۱۳۹۱ مهر ۲۴, دوشنبه

وقتی‌ یک خواننده زن لس آنجلسی بسیجی‌ میشود، چه معجونی میشود !!!



سپیده

علیرضا امیر قاسمی مجری تلویزیون تپش (ماهواره ای هاتبرد) با سپیده خواننده جوان لس آنجلسی گفتگو می کرد.. از همان گفتگوهای طولانی و سریالی تپشی.. سپیده با یک تاپ نیمه برهنه و آرایش فوق العاده غلیظ روبروی امیر قاسمی نشسته بود و با هم گپ می زدند. بخشی از گفتگوی آنها را با هم مرور کنیم
 (سپیده): من هر کاری بکنم / همون رو به بقیه توصیه می کنم/ آدم ریا کاری نیستم/یه حدیثی بگم از حضرت علی/ شاه مردان / یه روز یه خانمی با بچه ش رفت پیش حضرت علی گفت : بچه من بیش از اندازه خرما می خوره .... اگه می شه شما نصیحتش کن شاید گوش کنه و خرما نخوره ...حضرت علی (ع) هم گفت برو فردا بیا...
************ ***
قیافه امیر قاسمی دیدنی بود.... انگار همه سوالاتش یهو یادش رفت.... عقلش هم نرسید بگه آبجی این حدیث منتسب به پیامبره، نه حضرت علی.... سپیده ادامه داد:...
 
************ *****
 
(سپیده): آخرش هم حضرت علی گفت : چون من دیروز خودم یه عالمه خرما خورده بودم ... اگه دیروز می گفتم تاثیر نمی کرد ولی امروز هیچی خرما نخوردم.....(سپیده ادامه داد): پدرم همیشه این حدیث رو برای ما می گفت... پدرم خیلی مرد بزرگی بود..... شغل خوبی داشت... مسئول کاروانهای حج بود.... همیشه داشت مردم رو می برد مکه ..... خیلی مذهبی بود.... خیلی معتقد بود.... مادرم هم همینطور بود/ ولی هیچوقت ما رو محدود نکردن .... طبیعیه که منم توی یه خونه معتقد بزرگ شدم..... با اعتقادات مذهبی....
 
************ ******
 
اینجا امیرقاسمی تقریبا شوکه شده بود و کاملا به صندلی تکیه داده بود. با یه حالت عجیبی داشت به اندام بیرون زده نیمه برهنه سپیده نگاه می کرد که میکروفون کوچک بی سیم رو در اون جای داده بود.اما این مجری توانا برای تغییر دادن جو مصاحبه با زیرکی خاصش یه سوال جدید مطرح کرد. امیرقاسمی پرسید : حالا از اینا بگذریم/ تو معمولا توی خونه وقتت رو چطوری می گذرونی؟
 
************ ******
 
سپیده پاسخ داد: من توی خونه 2 تا کار خیلی وقتم رو می گیره/ اولی آرایش کردن جلوی آینه س/ دومی قرآن خوندن/ من هر روز سعی می کنم قرآن بخونم/ این خیلی بهم کمک می کنه/ از بچگی عادت داشتم/مادرم هم همینطور بود/ خود شما وقتی تسبیح دستت می گیری چه حالی بهت دست می ده/ مطمئنم پسری که تسبیح دستش می گیره نمی ره وسط چهارراه به دختر مردم تیکه بندازه/ شما هم اگه تسبیح دستت بگیری ذکر می گی و آروم می شی/ مگه نه ؟! .....
 
************ ******
 
اینجا دوربین یه کلوزآپ از امیرقاسمی داد . مثل کسی بود که بعد از 12 ساعت خواب به زور پاشده/ بعد تا چشماش رو باز کرده یه نفر بهش فحش خواهر و مادر داده ...... یا پارچ آب یخ بعد از خواب ریختن روی سرش .....در حالی که امیر قاسمی داشت همینطوری به سپیده نگاه می کرد .
سپیده انگشتش رو برد وسط اندام نیمه برهنه برآمده ش و گفت: من آدم معتقدی هستم .... دوباره انگشتش رو بیشتر برد توی .... و گفت: اعتقاد و ایمان توی دل آدمه..... من خیلی مذهبی و معتقدم.... من اتحاد و بسیج آدما رو دوس دارم ... عشق توی دلمه..... همه چی که به ظاهر نیست...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.