۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

دین اسلام، حاد ترین مشکل بشریت در قرن بیست و یکم





یکی از ابتدایی ترین اصول زندگی در بین آدمیان، احترام گذاشتن به عقاید یکدیگر است اما این احترام بایستی متقابل و دو سویه باشد. نمی شود ما مدام به دیگران بی احترامی کنیم اما از آن ها توقع احترام را داشته باشیم. فرض کنید شما در کشوری زندگی می کنید با قوانین مشخص، بالطبع دوست دارید وقتی شخصی از کشوری دیگر به سرزمین شما می آید، به قوانین موجود در کشور شما احترام بگذارد اما طرف مقابل نیز همین انتظار را از شما دارد و میخواهد که شما نیز رعایت قوانین و مقررات کشور او را بکنید.

اما باز هم ماه رمضان از راه رسید، ماهی متعلق به مسلمانان که عذابی شده برای غیر مسلمانان. همه به خوبی میدانیم که در کشور ایران و بسیاری کشورهای مسلمان نشین، سزای کسی که در این ماه درملا عام، بخورد و بیاشامد، شلاق و زندان و جریمه است. وقتی امثال بنده از این موضوع شکایت می کنیم می گویند شما در یک جامعه ی اسلامی زندگی می کنید و بایستی به رسم و رسومات آن احترام بگذارید، رسم و رسوماتی که امروزه رعایت اون لازم الاجرا شده است. برای من این رسوم، مضحک و مسخره و عذاب آور هستند اما به ناچار و از روی ترس، مجبورم که این یک ماه رو تحمل بکنم. اما نکته ای که میخواهم درباره ی آن صحبت کنم این است که مسلمانان نشان داده اند که هر وقت به نفع شان باشد دم از رعایت قانون و مقررات و احترام به عقاید دیگران می زنند.
در چند وقت اخیر بحث های زیادی در ارتباط با قانون ممنوعیت استفاده از روبنده در چند کشور اروپایی صورت گرفته است. در این مورد بخصوص مسلمانان داد و فغان بر می آورند که ببینید، در غربی که داعیه ی آزادی را دارد این گونه مسلمان ها را از حقوق خویش محروم میکنند. اون ها میگن که زنان مسلمان بایستی در انتخاب نوع پوشش شان آزاد باشند.

خوب قضیه در این جا جالب میشه، در کشور ایکس، قانونی وضع میشه که زنان حق استفاده از روبنده رو ندارند، کاری به خوب و بد یا درست و غلط بودن اون نداریم، بحث سر این است که قانون، حق استفاده از روبنده رو به زنان نمیده اما مسلمون ها هیچ توجهی به این موضوع ندارند اما وقتی یک زن غربی بخواد در کشور اون ها با پوشش دلخواهش تردد کنه بهش این اجازه داده نمیشه چون به قول مسلمون ها این جا یک کشور اسلامی است و شما بایستی به عقاید مسلمون ها احترام بگذارید.
اما این تناقض رفتاری مسلمون ها تنها در نوع پوشش نیست. مسلمون ها دوست دارند در همه جای دنیا مسجد بسازند اما امان از روزی که یک غیر مسلمان حتی رویای ساخت مکانی مذهبی رو در سر داشته باشه، اون وقت است که خونش مباح میشه. کار مسلمون ها به جایی رسیده که دیگه حتی ساخت مسجد در کشورهای اروپایی هم ارضا شون نمی کنه و میخوان برای هر مسجد مناره های سر به فلک کشیده درست کنند اما وای به حال اون بدبختی که بخواد مثلن یک کلیسا در کشورشون بسازه.
در چند سال اخیر، کانال های تلویزیونی اسلامی مثل قارچ در تمام دنیا سبز شده اند و بیست و چهار ساعته دارند برای تمام مردم دنیا برنامه پخش می کنند. حالا فرض کنید که یک شبکه ی تبلیغ آیین یهود بخواد برای مردم کشوری مسلمان نشین برنامه ی مذهبی پخش کنه. فتوا پشت فتوا صادر میشود که اسلام در خطر است و دشمن دارد تیشه به ریشه ی اسلام میزند.

حقیقت این است که مسلمان ها هیچ کدام از قوانین دیگر کشورها رو رعایت نمیکنند، به هیچکدوم از رسوم اون ها احترام نمی گذارند اما دوست دارند تک تک غیر مسلمون ها به تک تک قوانین و رسوم شان احترام بگذارند.
جدا از این خصلت مسلمون ها، بحث کردن با اون ها هم امری عبث و بی فایده است. اون ها همیشه از موضع بالا صحبت می کنند. از همون اول با این ذهنیت وارد بحث میشن که طرف مقابل شون یک کافر است و بایستی به هر نحو ممکن اون رو به راه راست هدایت کنند و حتی یک در میلیارد هم احتمال نمیدن که عقاید خودشون اشتباه باشه. من به شخصه تا به حال ندیدم که یک مسلمان در بحث با یک غیر مسلمان بگوید که بله این جا حق با شما بود و اعتقاد ما اشتباه بود. این خصلت بد چنان روی مسلمون ها تاثیر گذاشته که اون ها حتی از قبول افسانه بودن پرواز محمد با خر به آسمان هم طفره میروند، حالا کاش فقط طفره رفتن بود، عده ای که به زعم خودشان اسلام شناس هستند سعی می کنند با آسمان و ریسمان بافتن، به این قضیه ی مضحک رنگ و بویی علمی هم بدهند.

بایستی اعتراف کنم که بشریت هرگز قادر به زندگی مسالمت آمیز با مسلمون ها نخواهد بود، حداقل در سیصد چهار صد سال آینده. شاید به مرور زمان از پیروان این دین کاسته شود تا این که روزی هیچ اثری از آن نماند. البته در حال حاضر، تعداد کسانی که واقعن به اسلام اعتقاد دارند زیر یک میلیارد نفر است بر خلاف آن چه که این رقم رو یک و نیم میلیارد اعلام می کند. باید پذیرفت که بسیاری چون من که مسلمان زاده هستند، در زمره ی جامعه ی مسلمانان محسوب میشوند. نیمی از این یک و نیم میلیارد بچه ها هستند که البته طبق قانون تحمیلی و اجباری اسلام، مسلمان محسوب میشوند وگرنه چه بسا بسیاری از آن ها در آینده با اندکی مطالعه پی به ماهیت واقعی اسلام برده و از این دین رویگردان شوند.

اما با این وجود هنوز هستند کسانی که اعتقاد دارند مشکل از دین اسلام نیست و دخالت دادن آن در سیاست است که باعث شده وجهه ی این دین تا اندازه ی بسیاری لطمه ببیند و برای این ادعای خویش، حال و روز مسیحیت در قرون وسطی رو مصداق قرار می دهند. اما به راستی ماهیت اسلام و مسیحیت یکی است؟

منکر نمیشوم که دخالت دادن دین در سیاست باعث تیره روزی و بدبختی انسان میشود اما حقیقتن جنایاتی که مسلمانان تا به امروز انجام داده اند قابل مقایسه با جنایات مسیحیان متعصب نیست. ماهیت اسلام به گونه ای است که با زندگی و طراوت و شادابی سر ستیز دارد. این دین مخالف سر سخت زندگی است و اصلن بر مبنای مرگ و نیستی پایه ریزی شده است چون از همان ابتدا به قیمت کشتار میلیون ها انسان در سراسر جهان شکل گرفت.

من پیش بینی میکنم که دین اسلام، حاد ترین مشکل بشریت در قرن بیست و یکم باشد، اگر مراقب نباشیم، این دین میتواند حیات انسان را به خطر بیندازد و چه بسا در قرن آینده، میمون ها در نبود انسان ها، اشرف مخلوقات شوند.

  شایگان اسفندیاری

Reply With Quote

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.