۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۴, شنبه

وقتی يک آخوند "شعر فارسی" می سراید!!!



پارسينه
انقلب ينقلب انقلاب؛ شعری از آيت الله حسن زاده آملی

باز دلم آمده در پيچ و تاب
انقلب ينقلب انقلاب

همچون گياه لب آب روان
اضطرب يضطرب اضطراب

آتش عشق است که در اصل و فرع
التهب يلتهب التهاب

نور خدايست که در شرق و غرب
انشعب ينشعب انشعاب

آب حياتست که در جزء و کل
انسحب ينسحب انسحاب

شک که دل موهبت عشق را
اتهب يتهب اتهاب

از سر شوق است که اشک بصر
انحلب ينحلب انحلاب

صنع نگارم بنگر بى حجاب
احتجب يحتجب احتجاب

سر قدر از دل بى قدر دون
اغترب يغترب اغتراب

آمُليا موعد پيک اجل
اقترب يقترب اقتراب


بر گرفته از روشنگری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.