۱۳۹۱ دی ۶, چهارشنبه

یک گپ خودمونی با خدا !!!


سلام خدا خدایِ کلِّ هستی‌ ... خدای عقل و هوش و عشق و مستی
خدایِ اول و خدایِ آخر ... رفیقِ مؤمن و شفیقِ کافر
‌اسبِ خدایی تو حسابی‌ تاختی ... یه هفته‌ای کلِّ کراتو ساختی
یه اپسیلون خلل تو خلقتت نیست ... یه ذره شک تویِ اصالتت نیست
من دارم از بچگی‌ فکر می‌کنم ... کرات و آسمونو چک می‌کنم
یه لحظه هم نمیمونن معطل ... دارن می‌چرخن مثلِ روزِ اول
بعدِ هزار تا انفجارو لرزش ... یه ذره مو نرفته لایِ درزش
خلاصه کلام کارت درسته ... پایه عقلِ منکرِ تو سسته
می‌خوام یبار همینجوری خدایی ... یه خورده اختلاط کنیم دوتایی
حتا اگه شده برایِ خنده ... یه لحظه گوش بدی به حرفِ بنده
بدونِ سیستمو صدایِ قوی ... شک ندارم هر چی‌ بگم میشنوی
زبونِ مارو هم که فوتِ آبی ... با لهجمون حال میکنی‌ حسابی‌
سرم مثِ کلافِ سر در گٔمه ... بسکه پر از مغلطه مردمه
یه عالمه سوال تویِ ذهنمه ... مخم داره میترکه جا کمه
بسکه جوابِ دیگران چرنده ... هرچی‌ میگم عقل نمی‌پسنده
هرکی‌ رسیده از تو چیزی گفته ... خودت بگو که دوزاریم بیفته
گفتم اگه وقتشو داشتی از دم ... هرچی‌ سوالِ از خودت بپرسم
رفتی‌ رو سقفِ آسمون نشستی ... برایِ ما سفیر می‌‌فرستی
اونم نه در حدِ سه‌تا چهار تا ... یهو صدو بیست و چهار هزار تا
آدم اگه بی‌ احتیاطی کنه ... ممکنه اصلا یهو قاطی‌ کنه
پیشِ خدا که کار نشد نداره ... پس چیه این کارایِ چند باره
من اینجوری فکر می‌کنم همیشه ... اراده یِ خدا عوض نمیشه
خودت که عیبو نقصِ مارو دیدی ... از اولش درست می‌‌آفریدی
یکی‌ میگم فقط نگی‌ جفنگه ... فکر می‌کنم یجایِ کار میلنگه
وآلا ، کشیشو شیخو شاه که نیستی‌؟ ... اهلِ دروغو اشتباه که نیستی‌ ؟
یه عالمه جونور آفریدی ... کرگدنو اسبو خر آفریدی
کلی‌ به سوسکو پشه‌ حال دادی ... به هردوتاشون پرو بال دادی
نوبتِ خلقت که به آدم رسید ... یه دفعه‌ای بال پرت ته کشید
الان میگی‌ من به تو عقل دادم ... که هیشکی هم نداره غیراز آدم
پیشِ خودت نگفتی این کار بدِ ؟... عقل بدی به هیچیم قد نده؟
آدمو ساختی که خرابش کنی‌؟ ... از تو بهشت یهو جوابش کنی‌؟
بخاطرِ یه سیبِ نیم خرده ... کی‌ آبرویِ بنده‌ای رو برده؟؟؟
زدی تو پوزش که سر افکنده شه؟ ... پیشِ زنش طفلکی شرمنده شه؟
میگن همیشه بخشش از بزرگاس ... خدا کیه؟ بزرگِ کلِّ دنیاست
قربونِ قدرتت تو که خدایی ... اولو آخرِ بزرگیایی
خودت بهش کلی‌ ماشالله گفتی‌ ... وقتیکه ساختی باریکلاه گفتی‌
جانِ خودم این دیگه خیلی‌ دردِ ... بگن طرف حرفتو گوش نکرده
اگه اراده خودت نباشه ... همینجوری گل نمی‌تونه باشه
اگه بگن خدا نمی‌پسنده ... غنچه غلط میکنه هی‌ بخنده
می‌خواستی شوتش کنی‌ رویِ زمین؟ ... پس چرا گفتی‌ احسن الخالقین؟
رویِ زمین ببین چه غوغاییِ ... کارایِ بنده‌هات تماشاییِ
دویست تومن دستِ فقیر میزارن ... توقعِ کلِّ بهشتو دارن
چه میشد اصلا تو بهشت نداشتی‌؟... خلقو بحالِ خودشون میذاشتی؟
الان تو دنیا هرچی‌ کارِ زشتِ ... برایِ رفتن به همون بهشتِ
دستِ یه عدّه آدمِ طمع کار ... یه عدّه یِ دیگه شدن گرفتار
بیخودی گیر میدن به مویِ مردم ... جفت پا می‌رن تو آبرویِ مردم
آخه بهشتتم که چیزی توش نیست ... فقط چهار تا نهرِ تویِ پردیس
شیر و شرابشم که تویِ جوبِ ... بازم همینکه هست خیلی‌ خوبِ
چقد میشه رفت لبِ چشمه آب خورد؟ ... چقدر میشه فقط نشست شراب خورد؟
راستی‌ شراب و حوریو میکده ... اونجا خوبه پس چرا اینجا بده؟
مردا که دورشون پر از حوریه ... شرایطِ زنها هم اینجوریه؟
زن تو بهشت هر جوری خواست می‌گرده؟... یا نه بازم تابع حرفِ مردِ ؟
میگن اگه بهشت پر از حوریه ؟ ... تکلیفِ این زنهایِ مؤمن چیه؟
شنیدم اونجا بی‌ فرودگاهِ ... بدونِ جاده و بزرگراهِ
اونجا بریم باید شتر سوار شیم؟... تویِ بیابوناش باید قطار شیم؟
وقتی‌ بهشت کامپیوتر نداره ... هر کی‌ بخواد باید خودش بیاره؟
وقتی‌ وسایلِ رفاهیش کمِ ... پس چرا تبلیغ می‌کنن این همه
اینجا که ما کلی‌ وسایل داریم ...با اینهمه هزار تا مشکل داریم
اونجا میگن هزار سالِ نوری ... آدم باید سر کنه با یه حوری
میبینی‌ بنده‌هات چیکار می‌کنن؟ ... همدیگرو هی‌ لتو پار می‌کنن
هزار‌ها سالِ که مفتی مفتی ... سر میبرن میان میگن تو گفتی‌
جوانِ ریشدارِ قندهاری ... میاد میشه قاتلِ انتحاری
از سرِ بی‌ فکریو بی‌ کله‌ای ... همینجوری آدم میکشن فلّه ای
میگن بخاطرِ رضایِ خداست ... رضایِ تو واقعا اینطور چیزاست؟
نمیدونم والا کجا نوشته ... که جایِ قاتلا تویِ بهشته
خلاصه ی کلام خیلی‌ پستن ... اونایی‌ که از قولِ تو خالی‌ بستن
یکیش همین جنابِ ملّا عمر ... که هیچی‌ نخورده جز مغز  خر
اگه می‌خواد بره بهشت این آدم ... یه کاری کن بنده برم جهنم
کاش از تو این جمله رو میشنفتم ... که بچه جون اینارو من نگفتم

خلیل جوادی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.