت اطلاعات در حال چریدنند ، و کلاسهای توجیهی با عکس و آلبوم و اطلاعاتی که عموسام هدیه اش داده بود ، برای توجیه همین خارج کشور و پدیده هایی به نام هوادار.....
 البته فقط تصورشان این بود اما واقعیت این بود که خود ما هم تا آخرین لحظه که در بدترین شرایط امنینی عراق رهایمان کردند ، نمیدانستیم چه در پیش است ؟ ما فقط ریسک کردیم . این اسیران فعلی قدرت ریسکشان از دیروز هم بدتر شده است اصلا انتخابی بین بد و بدتر ندارند ، تمام اشکال کار، در باورشان به همان استراتژی فروغ 2  بود که مرگش توسط پزشکی قانونی تاریخ ، در همان 1367 تائید شده بود !
آقای مسعود رجوی یادتان هست در نشست قبل از شروع جنگ گفتید که : باید برای بدترین تابلو همه آماده شوند . بدترین تابلو از نظر شما این بود که همه را دست بسته به گوانتاما ببرند....! و من این روزها در فکرم که چنین تابلویی بهترین تابلو بود چون تمام کسانی که حتی قبل از سقوط صدام سر از گوانتامو در آوردند بدور از سیاست خط موازی خیلی وقت است تعیین تکلیف شده اند !
آخ که دیگه ، گنجیشکک اشی مشی
گقته بودم لب بوم نظم نوین نشین
میزنه ناقص میشی......!
ولی کو گوش شنوا....؟
چقدر دوست داشتم 10 تا جت مسافری میداشتم و بعد همه آنها را مجانی سوار میکردم و میبردم به جایی که نه رهبر عقیدتی دارد و نه نظم نوین و نه ولایت فقیه ! یعنی جایی که انسان مبنای هر ارزشی است و نه هیچ مزخرف دیگری ! ولی نداشتم و ندارم . پس من هم مجبور شدم فقط بسنده کنم به محکوم کردن ....!
به قول خرسندی ، چقدر این جماعت همه شبیه هم هستند ، اوباما و مالکی و ولایت فقیه و رهبر عقیدتی و کدیور و بقیه ها ....! کسانی که همین محکوم کردن بی خرج را هم دوست ندارند ، بلد نیستند ، خوابند و بیمار.....!
 
اسماعیل هوشیار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.