از انتشارات بنیاد هانریش بل و بنیاد سبز اروپا: «انرژی هسته ای در بنبست»، نوشته شده در ژانویه ۲۰۱۰
برگردان از انور میرستاری، عضو حزب سبزهای اروپا
کارشناسان از خود میپرسند که آیا اسرائیل، بدون کمک خارجی، وسایل نظامی لازم را برای نابودی پایگاه های هسته ای ایرانیان دارد یا نه؟ خیلیها فکر میکنند که نیروهای آمریکایی قادر به این کار هستند، اما کارشناسان نظامی به توان آمریکائیان برای از بین بردن کامل این پایگاه ها، در یک یورش غافلگیرانه، شک دارند و با توجه به در اختیار داشتن تجهیزات زیاد مقابله به مثل تهران، این کار را توصیه نمی کنند.
۵.۴ ـ همکاری برای عدم تولید سلاح های هسته ای
فروپاشیدگی اتحاد حماهیر شوروی و نگرانی نسبت به ارثیه عظیم هسته ای به جا مانده، سبب تصمیم گیری های زیادی در باره منع تولید سلاح های هسته ای با همکاری دولت های جانشین آن گردید. ایالات متحده نخستین کشوری بود که دست به کار زد و از آن پس در بخش مالی و انجام چنین فعالیتهایی در تعداد زیادی از این کشورها وارد کارزار شد. بنابر این، خیلی از برنامههای گسترش یافته در این چارچوب، مسلما در کشورهای دیگر نیز سودمند هستند.
برنامه ریزی های گوناگونی در روسیه و در دیگر کشورهای سر بر آورده از اتحاد شوروی وجود دارند که با رعایت کامل نکات لازم امنیت فنون تسلیحاتی و مواد هسته ای، دارای اهداف ذخیره سازی خیلی متمرکزی هستند. برنامه ریزی های دیگری نیز وجود دارند که مسئله امنیتی سوخت هسته ای زیر دریایی های از رده خارج شده را پیگیری می کنند. پروژه هایی مانند برنامه «مرکز علمی و فناوری»، « شهرک های هسته ای»، «تغییر و تحولات در روسیه» و برنامه پیشگیری از گسترش تولید سلاح های هسته ای در دست اقدامند. این اقدامها به منظور جلوگیری از فرار مغزها و در زمینههای ایجاد شغل برای دانشمندان هسته ای صورت می گیرند. هم چنین، جلوگیری از کاریابی دانشمندان هسته ای در حوزه های علمی کشور های خارج که موجب گسترش تولید سلاح های هسته ای در آن کشورها می شود، بخش دیگری از این برنامهها می باشد. پروژه های دیگر، بهبود وضعیت کنترل مرزها و صادرات ها را در کشورهای فروپاشیده شوروی سوسیالیستی بررسی می کنند. برخی از کشورهای جدا شده از روسیه تلاش میکنند به همکاری خود برای تولید مواد شکافنده انفجاری مورد استفاده در ساخت سلاح های روسی پایان دهند و از میزان ذخیره خود بکاهند.
در ۱۹۹۶ با یک اقدام سه جانبه، آمریکا، روسیه و آژانس بینالمللی انرژی اتمی توافق کردند که مواد شکافنده انفجاری مازاد مورد استفاده نظامی (پلوتونیوم و اورانیوم)، تحت کنترل آژانس قرار گیرد. در ۱۹۹۳ آمریکائیان۵۰۰ تن اورانیوم به شدت غنی شده را از روسیه خریدند، سپس آن را به اورانیوم ضعیف تبدیل کرده و به عنوان سوخت در راکتورهای هسته ای خود بکار بردند. بر طبق اطلاعات شرکتی که برای این کار برگزیده شده بود، ۳۸۲ تن اورانیوم به شدت غنی شده، معادل ۱۵۲۹۴ کلاهک هسته ای، به اورانیوم فقیر در چارچوب برنامه «مگاتن به مگاوات» تبدیل شد.
به موجب قراردادی که مابین آمریکا و روسیه در باره از بین بردن پلوتونیوم در سال۲۰۰۰ بسته شد، این دو کشور توافق کردند که در اولین فرصت، هر کدام ۳۴ تن پلوتونیوم نظامی را به صورت سوخت «موکس» در بیاورند یا آن را از طریق مخلوط کردن با ذباله های هسته ای، خنثی سازند تا دیگر از لحاظ نظامی بی اثر باشد و بتوان انبار کرد. اما این توافق به دلیل عقب انداختن مرتب اجرای آن، تا کنون از موفقیت زیادی برخوردار نبوده است. در ماه آوریل، یک پیمان اصلاحی و الحاقی به تصویب رسید که به موجب آن، روسیه حق دارد از این پس، پلوتونیوم نظامی خود را کاملاً به سوخت موکس تبدیل کند و برای راکتورهای «سور ژنراتور های سریع» که تابع قوانین کنترل ویژه منع تولید سلاح های هسته ای هستند، استفاده کند.
از سال ۲۰۰۲ ببعد، یک «مشارکت جهانی علیه تولید سلاح های هسته ای و ابزار کشتار دست جمعی» وجود دارد که پایه گذار آن، گروه ۸ است. اعضای گروه ۸ متعهد شدهاند که در یک دوره زمانی ده ساله، ۲۰ میلیارد دلار برای این اقدام هزینه کنند.
در ماه مه ۲۰۰۴ آمریکا، روسیه و آژانس بینالمللی انرژی اتمی خبر یک اقدام جهانی برای کاهش تهدیدات را اعلام کردند. از جمله اهداف این اقدام، یکی هم، تأمین هر چه بهتر امنیت مواد شکافنده انفجاری است که از روسیه و آمریکا میآیند و در بیش از ۴۰ کشور جهان مورد استفاده قرار می گیرند و سپس به کشورهای مبدأ خود برگردانده می شوند. این اقدام در آغاز کار خود، اورانیوم بشدت غنی شده موجود را که در راکتورهای پژوهشی به کار می روند و در بیشتر اوقات به وسیله روسیه یا آمریکا به فروش می رسند، در حال حاضر مورد توجه خود قرار می دهد. باید اورانیوم بشدت غنی شده، به عنوان مواد سوختی در راکتورهای برنامههای هسته ای صلح آمیز ممنوع شود. باید راکتورهای پژوهشی که با اورانیوم بشدت غنی شده کار می کنند، بسته شوند یا به نیروگاه هایی تبدیل شوند که با اورانیوم ضعیف شده کار می کنند. بیش از ۹۰ کشور در سال ۲۰۰۷ به این پیمان پیوستند. مواد شکافنده انفجاری نظامی کشورهای صربستان، بلغارستان و قزاقستان پیش از آنکه حتی حرفی از این اقدام در میان باشد، به آمریکا و روسیه منتقل شده بودند. در طی یک کنفرانس جهانی در باره امنیت هسته ای در آوریل ۲۰۱۰، یک رشته از کشورها تمایل خود را به عدم استفاده از اورانیوم بشدت غنی شده در چنین راکتورهایی، در آینده، اعلام داشتند.
امروزه بیشتر قراردادهای دوجانبه آمریکا و روسیه، به قراردادهای چند جانبه تبدیل شده اند. کشورهایی هستند که در راه کاهش میزان تولید سلاح های هسته ای، همچنین در برنامههای یافتن شغلهای جایگزین برای کارشناسان علمی و بالاخره در پشتیبانی از برنامههای امنیتی در تأسیسات نیروگاه های هسته ای و مواد هسته ای، کمکهای موثری می کنند. مباحثات مربوط به نبود امکانات ایمنی و امنیتی در اتحاد شوروی سابق نیز اقداماتی را به گردن آژانس بینالمللی انرژی اتمی گذاشتهاند که هدف از آن ها، تشدید مسائل امنیتی در استفاده از انرژی هسته ای صلح آمیز می باشد.
۵.۵ ـ مقررات جزایی و نظامی بر ضد تولید سلاح های هسته ای
برای مبارزه علیه تولید سلاح های هسته ای، آمریکا در زمان جرج بوش، اساساً بر آئین نامههای یک جانبه تنبیهات هسته ای متکی بود. در این باره میتوان دو مثال زد:
• اولین مثال: اقدامات امنیتی علیه تولید سلاح های هسته ای، که در ماه مه سال ۲۰۰۳ نوشته شد. هدف از این مقررات، هم اعتبار قانونی بخشیدن به خود آن و هم آسان کردن کار جلوگیری نقل و انتقالات سلاح های هسته ای، بیولوژیکی و شیمیایی از راههای هوایی یا دریایی است. این کار سیستمهای موشکی و فناوری بهسازی مواد مربوط به همه سلاح ها را نیز در بر می گیرد. تعداد زیادی از کشورها از این لایحه با اکراه و تردید استقبال کردند، زیرا اجرای آن با یک سلسله از قوانین بینالمللی که آزادی پروازهای هوایی و تردد دریایی را تضمین می کرد، در تضاد بود. با این حال، پس از آنکه دولت بوش اقدامهای خود را برای پاسخگویی به انتقادات حقوقی تصحیح و محدود کرد، ملتهای دیگر، بیشتر تمایل نشان دادند. امروزه بیش از ۹۰ کشور در این اقدام سهیم هستند.
• دومین مثال عبارت از عملیات علیه تولید سلاح های هسته ای می باشد. اهداف این مقررات پس زدن یا جلوگیری از بازتولید هسته های تولید شده به نیت استفاده نیروهای نظامی است. برای مثال میتوان گفت که عملیات خرابکاری به کمک نیروهای ویژه، حملات نظامی از راههای هوایی یا دریایی یا حتی مداخلات یا حملات با سلاح های هسته ای را مد نظر دارند. این گونه عملیات ها مسائل جدی زیادی را در محدوده حقوق بین الملل ایجاد می کنند.
هر عملیات نظامی با هدف جلوگیری یک دولت از ساختن سلاح های هسته ای، تا زمانی که نمایندگی از سوی سازمان ملل نداشته باشد، با حقوق بین الملل در تضاد خواهد بود. اگر مورد هدف این عملیات، یک نیروی غیردولتی باشد که کوشش میکند تا کلاهک های هسته ای بسازد، باز هم رعایت مسائل قوانین بین الملل مهم هستند. خاک کشوری را که این نیروی غیر دولتی در آنجا مستقر و فعال است، جدا از این که کشور مزبور موافق آن باشد و یا اینکه به طور خیلی ساده، نمی تواند جلوی فعالیتهایش را بگیرد، عمل نظامی فرا خواهد گرفت.
عملیات ضد این گروهها می توانند به عنوان بازدارنده یا پیشگیرانه و یا در نهایت مقابله به مثل باشند. از لحاظ قانونی، این اعمال مانند یک نوع تهاجم بشمار میروند و در بیشتر اوقات، قوانین بینالمللی را به شدت زیر پا می گذارند.
بعلاوه، برای بالا بردن میزان عوامل غافلگیرکننده گروهها و کسب موفقیت بیشتر در مبارزات این چنینی علیه تولید سلاح های هسته ای، بی شک در اغلب مواقع، عملیات مخفیانه سازماندهی می شوند. بنابر این برای بدست آوردن اعتبار قانونی در سطح حقوق بینالمللی، اقدامی از پیش صورت نخواهد گرفت. البته ممکن است که عملیات مخفیانه صورت گیرند و یا پس از پایان هم، اصلا علنی نشوند. این کار اعتبار قانونیت آن را از دید حقوق بین الملل غیر ممکن می سازد. در زمان جرج بوش، ایالات متحده یک رشته عملیاتی از این قبیل انجام داد که کاملاً ترکیبی از برنامههای کاربردی ملی امنیت رسمی آنان بود. کشورهایی مانند روسیه و فرانسه نیز با بعضی از کارکردهایشان تمایل نشان میدهند که آنها هم به چنین راههایی می اندیشند. حتی با روی کار آمدن رئیس جمهور اوباما هم، پایههای اصلی این عملیات از برنامهها حذف نشده اند. اما با این وجود، تأکید میشود تا آنجا که ممکن است این قبیل عملیات در چارچوب قوانین بینالمللی صورت گیرند. جرج بوش همیشه احتمال پناه به سلاح های هسته ای را برای خودش محفوظ می دانست.
بیشتر عملیات شناخته شده امروزی، در زمان جنگ به شکلهای حملات متفقین و عملیات خرابکاری در جنگ جهانی دوم علیه مرکز تولید آب سنگین «نورسک هیدرو در نروژ» که به وسیله آلمانی ها کنترل می شد، یا آزمایشگاه هسته ای ژاپنی ها در توکیو به کار می رفتند. علاوه بر آنها، از عملیات دیگری مانند حمله اسرائیلی ها به راکتور اتمی «عزیراک» در عراق در سال ۱۹۸۱ و حمله آنها به نیروگاه اتمی مشکوک سوریه در سال ۲۰۰۷ میتوان نام برد.
لزوم مبارزه با گسترش تولید سلاح های ویرانگر دسته جمعی، کاملا وجه اصلی توجیه جنگ علیه عراق در سال ۲۰۰۳ بشمار می رفت. پس از آن فهمیده شد که ادعاهای به اصطلاح «دلایل» که واشنگتن به خاطر آنها شرکت خود را در جنگ توجیه می کرد، نه تنها قابل دفاع نبودند، بلکه گول زننده بودند. امری که از مسأله دیگری پرده بر می دارد: پافشاری بر فرضیه سری بودن عملیات و ادعای لزوم واکنش فوری در برابر خطر قریب الوقوع، در بیشتر حالات مانع بررسی درستی این ادعاها می شوند و یا وقت کافی برای رد دلایلی که در صدر توجیه مداخلات نظامی به کار برده می شوند، وجود ندارد. این کار تنها با مردم صورت نمی گیرد، بلکه همان بلا را بر سر قوه مقننه که صلاحیت و نقش کنترل برنامههای جنگی دولت های خود را بر عهده دارند، نیز می آورند. معمولاً سازمان های بین المللی، مانند سازمان ملل هم امکانات انجام بررسی را در مدت لازم ندارند. بدین ترتیب یک برنامه دروغین گسترش تولید سلاح های هسته ای یا یک دسترسی واقعی، میتوانند به جای وادار به عدم گسترش و بررسی آن، دلایلی برای یک جنگ باشند و حتی در بدترین شرایط، بهانه جنگ افروزی برای اهداف دیگری باشد.
[«مورد عراق» در سال ۲۰۰۳ میتواند فقط به ما بیاموزد که همین کار نمیتواند در «مورد ایران» با «دلایل» مشابه و ناکافی روی دهد. زیر نویس از خود نویسنده]
در هر زمان که بخش مخفی وزارت اطلاعات ها به طور جدی وارد معرکه می شوند، معمولاً منابع اطلاعاتی آنان معلوم نمی گردند. در این حالت ها، بررسی درستی و یا نادرستی فوری اتهامات، پیش از به کارگیری نیروهای نظامی، تقریباً ناممکن است. شاید بتوان این کار را پس از اجرای عملیات انجام داد که به منزله نوش داروی پس از مرگ سهراب است. کاری که انجام شده، دیگر به عقب برنخواهد گشت.
برآورد تأثیر مداخلات نظامی به قصد نابودی برنامههای اتمی یا برای عقب انداختن آن، کاری بسیار دشوار است. تا آنجایی که می دانیم، تأثیر آنها در گذشته ها، ناچیز و حتی گاهی پاسخی برعکس داشته است. یقین به نظر میرسد که عراق پس از حمله اسرائیل به راکتورش، تصمیم به ادامه گسترش سلاح اتمی گرفته باشد. بحثهای عمومی که در باره احتمال یک حمله نظامی آمریکا یا اسرائیل علیه تأسیسات هسته ای ایران، در طی سالهای زیادی صورت گرفته اند؛ بار دیگر پیچیدگی، احتمال موفقیت کم و بی حساب و کتابی یک عملیات نظامی با هدف نابودی دستگاههای هسته ای ایران را به روشنی نشان می دهند.
[کارشناسان از خود میپرسند که آیا اسرائیل، بدون کمک خارجی، وسایل نظامی لازم را برای نابودی پایگاه های هسته ای ایرانیان دارد یا نه؟ خیلیها فکر میکنند که نیروهای آمریکایی قادر به این کار هستند، اما کارشناسان نظامی به توان آمریکائیان برای از بین بردن کامل این پایگاه ها، در یک یورش غافلگیرانه، شک دارند و با توجه به در اختیار داشتن تجهیزات زیاد مقابله به مثل تهران، این کار را توصیه نمی کنند. زیر نویس از خود نویسنده]
بالاخره، باید دید که حمله نظامی چه نوع تأثیری را بر روی تصمیمات آینده ایران در سمت گیری برنامه اتمی خواهد داشت. امکان اینکه حمله نظامی، نیروهای هوادار برنامه هسته ای نظامی در تهران را به این کار تشویق کند، غیرممکن نیست.
[در کشمکش کنونی دولت و مخالفین تهران در باره سلاح هسته ای، هر کدام در حد نقش خود، تلاش میکند که ایران واکنش نشان دهد و یا تسلیم فشارهای خارجی شود. اگر حمله به ایران همچنان در برنامه باشد، هیچ بعید نیست که تهران به فکر ساختن سلاح هسته ای بیافتد و آن را از حرف و پیشبینی به عمل در بیاورد، گر چه در ابتدای شروع این منازعات، سمت و سوی برنامه نظامی ایرانیان تصمیم گیری یا
امکان تبدیل یک نیروگاه انرژی هسته ای صلح آمیز به نیروگاه تولیدی
سلاح های نظامی هسته ای خطرناک، مانند آب خوردن آسان است.
پیشبینی نشده بود. زیر نویس از خود نویسنده]
از کسانی که دوست دارند، بخشهای پیشین این نوشته را داشته باشند، خواهش میشود با آدرس زیر تماس بگیرند
europerse@gmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.