حتی سرویس شدن دهان مردم هم کسی را پای میز مذاکره نمی نشاند ؟؟
من از اقتصاد جز پاس کردن ۲ واحد اقتصاد مهندسی چیزی نمیدانم؛
اما این را میدانم که
برای خوردن یک نیمرو ۸۰۰ تومان پول میدهم،
روزی یک شیرکاکائوی ۷۰۰ تومانی میخرم،
یک کیک ۷۰۰ی میخورم، آدامس هزار و پانصدی ام هر چهار روز تمام میشود،
اگر حواسم پرت شود و غذای ۷۵۰ی سلف را رزرو نکنم
باید برای نهار هر روز دو هزار و صد تومان ساندویچ بخورم.
قیمت جزوات ِآزمایشگاه ها که از دانشکده میخریم پنج هزار و پانصد شده.
قیمت مجموعه کتابهایی که این ترم برای "هر" درسم باید بخرم
متوسط ۳۰ هزار تومان است.
کتابها هم تخصصی هستند همه را باید خرید و از کسی نمیشود گرفت.
هفته ای یکبار کارت مترو ام را پنج تومان شارژ میکنم.
هفته ای دوبار برای تلفنم شارژ پنج تومانی میخرم...
دانشجوی روزانه هستم و شکر خدا!! پول تحصیل نمیدهم.
قیمتهای گفته شده هم دانشجویی بودند !
اینها پولهایی ست که هر صبح تا عصر که در دانشگاه میپلکم
از کیف پولم خارج میشود..
از عصر تا شب هم خرجهایی هست که از کیف پول خودم نیست
و نمیدانم که چقدرست...
دیگر خودتان حساب کنید ! خرج ِ خورد و خوراک و رفت و آمد
یک خانواده که کوچکترین عضوش من باشم، بیشتر از دخلش نیست ؟؟
از پوشاک و مسکن و نیازهای اولیۀ دیگر ،
بگذریم........................ .....
مهم این است که ما پای میز مذاکره نمینشینیم آن هم با اقتدار تمام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.