آه ای بانوی شرقی و دلیر ...
بنگرای بانو به تاریخ وطن .... گوهری بودی دراین دشت ودمن
بنگرای بانو به تاریخ وطن
گوهری بودی دراین دشت ودمن
حال افتادی به این روز حقیر
چادرت را پاره کن ای دخت شیر
... ای زن ایرانی ای مادینه شیر
آه ای بانوی شرقی و دلیر
ای رخت در پشت تاریکی اسیر
چادرت را پاره کن ای دخت شیر
این حجاب میراث قوم تازی است
بهر ایرانی اسارت سازی است
ای زن از تازی تو میراثی مگیر
چادرت را پاره کن ای دخت شیر
در پی نور امیدی تازه شو
با سرود تازه پر آوازه شو
پنجه در چنگال اهریمن بگیر
چادرت را پاره کن ای دخت شیر
از حریق آتش دشمن مترس
روی بگشا و زاهریمن مترس
روی تو گلخانه ی سرخ حریر
چادرت را پاره کن ای دخت شیر
دخت ایرانی کجـا و روسری؟
این خجالت چادر و این توسری
بند بگشا زین اسارت ای دلیر
چادرت را پاره کن ای دخت شیر
روز روباهان شبی پایان رسد
گرگها را نیز زمان آسان رسد
شیر باش و رهبر دشت و کویر
چادرت را پاره کن ای دخت شیر
بنگر ای بانو به تاریخ وطن
گوهری بودی دراین دشت ودمن
حال افتادی به این روز حقیر
چادرت را پاره کن ای دخت شیر
جای تو بر چشم و جان میهنم
بی تو عریانم توئی پیراهنم
از زمین برخیز و اینک بال گیر
چادرت را پاره کن ای دخت شیر
بابك اسحاقي
۱ نظر:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.