۱۳۹۰ اسفند ۱, دوشنبه

اینجا چند نفر این اراجیف را باور میکنند.وقتي رسول خدا متولد شد !!!

عجب زلزله‌ای بوده محمد

 ايوان كسري بلرزيد و چهار كنگره آن افتاد و آتشكده فارس كه هزار سال خاموش نشده بود در آن شب خاموش شد و داناترين علماي مجوس در آن شب در خواب ديد كه شتراني عربي اسباني سركش را مي‌كشند و از دجله گذشتند و داخل بلاد ايشان شدند و طاق كسري از ميانش شكست و دو حصه شد و آب دجله شكافته شد و در قصر او جاري گرديد و نوري در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر شد و پرواز كرد تا به مشرق رسيد، و درياچه ساوه كه سال ها آن را مي‌پرستيدند فرو رفت و خشك شد و وادي سماوه كه سال ها بود كسي آب در آن نديده بود آب در آن جاري شد. در روايات آمده است: آمنه مادر پيامبر اكرم (ص) گفت: كه چون پسرم بر زمين رسيد دست ها را بر زمين گذاشت و سر به سوي آسمان بلند كرد و به اطراف نظر كرد پس از او نوري ساطع شد كه همه چيز را روشن كرد و به سبب آن نور قصرهاي شام را ديدم و در ميان آن روشني صدايي شنيدم كه قایلي (گوينده‌اي) مي‌گفت: زاييدي بهترين مردم را، پس نام او را محمد بگذار.(۱) از آن پس اين كودك به نام محمد، احمد با شهرت رسول الله و خاتم پيامبران و كنيه ابوقاسم نام گرفت. همچنين از امير المومنين (ع) نيز در خصوص ولادت پيامبر(ص) روايت شده است كه چون آن حضرت متولد شد بت ها كه بر كعبه گذاشته بودند همه بر رو افتادند و چون شام شد اين ندا از آسمان رسيد كه: حق آمد و باطل نابود شد همانا باطل نابود شدني است. و جميع دنيا در آن شب روشن شد و هر سنگ و كلوخي و درختي خنديد و آنچه در آسمان ها و زمين ها بود تسبيح خدا گفتند و شيطان گريخت و مي‌گفت: بهترين امت ها و بهترين خلايق و گرامي ترين بندگان و بزرگ ترين عالميان محمّد ـ صلي الله عليه و آله ـ است.(۲) اين كودك قبل از اينكه قدم بر اين زمين خاكي بگذارد پدرش را از دست داد و در سن شش سالگي نيز مادرش دارفاني را وداع گفت و بعد از آن در كنار جدش زندگي مي كرد و هنگام فوت عبدالمطلب تحت سرپرستي عمويش ابوطالب قرار گرفت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.