۱۳۹۱ تیر ۲۸, چهارشنبه

نامه ای سرگشاده به محمد ابن عبدالله ...


جوانی هستم ايرانی وآريايی، ازقوم پارسيان و از کشوری که بی شک قسمت عمده ای از تاريخ جهان را رقم زده است. اگرهنوز بخاطر داشته باشی همان مملکتی که قوم تو وحشيانه ويرانش کردند و همه چيز را از آن گرفتند، حتی تمدنش را چپاول کردند.
ای محمد خيلی مطمئن نيستم که بتوانی نامه ام را بخوانی، هرچند که ميگويند تو علم غيب داری و فرستاده خداوند از آسمانها هستی ولی حتماً در بهشت برينی که زندگی ميکنی!! هستند مترجمان پارسی زبان که اين نوشته را برايت به زبان مادری ترجمه کنند! و يا می توانی از معجزات خود استفاده کنی!!!
براستی از معجزات تو و قومت ويرانی و خرابی کشوری بود که روزگارانی مهد تمدن و فرهنگ و پيشرفت مردمان دنيا بوده است و تاريخ ملل ديون بسياری به آن دارد و البته معجزه ات اينجا نمود ميکند که پس از پانزده قرن هنوز نتوانسته به اصل خويش بازگردد. نمی دانم چرا ولی از اقبال بد، اين نصيب پارسيان بخت برگشته شد و تو و آيين تو نيز بخشی از تاريخ ايران زمين شديد.
ای محمد هدف از نگارش اين نامه سوالاتی است که همواره برايم مطرح بوده و نتوانسته ام پاسخ مناسبی _ حتی از فرزندان رشيد اسلام _ برای آنها بيابم. ناگفته پيداست که چون ريشه زور و خشونت را در شريعت خود نهفته داری وهمچنين بسيار عالی گوش شنوا و مغز متفکر و پويا را از پيروانت گرفته ای براحتی نمی توان همه سوالات را با آنها مطرح کرد بهمين دليل قسمتی از اين پرسشها را از خودت می پرسم هر چند که ممکن است دقايقی مزاحم اوقات آن حضرت در باغ فردوس شوم و حوريان را برای دقايقی از برت دور کنم! باشد که آرامشی هر چند مختصر و کوتاه نصيب اين ايرانی آواره کند.
در ايران، بما گفته شده است که تو جوانی بسيار امين و مورد اعتماد همگان و از خاندان بزرگی در بين اعراب باديه نشين بوده ای و در سن چهل سالگی از طرف خداوند ؟!! به نبوت برگزيده شده ای، اما دين و مذهب تو پيش از آن چه بوده است؟
عده ای می گويند يکتا پرست! گروه ديگر از تو بعنوان پيرو ابراهيم ياد ميکنند که البته امروز ثابت شده است (در تحقيقات باستان شناسی نوين) چيزی جز يک شخصيت افسانه ای در قصه های مسيحيان و يهوديان نبوده است. اميدوارم خودت بتوانی بگويی پيش از اختراع اسلام چه می کردی و به چه چيزی باور داشتی؟
البته اعتراف ميکنم که تو را بعنوان نابغه ای بزرگ در طول تاريخ قبول دارم کسيکه در مسير يک ايرانی فراری قرار گرفته و درسهای بسياری از او ميگيرد، منظور همان سلمان فارسی است، همان که قطعاً معلوماتش پايه گذار اصلی مذهب تو شد، همان وطن فروشی که امروز هم امثال او را بسيار در بين ايرانيان داريم.
نکته ديگر اينکه بفرض صحت ادعای تو مبنی بر منسوب شدنت از طرف خداوند آسمانها، چرا تمام مناسک و اعمال دينی تو منجمله نماز و حج، همان مراسم اعراب بت پرست پيش از اسلام است؟ چرا حتی تغييری در نام خداوند عرب همان " الله " بت معروف ايجاد نکردی؟ جالب اينجاست که با اينهمه باز هم آيينت را بزور شمشير و سرنيزه به هموطنانت قبولاندی! اما چرا آن را به ميهن من فرستادی؟ چرا خواستی آبادانی و زيبايی و آرامش و دوستی را از اجداد من گرفته و خرابی و ويرانی و عداوت و دشمنی را جايگزين آن کنی؟ هيچ ميدانی قوم تو چه ها در ايران زمين کرده اند؟ مگر مدعی نبوده ای که بايد قناعت داشت و اين فرموده خداوند است پس چرا بدنبال جاه و ثروت قوم بيابان گرد تو ايران را چپاول کردند؟
چه مضحک است نامه عمر به پادشاه شکست خورده ايران! چه خوب که اين مکتوب مسخره و بی محتوی را در موزه های اروپايی ميتوان ديد و بسياری چيزها را دريافت.
بی شک ثروت جاه و مقام برای هر انسانی وسوسه انگيز است در غيراينصورت در عنفوان جوانی همسری چهل ساله و پولدار اختيار نميکردی!
چرا اين همه دروغ ونيرنگ و ريا در مذهبت داری؟!! چه جالب که همه آنها چيزی جز فرامين الهی نيست و پيروانت حتی برای اشتباهات فاحش تو نيز توجيهات الهی يافته اند. از آن جمله ازدواج با دختر نه ساله در اوج کهنسالی که هيچ دليلی جز بلهوسی در آن نميتوان يافت.
در قسمتی از تاريخ اسلام خوانده ام که تو و عده ای از يارانت پس از اينکه ديگر جايی در مکه نداشتيد به يثرب که بعدها نامش را به مدينه تغيير دادی مهاجرت کرديد، شهری که متعلق به يهوديان حجاز بود که ساليان سال در آن زندگی ميکردند و آنها در بدو ورود با آغوشی باز شما را پذيرفتند و در همه زمينه ها ياری و مساعدت نمودند و تو و پيروانت پس از قدرت گرفتن در همان شهر يهودی از ساکنين آن شهر و البته بزور خواستيد که يا آيين تو را بپذيرند و يا جلای وطن کنند، و بعد هم علی و يکی از اصحاب صدها زن و مرد و بچه را سر بريدند و در خندقهای اطراف مدينه که به پيشنهاد سلمان فارسی ساخته بوديد دفن کردند آيا آن ظلم نبود ويا دستور الهی بود؟ نمی دانم الله و يا خدای تو به چه صورتی است؟ آنقدر ظالم ! و يا اين خداوند مردانه تنها خدای مسلمانان است و هيچ اعتقاد و عقيده ديگری را نمی پذيرد پس آنها ثوابی بزرگ مرتکب
شده اند!!! شايد هم بهمين دليل خداوند در قران همواره خطاب به بندگانش که فقط مردان هستند سخن می گويد : " يا ايها الذين آمنوا ". گويی او نيز چيزی بيش از يک مرد ظالم عرب هم عصر تو نيست کسيکه مخلوقاتش را بيشتر بخاطر افکارشان نه کردارشان بازخواست خواهد نمود.
اصلا نميدانم خدای تو از چه زمان شروع به ساختن بهشت برين آن هم برای مردان مسلمان کرده است و احتمالا استخدام حوريان و پريهای بهشتی را به تو و اصحابت واگذار نموده است! ولی تکليف بسياری از مردمان دنيا که از اقبال بلندشان حتی نام تو و قومت را نشنيده اند در جهنم سوزان چيست ؟!!
ای محمد مطمئن هستم روزی که اسلامت را ابداع می کردی هرگز فکر نمی کردی که اينقدر بسط و گسترش پيدا کند که امروز با هزاران فرقه متفاوت روبرو شود. شايد بهمين دليل هيچگاه خودت بفکر نگارش کتاب آسمانی ات نيفتادی. شايد هم در تمام عمرت کتابی نديده بودی و يا نوشتن نمی دانستی، ولی قومت پس از يادگيری اين تکنيک از اجداد من کتاب قرآن را تاسيس نمودند، آن هم با هزاران اشکال فاحش و غير قابل چشم پوشی.
ميدانی تصميم گرفته ام بر عليه اعتقادات فسيلی تو و مذهب کذايی تو تا ميتوانم قلم فرسايی کنم و اشکالات بزرگ اين مکتب ظالم و مبتنی بر کشتار و قتل و جنايت را برای ايرانيان هميشه آگاه بازگو نمايم. از اين بگويم که محمد نيز همانند ديگر ديکتاتورها و خونخواران تاريخ بسيار جاه طلب، قدرت پرست وهوس باز بوده است. لشکريان اسلام به سرکردگی حسن و حسين ابن علی هزاران ايرانی بی گناه را که فقط حاضر به پذيرش آيين اسلام نبودند را قتل عام کردند و... از اين بگويم که ميتوان انسان بود ميتوان براحتی پندار نيک، کردار نيک و گفتار نيک داشت بدون اينکه در قيودات فسيلی تفکرات تو با مغزی منجمد زندگی را به پايان برد. ميتوان از زندگی لذت برد بدون انتظار عملی شدن وعده های واهی مثل بهشت و پريهای زيبای آن و ميوه های نابش که فقط خاص مسلمانان است و بس.
ميدانی در ايران ما پس از هجوم اعراب چه کسانی ظهور کردند که امروز بيشتر جوانان ايرانی کوچکترين دلبستگی به تو و آيينت ندارند؟ آری امثال بابک خرمدين، فردوسی، خيام و ... تنها آرزويم اينست که روزی در وطن خود پايه های جلال و قدرت سابق را بنا گذاريم و دست از خرافات ساخته شده تو و اخلافت برداريم .
“ايرانيان، بياييد ايرانی باشيم وايرانی بينديشيم واين تفکرات پوچ و بی ريشه را دور بريزيم و بفکر ساختن ايرانی آباد و مقتدر بدور از اسلام باشيم”
یوتاب بزرگ مهر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.