ما ايراني ها نميدونم از كجامون در آورديم كه باهوشيم؟؟؟
دوستي داشتم كه مهندس پروژه برج ميلاد بود. هميشه راجع به اين پروژه موقع ساختش با آب وتاب صحبت ميكرد و من هم كه حوصله اش رو نداشتم فقط بهش نگاه ميكردم و سرمو براي تاييد تكون ميدادم ولي توي فكر خودم بودم.
يه روز ديدمش كه خيلي ناراحت بود. ازش پرسيدم كه چي شده كه شروع كرد به تعريف كردن....
گفت:
يه روز ديدمش كه خيلي ناراحت بود. ازش پرسيدم كه چي شده كه شروع كرد به تعريف كردن....
گفت:
" امروز يه چيزي پيش اومد كه خيلي ناراحتم كرد. يه گروه ژاپني اومده بودن براي بازديد... حدودا ١٤ يا ١٥ نفر بودن ، هر دونفر با يكي از ما رفتن كه از چيزهاي مختلف بازديد كنن.
من هم با دو نفرشون رفتم و شروع به توضيح دادن كردم . از سه طبقه زيرزمين شروع كردم واينكه حدود ٤٥٠ تا ٥٠٠ ميليون دلار هم هزينه ساخت اون شده به اضافه اينكه ٨ سال هم از موقع شروع تا پايانش طول كشيده و بعد main hall و تجهيزاتbasement , seismic device ، و بعد سالن اجتماعات رو نشونشون دادم و بعد هم رفتيم توي آسانسور كه قسمتهاي كلاهك و pinnacle رو بهشون نشون بدم كه توي آسانسور يكيشون پرسيد:
از اين قسمتshaft چه استفاده اي ميشه؟؟؟
من هم نيشخندي زدم و گفتم كه خوب معلومه ديگه اين قسمت كلاهك ٢٥٠٠٠ تني رو كه بزرگترين كلاهك برج مخابراتي در دنيا هست رو نگه ميداره.
اون گفت نه منظورم اين نيست، يعني اينكه اينجا مسكوني هست يا اداري ؟؟
من گفتم نه اين قسمت خاليه و راه پله و آسانسور و انتقال تجهيزات از اينجاست.
اون هم ديگه چيزي نگفت و رسيديم به بالاي برج .
خلاصه اونجا هم يه سري چيزها رو نشون دادم و بعد رسيديم به رستوران گردان .
چون هنوز راه نيفتاده بود من رفتم كه موتورش رو نشون بدم كه يكيشون گفت كه اين چرا اين شكليه؟؟؟
پيش خودم گفتم كه اينها چه جوري اينقدر كم استعدادن!!! رستوران گردان تا حالا نديدن...!
و بعد هم با افتخار گفتم كه اين رستوران گردانه و يه عالمه توضيح دادم.
خلاصه اون قسمتها كه تموم شد اومديم روي تراس كه اون يكي گفت : پس gyroscopeاينجا كجاست ؟؟؟
من گفتم كه البته جايي براش تعبيه كرديم ولي فعلا در برنامه نيست كه اون رو در محل بذاريم ... ياروگفت جالبه چون من اون رستوران گردان رو فكر كردم كهgyroscope هست...
روي تراس كه بوديم ژاپني اولي ازم سوال كرد كه اين كوهها مال كشور شماست؟؟؟
من هم بادي در غبغب انداختم و گفتم بله تمام اونها مال كشور ماست.
گفت ارتفاعشون چقدره ؟؟
گفتم ٤٠٠٠ متر حدودا .
گفت چقدر از اينجا فاصله داره ؟؟؟؟
گفتم حدودا ٨ تا ١٠ كيلومتر.
گفت تله كابين هم داره؟؟ گفتم بله داره ، ميخواين ببرمتون اونجا؟ اسكي هم ميتونين بكنين.
گفتن نه احتياجي نيست.
اون اولي از من پرسيد كه شما مسوول پروژه هستين؟؟؟
و من هم كه خيلي جو گرفته بودم گفتم بله خودم هستم ( البته نبودم و فقط مسوول يه قسمت كوچيكش بودم)
بعد يه چيزي به ژاپني به هم گفتن و شونه هاشون رو بالا انداختن و به ساعتشون نگاه كردن و گفتن بايد بريم براي ناهار.
براي ناهار رفتيم و همهشون جمع شدن و من با اون اوليه سر يه ميز نشستيم.
اولش ساكت بود و هيچي نميگفت، بعدش يه دفعه رو به من كرد و گفت شما گفتين اين برج shaft اش خاليه يعني استفاده اداري ومسكوني نداره؟؟
گفتم بله براي مخابرات ساخته شده.
گفت شما گفتين اون كوهها هم مال شماست و كمتر از ١٠ كيلومتر با اينجافاصله داره؟؟؟؟
گفتم بله مطمئنا.
گفت خوب اگه شما مسوول اين پروژه بودين چرا اين برج رو روي اون كوهها نساختين؟؟؟
گفتم آخه اين كه خيلي واضحه توي اون شرايط جوي اين همه مصالح براي ساختن برج اونجا رو چه جوري ببريم؟؟
گفت خوب من و دوستم هم همينو داشتيم بحث ميكرديم شما اصلا احتياجي به ساختن برج نداشتين يه دكل اونجا ميذاشتين .
يه دكل مخابرات در ارتفاع ٤٠٠٠ متري بهتر از يه دكل روي يك برج ٤٠٠ متري عمل ميكنه. Shaft اين برج كه خاليه كاري انجام نميده.
گفتم شوخي ميكنين، خوب اگه اينطوريه شما چرا خودتون بلندترين برج مخابراتي دنيا رو دارين ميسازين(SKY TREE بلندترين برج مخابراتي جهان در توكيو سال٢٠١٢ افتتاح شد ولي اون موقع در حال ساخت بود) ؟؟؟؟؟
گفت توكيو يه شهريه كه در كنار آب هاي آزاده.
بلندترين منطقه اون ١٠٠ متر ارتفاع نداره . در ضمن تا ٦٥ كيلومتريش كوه ١٠٠٠ متري هم نيست چه برسه به كوه ٤٠٠٠ متري در فاصله ٩ كيلومتريش.
گفتم اين همه برج مخابراتي تو دنيا هست...
حرفم تموم نشده بود كه گفت: " برج رو كه براي رقابت نميسازن ، براي نياز ميسازن.. . . تمام اونهاي ديگه هم از اين قاعده مستثني نيستن. ....."
يك كم فكر كردم .. برج مسكو ، تيانشان، تورنتو، كوالالامپور .. راست ميگفت!!!! همه اينها در زمينهاي flat land ساخته شدن و حتي تا فاصله ده ها يا صد ها كياومتر اصلا يك تپه ٤٠٠ يا ٥٠٠ متري هم نيست!!!!!!!!
گفتم آخه ما نياز به يك سمبل ملي داشتيم ،،،،
گفت شما ميتونستين يه سمبل ملي با ١٠ يا١٥ ميليون دلار درست كنين نه يك برج ٥٠٠ ميليون دلاري روي ضعيفترين نقطه شهر ،،، اونم بدون gyroscope كه حتي به يك طوفان اجازه ميده كه اون رو جابجا كنه و نه حتي زلزله...! چون تا جايي كه من ميدونم gyroscope به صورت built in كار گذاشته ميشه و بايد اون در محل قرار داده بشه و بعد pinnacle دورش ساخته بشه...
من ديگه جوابي نداشتم بدم فقط گفتم كه من مسوول ساخت اينجا نبودم و يه سري پرت وپلا كه از قيافه يارو فهميدم كه ديگه نبايد ادامه بدم ،،،، هر دو ديگه حرفي نزديم....
من هم داشتم زمين و زمان رو مقصر ميدونستم از آقا محمد خان قاجار كه چرا تهران رو وسط كوهها ساخت نه بغل يه پهنه آبي تا ما بتونيم راحت توش برج بسازيم تا كسي كه ٥٠٠ ميليون دلار رو هزينه اين برج كرد و علاوه بر اون فكر روزي كه يك جسم به وزن يك برابر ونيم USSR GEORGE WASHINGTON از ارتفاع ١٠٠٠ پا بخوره وسط بزرگراه همت!!!! و در يك سناريوي بدتر وارد پارك وي بشه و غلت بخوره بره پايين!!!!
از همه بدتر چيزي كه آزارم ميداد اين بود كه من دو سال و نيم اينجا كار كردم و بعدش دو سال هم درگير اينجا بودم ولي اصلا اين فكر به مغزم خطور هم نكرده بود و اين دوتا در عرض يك ساعت اين رو فهميدن!!! و تازه ما ايراني ها نميدونم از كجامون در آورديم كه باهوشيم؟؟؟. . . . .
خلاصه اون ناهار كوفتم شد،،،،، و اون هم ديگه هيچي نگفت،،،،
ناهارش كه تموم شد بلند شد و دستش رو روي شونه من گذاشت و گفت: خيلي ازتون عذر مي خوام كه ناراحتتون كردم ، اصلا منظوري نداشتم،،،، ميدونستم كه شما مسوول پروژه نيستين چون همون پايين كه بوديم بهمون گفتن كه ايشون نتونسته بياد،،،،، مطمئنم اگه شما مسئولش بودين يه جاي بهتر براي اون در نظر ميگرفتين....
اينا رو گفت و دستش رو زد به پشتم و رفت،،،،،،
من هم با دو نفرشون رفتم و شروع به توضيح دادن كردم . از سه طبقه زيرزمين شروع كردم واينكه حدود ٤٥٠ تا ٥٠٠ ميليون دلار هم هزينه ساخت اون شده به اضافه اينكه ٨ سال هم از موقع شروع تا پايانش طول كشيده و بعد main hall و تجهيزاتbasement , seismic device ، و بعد سالن اجتماعات رو نشونشون دادم و بعد هم رفتيم توي آسانسور كه قسمتهاي كلاهك و pinnacle رو بهشون نشون بدم كه توي آسانسور يكيشون پرسيد:
از اين قسمتshaft چه استفاده اي ميشه؟؟؟
من هم نيشخندي زدم و گفتم كه خوب معلومه ديگه اين قسمت كلاهك ٢٥٠٠٠ تني رو كه بزرگترين كلاهك برج مخابراتي در دنيا هست رو نگه ميداره.
اون گفت نه منظورم اين نيست، يعني اينكه اينجا مسكوني هست يا اداري ؟؟
من گفتم نه اين قسمت خاليه و راه پله و آسانسور و انتقال تجهيزات از اينجاست.
اون هم ديگه چيزي نگفت و رسيديم به بالاي برج .
خلاصه اونجا هم يه سري چيزها رو نشون دادم و بعد رسيديم به رستوران گردان .
چون هنوز راه نيفتاده بود من رفتم كه موتورش رو نشون بدم كه يكيشون گفت كه اين چرا اين شكليه؟؟؟
پيش خودم گفتم كه اينها چه جوري اينقدر كم استعدادن!!! رستوران گردان تا حالا نديدن...!
و بعد هم با افتخار گفتم كه اين رستوران گردانه و يه عالمه توضيح دادم.
خلاصه اون قسمتها كه تموم شد اومديم روي تراس كه اون يكي گفت : پس gyroscopeاينجا كجاست ؟؟؟
من گفتم كه البته جايي براش تعبيه كرديم ولي فعلا در برنامه نيست كه اون رو در محل بذاريم ... ياروگفت جالبه چون من اون رستوران گردان رو فكر كردم كهgyroscope هست...
روي تراس كه بوديم ژاپني اولي ازم سوال كرد كه اين كوهها مال كشور شماست؟؟؟
من هم بادي در غبغب انداختم و گفتم بله تمام اونها مال كشور ماست.
گفت ارتفاعشون چقدره ؟؟
گفتم ٤٠٠٠ متر حدودا .
گفت چقدر از اينجا فاصله داره ؟؟؟؟
گفتم حدودا ٨ تا ١٠ كيلومتر.
گفت تله كابين هم داره؟؟ گفتم بله داره ، ميخواين ببرمتون اونجا؟ اسكي هم ميتونين بكنين.
گفتن نه احتياجي نيست.
اون اولي از من پرسيد كه شما مسوول پروژه هستين؟؟؟
و من هم كه خيلي جو گرفته بودم گفتم بله خودم هستم ( البته نبودم و فقط مسوول يه قسمت كوچيكش بودم)
بعد يه چيزي به ژاپني به هم گفتن و شونه هاشون رو بالا انداختن و به ساعتشون نگاه كردن و گفتن بايد بريم براي ناهار.
براي ناهار رفتيم و همهشون جمع شدن و من با اون اوليه سر يه ميز نشستيم.
اولش ساكت بود و هيچي نميگفت، بعدش يه دفعه رو به من كرد و گفت شما گفتين اين برج shaft اش خاليه يعني استفاده اداري ومسكوني نداره؟؟
گفتم بله براي مخابرات ساخته شده.
گفت شما گفتين اون كوهها هم مال شماست و كمتر از ١٠ كيلومتر با اينجافاصله داره؟؟؟؟
گفتم بله مطمئنا.
گفت خوب اگه شما مسوول اين پروژه بودين چرا اين برج رو روي اون كوهها نساختين؟؟؟
گفتم آخه اين كه خيلي واضحه توي اون شرايط جوي اين همه مصالح براي ساختن برج اونجا رو چه جوري ببريم؟؟
گفت خوب من و دوستم هم همينو داشتيم بحث ميكرديم شما اصلا احتياجي به ساختن برج نداشتين يه دكل اونجا ميذاشتين .
يه دكل مخابرات در ارتفاع ٤٠٠٠ متري بهتر از يه دكل روي يك برج ٤٠٠ متري عمل ميكنه. Shaft اين برج كه خاليه كاري انجام نميده.
گفتم شوخي ميكنين، خوب اگه اينطوريه شما چرا خودتون بلندترين برج مخابراتي دنيا رو دارين ميسازين(SKY TREE بلندترين برج مخابراتي جهان در توكيو سال٢٠١٢ افتتاح شد ولي اون موقع در حال ساخت بود) ؟؟؟؟؟
گفت توكيو يه شهريه كه در كنار آب هاي آزاده.
بلندترين منطقه اون ١٠٠ متر ارتفاع نداره . در ضمن تا ٦٥ كيلومتريش كوه ١٠٠٠ متري هم نيست چه برسه به كوه ٤٠٠٠ متري در فاصله ٩ كيلومتريش.
گفتم اين همه برج مخابراتي تو دنيا هست...
حرفم تموم نشده بود كه گفت: " برج رو كه براي رقابت نميسازن ، براي نياز ميسازن.. . . تمام اونهاي ديگه هم از اين قاعده مستثني نيستن. ....."
يك كم فكر كردم .. برج مسكو ، تيانشان، تورنتو، كوالالامپور .. راست ميگفت!!!! همه اينها در زمينهاي flat land ساخته شدن و حتي تا فاصله ده ها يا صد ها كياومتر اصلا يك تپه ٤٠٠ يا ٥٠٠ متري هم نيست!!!!!!!!
گفتم آخه ما نياز به يك سمبل ملي داشتيم ،،،،
گفت شما ميتونستين يه سمبل ملي با ١٠ يا١٥ ميليون دلار درست كنين نه يك برج ٥٠٠ ميليون دلاري روي ضعيفترين نقطه شهر ،،، اونم بدون gyroscope كه حتي به يك طوفان اجازه ميده كه اون رو جابجا كنه و نه حتي زلزله...! چون تا جايي كه من ميدونم gyroscope به صورت built in كار گذاشته ميشه و بايد اون در محل قرار داده بشه و بعد pinnacle دورش ساخته بشه...
من ديگه جوابي نداشتم بدم فقط گفتم كه من مسوول ساخت اينجا نبودم و يه سري پرت وپلا كه از قيافه يارو فهميدم كه ديگه نبايد ادامه بدم ،،،، هر دو ديگه حرفي نزديم....
من هم داشتم زمين و زمان رو مقصر ميدونستم از آقا محمد خان قاجار كه چرا تهران رو وسط كوهها ساخت نه بغل يه پهنه آبي تا ما بتونيم راحت توش برج بسازيم تا كسي كه ٥٠٠ ميليون دلار رو هزينه اين برج كرد و علاوه بر اون فكر روزي كه يك جسم به وزن يك برابر ونيم USSR GEORGE WASHINGTON از ارتفاع ١٠٠٠ پا بخوره وسط بزرگراه همت!!!! و در يك سناريوي بدتر وارد پارك وي بشه و غلت بخوره بره پايين!!!!
از همه بدتر چيزي كه آزارم ميداد اين بود كه من دو سال و نيم اينجا كار كردم و بعدش دو سال هم درگير اينجا بودم ولي اصلا اين فكر به مغزم خطور هم نكرده بود و اين دوتا در عرض يك ساعت اين رو فهميدن!!! و تازه ما ايراني ها نميدونم از كجامون در آورديم كه باهوشيم؟؟؟. . . . .
خلاصه اون ناهار كوفتم شد،،،،، و اون هم ديگه هيچي نگفت،،،،
ناهارش كه تموم شد بلند شد و دستش رو روي شونه من گذاشت و گفت: خيلي ازتون عذر مي خوام كه ناراحتتون كردم ، اصلا منظوري نداشتم،،،، ميدونستم كه شما مسوول پروژه نيستين چون همون پايين كه بوديم بهمون گفتن كه ايشون نتونسته بياد،،،،، مطمئنم اگه شما مسئولش بودين يه جاي بهتر براي اون در نظر ميگرفتين....
اينا رو گفت و دستش رو زد به پشتم و رفت،،،،،،
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.