۱۳۹۰ دی ۱, پنجشنبه

این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست ... این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست

این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
أن کشور نو أن وطن دانش و صنعت
هرگز به دل انگیزی ایران کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان موجی است
که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافه اهوی ختن نیست
اواره و خسته و سرگشته و حیران
هر جا که روم هیچ کجا خانه من نیست
اوارگی و خانه به دوشی چه بلایی ست
دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست
هر کس زند طعنه به ایرانی و ایران
بی شبهه که مغزش به سر و روح و تن نیست
پاریس قشنگ است ولی نیست چو تهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
هر چند که سر سبز بود دامنه الپ
چون دامن البرز پر از چین و شکن نیست
این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست
این شهر عظیم است ولی شهر غریب است
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست

"زنده یاد، خسرو فرشیدورد"

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.