گریه بر خواری خود کن گر سر زاریت هست.
بر بزرگان جمت اشکی نمیریزی ولی
در عزای تازیانت عیش عاشوراستی
در غم بابک نمیگریی که خنداندت ولی
در غم طفلان مسلم شیونت برپاستی
سد هزاران لاله از ایران زمین شد داغدار
تو هنوزت شیون از داغ دل لیلاستی
اینهمه سردار ملی غوطه زد در خاک و خون
باز چشمت اشکریز اصغر و صغراستی
گریه بر خواری خود کن گر سر زاریت هست
خنده بر شادی خود کن گرت استغناستی
گریه کن بر انقراض دولت ساسانیان
کاین مذلتها همه برخاسته از آنجاستی
قرنها سعی تو در بیگاری بیگانه رفت
بر سرت بیگانه زانرو سرور و آقاستی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.