۱۳۹۲ آبان ۲۷, دوشنبه

حماسه دروغینِ کربلا

  توانا بـُود هر دانا بـُود ...
در کربلا چه خبر شد و این 72 نفر چه کسانی بودند؟ چرا مسلمانان( شیعیان) دروغگو و شیاد هستند؟ چرا شیعان نام فرزندان خود را عثمان عمر و ابوبکر نمی گذارند وقتی که خود علی که امام اول شیعیان نام فرزندانش را عثمان عمر و ابوبکر گذاشته بود؟!!!!!!؟ زن دوم حضرت علی خواهر شمر ذالجوشن بود همان قاتل امام حسین! یعنی شمر پسر داماد خودش (خواهرزاده)خودش را بقتل رساند. شمر دایی ناتنی حسین میشد شمر ذالجوشن که نام خانوادگی وی فارسی می باشد چون جوشن بمعنای زره می باشد. ام البنین خواهرشمر ذالجوشن زن علی چهارتا پسر داشت که نام آنها به ترتیب پسران علی از زن دومش 1.عــبــاس 2. عــمــر 3. ابوبکر 4 عثمان شیعیان کاسه داغتر از آش هستند به زن پسر زا می گویند ام البنین(مادر پسران) بسیاری از ایرانیان هنوز نمی دانند که حضرت زینب کبری داریم و حضرت زینب صغری داریم. دو تا زینب زینب صغری همان دختر 7 ساله علی بنام ام کلثوم می باشد که علی دختر بچه 7 ساله اش را به عمر 57 ساله هدیه داد!!! مگر عمر لگد به در نزد و فاطمه زن علی دختر محمد فرستاده الله را نکشت؟! پس چرا علی با افتخار دختر 7 ساله اش را به عمر داد؟ علی یک برادر داشت بنام جعفر طیار که وقتی جعفر کشته شد دخترش بنام اسماء که خرد سال بود اسما را به ابوبکر خلیفه اول مسلمین دادند و چون ابوبکر پیر بود درگذشت و اسماء را به علی دادند. یعنی در واقع در کربلا شمر خواهرزاده خودش عباس پسر علی را کشت ر و هم حسین پسر ناتنی داماد خودش را. چرا شیعیان از نام عمر عثمان ابوبکر فراری هستند؟! دو پسر لات علی حسن و حسین در ایران آدم کـُشتند. بلاذري نيز در فتوح البلدان مينويسد: «"عثمان بن عفان" "سعيد بن عاصى بن سعيد بن عاصى بن اميه" را در سال بيست و نه بر كوفه ولايت داد و مرزبان طوس به او و به "عبدالله بن عامر بن كريز بن ربيعة بن حبيب بن عبد شمس" والى بصره نامه نوشت و ايشان را به خراسان دعوت كرد كه هر يك غالب و پيروز شود، خراسان را به تصرف او دهد. "ابنعامر" به قصد آن ديار رهسپار شد و سعيد نيز رفت ولى "ابنعامر" بر او پيشى گرفت و سعيد به غزاى طبرستان رفت. گويند كه حسن و حسين دو پسر على بن ابىطالب عليهم السلام، در اين جنگ با وى همراه بودند. به قولى سعيد بى آنكه از كسى فرمانى دريافت كند، از كوفه به قصد جنگ طبرستان رفت و الله اعلم. سعيد طميسه و نامنه را كه قريهاى است بگشود و با پادشاه جرجان به دويست هزار و به قولى سيصد هزار بغليه وافيه صلح كرد». یک مشت عرب بیابانگرد وحشی بر سر قدرت و تقسیم ثروت تاراج شده ایران نخست هزاران هزار ایرانی را بقتل رساندند سپس بر تقسیم ثروت و قدرت به جان هم افتادند و جنگ طایفه ایی و فامیلی براه افتاد. من به عرب توهین نمی کنم بلکه در خود قرآن آمده سوره توبه آیه 97 که می گوید الأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلاَّ یَعْلَمُواْ حُدُودَ مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَی رَسُولِهِ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ یعنی عربها از بدترین کفر و شرک و نفاق هستند و سزاوارند که آنچه الله می گویند نفهمند !!!!! جالب خدا به زبان عربی حرف میزنه و بعد به یک قوم و نژاد توهین هم میکنه !!!! آنگاه ما آنها را سجده و عبادت می کنیم ننگمان باد که آیندگان مارا نمی بخشند ننگ بر ما ای ایرانی بیدار شو ! دانش و اطلاعات اندکی بود که در اختیار شما ایرانیان گذاشتم و خودتان بعنوان یک ایرانی داوری و قضاوت کنید +++++ کتاب بحار النوار از مصطفی دشتی آیا حضرت علی(ع) با اسماء همسر ابوبکر و دختر عثمان ازدواج کرد؟ممکن است لیستی از همسران و فرزندان حضرت علی(ع) برای من ارائه نمائید؟ پایگاه حوزه2169، 2169 پاسخ: الف: اسماء بنت عمیس از زنان نامی جهان اسلام همسر حضرت جعفر بن ابیطالب(ع) بود که از همان سالهای نخست بعثت ایمان آورد و همراه جعفر به حبشه مهاجرت نمود بعد از شهادت جعفر به همسری ابوبکر در آمد و از ایشان محمد بن ابی بکر را داشت و بعد از مرگ ابوبکر به همسری حضرت امیر(ع) در آمد و از ایشان یحیی و محمد اصغر را داشت که یحیی در همان زمان حیات حضرت امیر(ع) از دنیا رفت. ب: حضرت امیر(ع) بنا بر سفارش حضرت فاطمه زهرا(س) بعد از شهادت ایشان با امامه بنت ابی العاص خواهر زاده حضرت زهرا(س) ازدواج نمود (امامه دختر زینب بنت رسول الله(ص) و پدرش ابوالعاص بود که در زمان جاهلیت با زینب ازدواج نموده و بعد از اسلام دو سال بعد از هجرت، پیامبر اکرم(ص) بدون عقد مجدد آن را به ابوالعاص بر گرداند). بنا بر این حضرت امیر(ع) دختر عثمان را به عقد خود در نیاورده است. ج: در عدد زنان و فرزندان حضرت امیر(ع) اختلاف می باشد و به هر حال ما آن چه رأی مشهورتر است در این جا می آوریم: 1– فرزندان: امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، حضرت زینب کبری و حضرت زینب صغری(ام کلثوم) و محسن شهید از حضرت فاطمه زهرا که تا حضرت فاطمه(س) زنده بود حضرت امیر(ع) جز ایشان همسری را اختیار ننمود. 2– محمد که کینه اش ابوالقاسم بوده است و معروف به ابن حنفیه مادرش خوله حنفیه می باشد. 3– عبد الله و عبید الله که این دو در کربلا شهید شدند مادرشان لیلی بنت مسعود نهشلیه بوده است. 4– محمد اوسط از جناب اسامه بن ابی العاص بوده است 5– عباس، جعفر، عبدالله، عثمان(و همه در کربلا شهید شدند) از ام البنین کلابی 6– یحیی و (بنا بر بر قولی محمد اصغر) از اسماء بنت عمیس بوده اند 7– عمر و رقیه که دو قلو بودند و مادر آنان ام حبیب صهبا بنت ربیعه تغلبیه بوده و 85 سال عمر کرده است. 8– ام الحسن و رمله کبری و ام کلثوم صغری و مادر آنان ام سعد بنت عروه بن مسعود (ثقفی) می باشد. 9– دختر کوچکی از امام که در همان کودکی فوت کرد و مادرش مخبأه الکلبیه بوده است 10– ام هانی، زینب صغری، رمله صغری، رقیه صغری، فاطمه، امامه، خد، ام الکرام، ام السلمه، ام ابیها، جمانه(ام جعفر)- نفسیه که اینان از مادران مختلفی بوده اند لازم به تذکر است که زنان حضرت امیر، غیر از فاطمه(س) چهار تن بوده اند 1– امامه 2– اسماء بنت عمیس 3– لیلی التمیمی 4– ام البنین بوده اند و بقیه همسران آن جناب ام ولد می باشند (ام ولد همان کنیز و أمه است که از شوهر خود بچه دار می شود و بعد از بچه دار شدن از شوهر خود دیگر قابل خرید و فروش و… نیست) [خـــــوب دقت کنید برده داری در اسلام وجود دارد وگرنه نمی گفتند پس از علی زنانش قابل خرید و فروش نیستند!!!!! .نــیک] حسین چند تا زن داشت ؟ شیعیان شهربانو را زن حسین می دانند در صورتیکه زمان حسین به زمان شهربانو نمی خورد ولی حسین به زنان بسیاری در ایران تجاوز کرد http://www.andisheqom.com/Files/faq.php

? level=4&id=4322&urlId=829 در تاریخ طبری، جنایتی که علیه مردم گرگان صورت گرفته است، بدین صورت به نگارش در آمده است: ” سعید ابن عاص لشگری راهی گرگان نمود. مردم آنجا از راه صلح آمدند، سپس صد هزار درهم خراج و گاه دویست هزار درهم خراج به اعراب میدادند. لیکن قرارداد از طرف ایرانیان برهم خورد و آنان از دادن خراج به مدینه سرباز زدند و از اسلام گریزان شدند. یکی از شهرهای کرانه جنوب شرقی دریای خزر شهر “ تمیشه ” بود که به سختی با سپاه اسلام نبرد کرد. “سعید ابن عاص” شهر را محاصره کرد و آنگاه که آذوقه شهر به اتمام رسید مردم از گرسنگی زنهار ( امان ) خواستند، به آن شرط که سپاه “سعید ابن عاص” مردمان شهر را نکشد، لیکن بعد از عقد قرار داد سعید تمام مردمان شهر را به جز یک نفر را در دره ای گرد آورد و تمام افراد شهر را از لب تیغ گذراند. در این کشتار عبدالله پسر عمر – عبدالله پسر عباس – عبدالله پسر زیبر – حسن ابن علی ( امام حسن ) – حسین ابن علی ( امام حسین ) در راس لشگر اسلام قرار داشتند. ( تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ی ۲۱۱۶).تا کنون هیچ منبع و ماخذ و سند معتبری از طرف دوستان مسلمان و شیعه دال بر رد این جنایت و حضور نداشتن حسین ابن علی و حسن ابن علی در آن کشتار، ارائه نشده است ولی تحلیل های بسیاری از سر تعصب و برای ماله کشی بر این جنایت تاریخی نوشته شده که حتّی ارزش تامّل کردن نیز ندارند ننگ بر آن ایرانی که قاتلان نیاکان و اجداد خود را پرستش کند.

 از دوستِ  خوبم آرشِ  سام

۱۳۹۲ خرداد ۱, چهارشنبه

فرق بین رئیس شرکت گوگل ومحمدرضا گلزار / 2 تصویر دیدنی

چیزی که توی مردم خارج از کشور چه زن چه مرد خیلی جالبه ساده گی پوشش و سر و وضعشونه .اصلا از وضع ظاهر و لباس و یا حتی رفتارشون نمی شه تشخیص داد اونا چه کارن ویا مثلا چقدر در آمد دارن بر خلاف مملکت خودمون تا یا رو یه کم پول دار میشه یا یه کم مدرک تحصیلیش میره بالا یه قیافه ای به خودش می گیره یا ماشینهای آنچنانی و لباسهای مارک دار می پوشه که به مردم بگه من چقدر پول دار و ثروت مندم .

بر عکس اونور یکی رو می بینی شلوارک پوشیده با یه تی شرت یه آدامس هم انداخته گوشه دهنش یه کوله پشتی هم رو کولشه با دوچرخه میاد سر کار تو آسانسور ام در حالی که هدفون گوششه یه سری برات تکون میده پیش خودت می گی این حتما نظافت چیه بعد میفهمی یارو جراح قلبه !!

یا اینکه تو مترو یکی که صورتش رو اصلاح نکرده با کاپیشن مشکی که زیپشم شم از سرما کشیده بالا ،با یه کلاه بافتنی رو سرش و یه نایلون تو دستش نشسته داره میره سر کار، یکی هم مث من پیش خودش میگه خوب این بابا یا دربونه یا آبدارچی(البته اونور اصلا آبدارچی نداره!) بعد معلوم میشه طرف سرگئی برین موسس شرکت گوگل 24 امین ثروتمند جهان با حدود 20 میلیارد دلار ثروت صاحب یه بوئینگ 767 و تنها عینک اش که به چشم داره و هنوز البته به بازار عرضه نشده "گوگل گلاس" کلی می ارزه


 
مردان کوچک حقارتشان را پشت اتومبيلهاي بزرگ پنهان ميکنند !
"دات فاير"
به انگشت اشاره اين بازيگر نما توجه کنيد ! ميخواد چيو پشت اون فراری ثابت کنه ؟ زماني که هنرمند يک کشور اين فرد باشه واي به حال

 

۱۳۹۲ اردیبهشت ۳۱, سه‌شنبه

تقدیم به مردان بزرگ کشور , دکتر الله کرم , دکتر محسن رضائی , دکتر احمدی نژاد , دکتر دانشجو , دکتر رحیمی , دکتر کردان

خاک ایران یکسر از دکتر پر است
هرکه دکتر نیست نانش آجر است
ملک ایران سرزمین دکتران
این‌قدر دکتر نباشد در جهان
شهر دکتر، کوچه دکتر، باغ دکتر
کبک دکتر، فنچ دکتر، زاغ دکتر
عابران هر خیابان دکترند
دانه‌های برف و باران دکترند
هم وزیران هم مدیران دکترند
بیشتر از نصف ایران دکترند
هرکه پستی دارد اینجا دکتر است
دیپلم ردی‌ست، اما دکتر است
هرکه شد محبوب از ما بهتران
هرکه شد منصوب بالا دکتر است
هرکه رد شد از در دانشکده
یا گرفته دکتری، یا دکتر است
شعر نو مدیون دکترها بوَد
تو ندانستی که نیما دکتر است؟
شاعر تیتراژهامان دکتر است
مجری اخبار سیما دکتر است
آن‌که مثل آفتاب نیمه‌شب
سر زد از صندوق آرا دکتر است
شاد باش ای دکتر آرای ما
دکترای جمله دانش‌های ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
دکترایت نخوت و ناموس ما
در جهانی که پر است از نابغه
دکتری چندان ندارد سابقه
بی‌سبب افسرده‌ای، غم می‌خوری
سرزمین ماست مهد دکتری
خط‌مان وقتی شبیه میخ بود
ای‌بسا دکتر در آن تاریخ بود
این‌همه آدم که در عالم نبود
آدمی کم بود و دکتر کم نبود
من نگویم، شاعران فرموده‌اند
رخش و رستم هردو دکتر بوده‌اند
گرچه باشد قصه‌ها پشت سرش
دکتری دارند ملا و خرش
شاعران از رودکی تا عنصری
بی‌گمان دارند هریک دکتری
شعله‌های عشق چون گر می‌گرفت
آتشی در خیل دکتر می‌گرفت
عشق با دکتر نظامی قصه‌گو
عشق با دکتر سنایی رازجو
عارف شوریده دکتر مولوی
نام پایان‌نامه او مثنوی
حافظ و سعدی و خواجو دکترند
سروقدان لب جو دکترند
وحشی و اهلی و صائب دکترند
تاجر و دهقان و کاسب دکترند
عالمان را خود حدیثی دیگر است
حجت‌الاسلام دکتر بهتر است
بحث‌های جعل مدرک نان‌بری‌ست
بهترین سرگرمی ما دکتری‌ست
عده‌ای مشغول دکترسازی‌اند
عده‌ای سرگرم دکتر‌بازی‌اند

۱۳۹۲ اردیبهشت ۳۰, دوشنبه

اگر اینها رد صلاحیت شوند !







 
فرض کنیم که مثلاً هرکدام از کاندیداها رد صلاحیت بشوند،
آن‌وقت چه اتفاقی می‌افتد؟
 
داود احمدی‌نژاد
با توجه به اینکه حاج‌ داود داداش حاج‌ محمود است و با توجه به اینکه علی‌رغم
اختلاف نظر، اختلاف ظاهری ندارند، حاجی به شدت گرفتار می‌شود چون
هرجا برود، همه شعار می‌دهند صل ‌علی ‌محمد، شبیه محمود آمد. لذا
مجبور می‌شود برود عمل جراحی کند تا شبیه مشایی شود. آن‌هم مستلزم
هزینه فراوان و وقت فراوان‌تر است.
ابراهیم اصغرزاده
اصولا اصغرزاده یک‌طوری است که هرطوری بشود، او یک طور دیگر می‌شود.
احتمالاً این‌بار اصغرزاده با دوست‌هایش از دیوار شورای نگهبان می‌روند بالا و
طی یک عمل انقلابی همه - حتی سعید حجاریان و ماکس وبر- را تأیید
 صلاحیت می‌کنند.

کامران باقری‌لنکرانی
اگر کامران‌جان رد صلاحیت شود، رئیس اتحادیه میوه و تره‌بار اطلاعیه می‌دهد
و این عمل را آن ‌هم در آستانه فصل تابستان که زمان رونق بازار"هلو" ست،
به شدت محکوم می‌کند.
 
سعید جلیلی
احتمالاً بعد از رد صلاحیت جلیلی، کاترین اشتون هم به نشانه اعتراض استعفا
می‌دهد. او به سرعت در یک اطلاعیه اعلام می‌کند که با توجه به اینکه مذاکرات
هسته‌ای طول کشیده و من به دیدن ایشان عادت کرده‌ام، تا سعید دوباره
برنگرده واسة مذاکره، منم دیگه نمی‌رم سر کار؛ گفته باشم!
 
غلامعلی حدادعادل
اگر حدادعادل رد صلاحیت شود، برمی‌گردد سر همان بیست، سی‌تا شغلی که
 دارد. اتفاق اصلی موقعی می‌افتد که حداد تأیید صلاحیت شود و
مملکت بیست، سی تا مدیر کلیدی کم بیاورد.

اسفندیار رحیم‌مشایی
الهاک دیو و ریحانه جادو و شیر گویا و فولادزره دیو با والده و مرآت جنی و
ملک شعبان و دیو قلعة سنگباران با موتور هوندا 125 به تهران حمله می‌کنند
و با شعار زنده‌باد بهار، همه چمن‌های استادیوم آزادی را لگدمال می‌نمایند.
بعد هم همه هنرپیشه‌های پیر و جوان به پرچمداری داریوش ارجمند، در حالی که
سالار عقیلی برایشان سرود می‌خواند، خروج می‌کنند و جلوی شورای نگهبان
 با شدت هرچه تمام‌تر با هم عکس می‌گیرند اما در آن ایام پرکارترین شخص
مملکت، رئیس جمهور است که باید مرخصی بگیرد و بیفتد دنبال کار رفیق.
 اگر هم نشد، لابد یک 10 روزی می‌رود دورکاری.
 
محمدرضا رحیمی
اگر رحیمی رد صلاحیت شود، به نشانه اعتراض 450 میلیون یورو به بازار ارز
تزریق می‌شود تا دلار دوباره بشود 1000 تومان. بعد هم وثیقه می‌گذارند تا
 جوانفکر بیاید مرخصی و با هم به نفع مشایی انصراف می‌دهند. آنها اساساً
 آمده‌اند برای نیامدن.
محسن رضایی
با توجه به ثابت‌قدمی هرچه تمام‌تر رضایی در چندین دوره گذشته
 ریاست‌جمهوری و شدت حضور ایشان در عرصه، رضایی به سرعت
 یک اطلاعیه صادر می‌کند و از شورای نگهبان برای دقت فراوانشان
 که منجر به رد صلاحیت وی شده، تشکر و
قدردانی می‌کند. بعد هم می‌رود که برای چهار سال بعد و چهارسال‌های بعدتر
آماده شود. رضایی به قدری برای ریاست جمهوری دورخیز کرده است که
 هر دوره تا به خط آغاز می‌رسد، وقت می‌گذرد.
 
حسن روحانی
اگر حسن روحانی رد صلاحیت شود، با ده‌ها پروتکل و بخشنامه و نظم خاصی
 به مدت 120 سال متمادی در نهایت آرامش به این موضوع اعتراض می‌نماید.

علی فلاحیان
اگر زبانم لال، دیوار و موش دیوار و گوش نامحرم نشود، خدای ناکرده، بلانسبت،
رویم به دیوار، علی فلاحیان رد صلاحیت شود، دیگر در واقع موضوع «صلاحیت»،
«رد» شده است.
 
محمدباقر قالیباف
اگر قالیباف رد صلاحیت شود، لج می‌کند. بچه طرقبه هم وقتی لج کند، پل را کج
می‌کند. آن‌وقت پل صدر می‌رود توی تونل نیایش و تونل نیایش هم از وسط
 اتوبان رسالت سرش در می‌آید بیرون و می‌خورد به بن‌بست. معابر را
آب می‌گیرد، آشغال‌ها سر کوچه می‌ماند. مرده‌شورخانه تعطیل می‌شود.
 
مصطفی کواکبیان
اگر کواکبیان رد صلاحیت شود، جو نشاط در جامعه گسترده می‌شود چرا که
عصبانی‌تر می‌شود. اصولاً کواکبیان هرچه عصبانی‌تر می‌شود، بانمک‌تر است لذا
مملکت خنده‌بازار می‌شود و شور و نشاط انتخاباتی همه‌جا را فرا می‌گیرد.
کواکبیان معلوم نیست چرا وقتی اخم می‌کند، از همه زوایا خندان به نظر می‌آید.
حالا فکر کنید جماعت طرفدار هم بخواهند در حمایت از او تظاهرات کنند و
بخندند... نگفتم مملکت خنده‌بازار می‌شود.
 
علی‌اکبر ولایتی
اگر ولایتی رد صلاحیت شود، دکتر پورحسین آرتروز گردن می‌گیرد چون ولایتی
باز به شبکه 4 می‌رود و درباره تاریخ ایران و جهان صحبت می‌کند و پورحسین
 هم باید در تأیید سخنان ولایتی سر تکان دهد و مهره گردنش زودتر
ساییده می‌شود.
 
هاشمی رفسنجانی
اگر هاشمی ردصلاحیت شود، موضوع و موضع طرفدارانش به کنار، کی می تونه
جواب فائزه و حاج خانوم رو بده. بالاخص حاج خانوم که چند روز پیش اعلام
 کرده بود حاج آقا نباید نامزد ! بشه

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۹, یکشنبه

بشمارید برادران ،،،بشمارید....!!! تا جهل برچیده شود از ایران و ایرانی‌ِ در خواب ...

شما حالا حالاها باید بشمارید
 آن صد تومانی را ببینید! آن را پیرمردی به داخل ضریح انداخته که شبها از غصه بی پولی و ترک تحصیل اجباری فرزندش خواب ندارد...
آن پانصد تومانی را آن جوان بیکار انداخته که پدر نامزدش گفته اگر تا آخر ماه نتواند کار درست و حسابی گیر بیاورد، دختر را به عقد کسی دیگر در خواهد آورد...
بشمارید برادران...
حاج آقا! ببخشید وسط کارتان مزاحم میشوم، آن دو هزارتومانی را میبینید؟ پدر آن طفل معصوم سرطانی با هزار امید آن را انداخته بلکه برادران صاحب قدرت رحمی کنند و داروی سرطان را با ارز آزاد هم که شده وارد کشور کنند...
بشمارید آقایان بشمارید که نذر و نیاز و احتیاج فراوان است...
نمیدانم آن هزارتومانی چروک که پیرزن نگون بخت در ضریح انداخت بلکه خداوند عالم رحمی کند و صاحب خانه اش مهلتی دوباره به او بدهد کجاست. بشمارید بلکه آن اسکناس هم پیدا شود...
فقط بفرمایید چطور میتوانیم جواب این همه محبت و تلاش و زحمت شما را بدهیم؟
چون میدانیم که شما ابدا کیسه ای ندوخته اید و فقط و فقط از برای رضایت پروردگار این رنج را بر خود هموار کرده اید.
بشمارید برادران... بشمارید...
تا درد و محنت و جهل و خرافه هست، شما حالا حالاها باید بشمارید...

۱۳۹۲ فروردین ۱۲, دوشنبه

۱۳۹۱ اسفند ۲۹, سه‌شنبه

دعای تحویل سال پارسی ...

گشت گرداگرد مهر تابناک ، ایران زمین  ... روز نو آمد و شد شادی برون زندر کمین

ای تو یزدان ، ای تو گرداننده ی مهر و سپر  ... برترینش کن برایم این زمان و این زمین


همه سالِ  بختِ  تو پیروز باد ... همه روزِ  روزِ  تو نوروز باد 
ettelaat.se

۱۳۹۱ اسفند ۲۵, جمعه

قیصر و قیصر‌ها حاصلِ فرهنگِ ( پوشالی مذهبیِ ) جامعه اسلام زده ما !!!

من متنفرم از تفکری که غیرت مرد رو در تعصبش به ناموس می‌بینه و تنها راه حفظ ناموس رو هم خشونت کور...
چند شب پیش واسه چندمین بار، قیصر رو دیدم. این بار اسطوره بودن کارگردان و بازیگر‌ها و نوستالژی‌ها و داستان‌های اون عصر طلایی رو کنار گذاشتم و با یه نگاه تازه به ماجرا نگاه کردم. با یک دید بی‌ طرف و تفکر انتقادی به تمام جریان فیلم.

بر خلاف دفعه‌های قبل حالم از فیلم به هم خورد. نه تنها از فیلم، بلکه احساس تنفری پیدا کردم به اون تفکری که رفتار قهرمان‌های این فیلم رو الگو و پرنسیپ قرار دادند و هنوز هم میدن.

داستان از این قراره که خواهر دو لات چاقو کش مورد تجاوز قرار میگیره و بعد از آبستن شدن، تنها راه حل مشکل رو تو خودکشی‌ می‌بینه، اما قبل از مرگش تو کاغذی همه چیز رو توضیح میده و مقصر داستان رو معرفی‌ میکنه. مقصر که چه عرض کنم، ضدّ قهرمان داستان رو. برادر بزرگ خواهر، لاتی که چارسوق قرق میکرده و بعد از پابوسی امام رضا چاقو رو غلاف میکنه و می‌چسبه به کار...برادر کوچک خواهر، لات دیگه‌ای که تو چاقو کشی‌ دست کمی‌ از بزرگه نداره و به قول فرمون خان، بازارچه رو به خون میکشه...

خاندایی، نماد پوسیده و نم کشیده نصیحت‌های کتابی و بکن نکن‌های احمقانه...مادر خانواده، پیرزنی در نقش مجسمه تمام قد مذهب...و دو برادری که تمام مغزشون پر از فکر انتقامه...

آخر فیلم هم مثل تمام فیلم‌های از این دست، به یک نتیجه کلیشه‌ای و مردم پسند میرسه...ضدّ قهرمان‌ها دونه دونه کشته میشن و قهرمان‌ها هم به نوعی در راه دفاع از ناموس و پاک کردن لکه ننگ، به بارگاه ملکوتی پرتاب...

ادامه نسل مردمی که این فیلم رو الگو کردند و قیصر وار به دفاع از ناموس بلند شدند، همون‌ها هستند که ساعت یک نیمه شب برای تماشای صحنه اعدام جوون هفده ساله صف میکشند...

حالا چرا حالم از این فیلم به هم خورد...تو این فیلم دخترکی که به زور مورد تجاوز قرار گرفته، راحت‌ترین کار رو پنهان کردن می‌بینه و به امید ازدواج با تجاوز گر به کسی‌ چیزی نمیگه...بعد از اینکه آبستن می‌شه و از ازدواج، نا امید، برای اینکه این لکه ننگ رو از دامن خانواده غیرتمندش پاک کنه، یا شاید به خاطر اینکه به دست برادر‌های غیورش سلاخی نشه، مرگی بی‌ درد رو انتخاب میکنه...اما آگاه یا نا آگاه به واکنش خانواده، دلیل خودکشیش رو هم برای خانواده به جا می‌گذاره...

در داستان فیلم، سزای تجاوز، نه قانون برای تأدیب متجاوز، بلکه مرگ دختر قربانی و شروع زنجیر انتقام گیری‌های کور و خشنه. تو تمام فیلم حرفی‌ از شکایت و قانون زده نمی‌شه، در عوض تنها قانونی که به چشم میخوره، قانون خون و شمشیره...قانون رو کسی‌ تعیین میکنه که چاقو در دست داره.

این فیلم و فیلم‌های از این دست، به جای اینکه برخورد انسانی‌ رو با این قضیه به بیننده یاد بدن، دقیقا بر عکس عمل میکنند. دختر قربانی حتا شجاعت و جرات بیان کردن اتفاقی که براش افتاده رو نداره. در ذهن اون تنها دو واژه تعریف می‌شه: آبرو، ننگ...هر عاملی که آبروش رو به خطر بندازه، ننگ محسوب خواهد شد و تنها راه پاک کردن ننگ، مرگه..

برادر ها، لات‌هایی‌ که تمام دوران جوونیشون رو به عربده کشی‌ و زد و خورد گذروندن...در نظر اون‌ها هم، اولین قانون برای مجازات کسی‌ که آبروشون رو ننگین کرده، مرگ با تیغ چاقوشونه...

واکنش خاندایی، کسی‌ که به قول خودش چهل سال از عمرش رو تو زورخونه، جایی‌ که به عنوان رویشگاه کسوت مردونگی تلقی‌ میشده، گذرونده، به این تجاوز اینه: خوب شد مرد و این ننگ رو با خودش زیر خاک برد...

واکنش فرمون خان!!!، اولین مرد داستان...کسی‌ که بعد‌ها هم اسم و مرامش اسطوره شد: خونش رو میریزم، من نکشم قیصر می‌کشه

واکنش قیصر: چاقو...

این فیلم مزخرف احمقانه پره از عقده‌های خشونت گرایی و خشونت طلبی...دل‌ قیصر به التماس‌های قربانی خودش زیر دوش حمام خوشه، دیدن رنگ خون روحش رو ارضا می‌کنه، دل‌ فرمون موقع مرگ، به حس انتقام گرفتن قیصر خوشه...جمله‌ای که هنوز که هنوزه، توی ادبیات حماسی نسل جوون و میانسال نقش بسته: قیصررررر کجائی که داشتو کشتن...

اعظم، نامزد قیصر، کسی‌ که به عنوان یه زن عاشق باید نمادی از روح لطیف و احساسات زنانگی باشه و به مدد همین حس، دنبال راه حلی‌ برای مشکل باشه، انگار نه انگار که اتفاقی افتاده و چند نفر کشته شدند، احمقانه‌ترین راه رو پیشنهاد میکنه: بیا از اینجا فرار کنیم و بریم یه جا که یه زندگی‌ آروم رو شروع کنیم...

واکنش پیرزن: انگار تقدیر من اینه که بچه هام با دست خودشون، خودشون رو نفله کنند...برای این به اصطلاح مادر هم انگار اهمیتی نداره که چند نفر به دست همین بچه‌ها کشته شدند، بی‌ هیچ احساس گناهی از این آدمکشی، نگران جان فرزند خودشه...

در این فیلم هیچ حرفی‌ از این نیست که قانون، جرم رو پیگیری کنه، لات‌های فیلم قانون رو مینویسند و خودشون هم اجرا میکنند...

سر تا ته فیلم، ترویج خشونت، بی‌ قانونی، لات بازی، مرد بودن‌های پوشالی و مهمل وار، مذهب گرایی خشن و احمقانه، هرزگی‌های فکری، اسطوره سازی‌های پوچ...

من متنفرم از تفکری که غیرت مرد رو در تعصبش به ناموس می‌بینه و تنها راه حفظ ناموس رو هم خشونت کور...

من متنفرم از تفکری که به زن، به دختر این اجازه رو نمیده تا از زیر چادر و حجاب نه تنها موی سر، بلکه اندیشه بیرون بیاد و اینقدر به حقوق خودش آشنا و پایبند باشه تا به جای پنهان کردن درد تجاوز، اون رو با همه در میون بذاره و به جای پاک کردن خودش از ننگ - نه ننگ از خودش - دنبال راهی‌ برای محکوم کردن متجاوز باشه، نه زمینه ساز تجاوزی دیگه...

من متنفرم از تفکری که هر جور هماغوشی رو که خارج از چارچوب مذهب و سنّت و هنجار پوچ جامعه و عرف باشه، خواه تجاوز خواه از روی خواست و علاقه، لکه ننگی می‌دونه و تنها راه پاک کردن اون رو در خون می‌بینه...

همین تفکر قیصر وار در این جامعه مردسالار مافنگی وحشی بوده که زمینه ساز تمام سلاخی‌های ناموسی شده و می‌شه و خواهد شد...

من متنفرم از واژه‌های غیرت و ناموس و آبرو، که تنها چیزی رو که در ذهن من تداعی میکنه، رنگ خشن خون و برق تیغه چاقو و شمشیره...

فیلم قیصر برای من یادآور حلق بریده دختران سرزمینم شد و شکم دریده مردان...

و من متنفر شدم از این فیلم خشونت طلب و حال به هم زن

حماقت در سرزمین من سر به جنون برداشته...
 از دوستِ خوبم  هیوا  

۱۳۹۱ اسفند ۱۷, پنجشنبه

تقدیم به تمام زنان ایرانم ... به مناسبت روز زن

منم بانوی ایرانی

 

منم بانوی ایرانی،

همان آیینه‌ی حیرت فزای صنع یزدانی،

همان گنجینه‌ی مانای فرهنگ اهورایی،

به دستم مشعل روشنگر دنیای انسانی

من از بی‌منتهای عشق میایم

کلید گنج مقصودم

خدایم داده فتح الباب بس اسرار پنهانی

ز اندوهان نمیگویم به راه مهر میپویم

که من فرخ نژاد و بهمن و پاک و سپنتایم

زن شایسته ی دیروز و هم امروز و فردایم

منم آن دختر صحرا،

همان سرو بلند عشق و آزادی،

که هنگام سحر در دشتهای خرم پوشیده از شبنم

تمام بره‌ها در بزم من آواز می خوانند

و دستان توانمند من از پستان گاوان

با محبت شیر می دوشند

منم چادر نشین پر تلاش دشت های دور

همانند ستیغ کوهها آزاده و مغرور

تنور نان و فانوس و اجاق کومه ام روشن

منم آن نقشبندی کز سر انگشت گهربارم

به دشت خالی هر دار قالی خرمنی از عشق می‌کارم

به شالیزار باران خورده با شادی سرور و مهر می‌آرم

منم دنیای شعر و گنج الهام و هنر بانوی ایرانی

همان خلوت نشین ساحت پر راز عرفانی

همان الهام بخش عارفان عرش ربانی

کتاب بسته و ناخوانده‌ی آیات سبحانی

طبیبم من، شفای جسم و جان دردمندانم

پرستاری صبورم مرهم افسرده حالانم

یکی آموزگار عاشقم، استاد آزادم

به گاه داوری، نیکو نهاد و عادل و رادم

منم همراه و همگام و حریف و همدم و همسر

به گاه نیک و بد پشت و پناه و در بلا یاور

منم مادر.

منم مادر،خدای کوچک هستی ده انسان

که با لالای شیرینم زمان آرام میگیرد

وبا آواز رنگینم زمین بیدار میگردد

و در آغوش پر مهرم شقاوت رنگ می بازد

منم مادر شفای خاطر آزرده از آلام انسانی

سخن کوته،

منم شعر بلند زندگی زیبا و بی پایان

منم بانوی ایرانی و فخر کشور ایران

۱۳۹۱ اسفند ۶, یکشنبه

این همان خانه‌ای است که روزانه چند صدملیون به سوی آن خم و راست می‌شوند !!!

داخل خانه ی کعبه، خانه‌ای که می‌گویند خانه‌‌ی خدائی است به نام الله؛ خدائی که تنها قدرتمندان می‌توانند به درون خانه‌ی او بروند.
کسانیکه در این فیلم مشاهده می‌نمائید، شاهزادگان سعودی هستند.
برای ساختن قندیل‌هائی که در این فیلم دیده می‌شوند از بهترین کریستالهای جهان استفاده شده و ارزششان به ملیون‌ها دلار می‌رسد،.
مقدار طلای بکار گرفته شده جهت ساخت دو دروازه‌ی آن در حدود 280 کیلو گرم با خلوص 99/99 می‌باشد(1).
همانگونه که مشاهده می‌شود این خانه دارای 3 ستون می‌باشد که از بهترین چوبها با تزئینهائی بسیار زیبا از طلا قرار ساخته شده‌اند.

۱۳۹۱ بهمن ۲۸, شنبه

هدایت مردنی نیست...

هفدهم فوریه، ۲۸ بهمن، زادروز صادق هدایت...مردی که دهه‌ها از زمان خودش فرا تر می‌اندیشید...مردی که پر بود از نفرت به آواری که در این چارده قرن به سر این مملکت خراب شد...مردی که ریز‌ترین اخلاق گند این ملت رجاله پرست هرزه پرور هرجائی رو شناخت و اون رو در داستان هاش به تصویر کشید...از علویه خانوم بگیر تا حاجی آقا...از سه قطره خون بگیر تا سگ ولگرد...از پروین بگیر تا توپ مرواری...

مردی که نه جمالزاده تونست اون رو به درستی‌ بشناسه، نه صادق چوبک تونست درک درستی‌ از داستان هاش داشته باشه...مردی که هنوز که هنوزه بوف کورش رو تدریس میکنند، اما نمی‌فهمند...مردی که بزرگترین خیانت‌ها رو از نسل به اصطلاح روشنفکر اون دوران و دوران بعدش دید...

مردی که از مسیر کافه رزنووار لاله زار عذاب کشید، تا خاک سرد پرلاشز...
برای عرب سوسمار خوری که چندین صد سال پیش به طمع خلافت ترکیده، زنده ها باید به سرشان لجن بمالند و مرگ و زاری کنند. ------ مگر برای ما چه آوردند؟ معجون دل به هم زنی از آرا و عقاید متضادی که از مذاهب و ادیان و خرافات پیشین، هول هولکی و هضم نکرده استفراغ کرده و بی تناسب بهم در آمیخته شده است، دشمن ذوقیاتِ حقیقی آدمی، و احکام آن مخالف با هر گونه ترقی و تعالی اقوام ملل است . دینشان را به ضرب شمشیر به مردم زورچپان کرده اند. یعنی یا خراج و جـزیه به بیت المال مسلمین بپردازید یا سرتان را میبـُریم. هر چه پول و جواهر داشتیم چاپیدند. آثار هنری ما را از میان بردند و هنوز هم دست بردار نیستند؛ هر جا رفتند همین کار را کردند. ------

صادق هدایت
 

۱۳۹۱ بهمن ۲۵, چهارشنبه

در بابِ معجزاتِ امام رضا !!! یک داستانِ واقعی‌ از سالهایِ نه چندان دور ...

<<یا امام رضا ادرکنی >>
در سالهایِ حدودِ پنجاه و چهار که تعمیراتِ حرمِ رضا انجام میشد در زمانی‌ که ولیان استاندارِ خراسان بود و هفته‌ای یکی‌ دو بار برایِ بازدید از پیشرفتِ کار به حرم میرفت.روزی که در حرم برایِ بازدید رفته بود هیاهویی می‌شنود که می‌گویند پیرمردی کوری را آقا شفا داده و بینایی‌اش را بدست آورده است.مردم عوام هم طبقِ معمول برایِ تبرک به آن پیرمرد حمله ور شده تا تکه پارچه‌ای از لباسش را بدست بیاورند ،که مأموران حرم آن پیمردِ شفا یافته را از دست مردمِ وحشی نجات میدهند، ولیان خواهانِ دیدار با آن پیرمرد میشود.این نقل قولیست از کسی‌ که در آن جمع حضور داشته، و شاهد آن گفتگو میانِ ولیان استاندارِ خراسان و آن مردِ شفا یافته بوده است.وقتی‌ پیرمرد را می‌آورند ولیان از او می‌پرسد که پدر جان چه شفایی گرفتی‌ از امام رضا؟؟؟ جواب میدهد که من پیرمردی کورِ مادر زاد بودم که در این سنّ هشتاد سالگی امام مرا موردِ لطفِ خویش قرار داد و هم اکنون برایِ اولین باریست که همه چی‌ را خوب میبینم.ولیان می‌پرسد یعنی‌ قبلا اصلا بینایی نداشتی‌ در این مدتِ زندگیت؟می‌گوید خیر.سپس ولیان از او می‌خواهد بشیند روی قالی که آنجا پهن بوده و انگشتش را می‌گذرد رویِ رنگِ قرمزِ قالی و از آن پیرمرد می‌پرسد این چه رنگیست؟ پیرمرد جواب میدهد قرمز.همه کسانیکه آنجا بودند از خود بی‌خود شده و صلوات می‌فرستند .دوباره ولیان انگشتِ خود را رویِ رنگِ آبی می‌گذرد و می‌پرسد چه رنگیست که باز جوابی‌ درست از پیرمرد می‌شنود.باز هم صلواتِ مردم و شورِ حسینی و چندین رنگ را نشان میدهد و جوابی‌ درست می‌شنود که در این موقع ولیان به مأمورینش می‌گوید که این مردکِ شیاد و حقّه باز را ببرید استانداری تا من بیایم و به حسابش برسم.همه مردم شاکی‌ از این برخورد که ولیان جواب میدهد آخر‌ای مردمِ نادان ،اگر کسی‌ کورِ مادر زاد بوده است  چند دقیقه بعد از بدست آوردنِ بینایی خود چطور میتواند رنگها را تشخیص دهد در صورتی‌ که آنها را ندیده بوده و فقط اسمشان را قبلا  شنیده !؟ این یعنی‌ شارلاتانی این پیر مرد و بی‌ شعوری و نفهمی و بی‌سوادی شما مردم ...
این هم از نادانی‌ ما مردم و هوشِ بالایِ جنابِ ولیان استاندارِ وقت خراسان...
اجرِ همگی‌ با امام رضا...
نتیجه اخلاقی‌: 
 کسانی‌ که از راه دین و عوام فریبی نان میخورند, هرز گاهی‌ چنین صحنه‌هایِ مردم فریب را می‌آفرینند که همچنان عوام را در جهل و باورمند به این خرافات نگهدارند تا بتوانند همیشه خرِ مراد را سوار باشند... آیه پنجم - سوره ششم 
امام نقی‌

۱۳۹۱ بهمن ۲۲, یکشنبه

من كجا ایرانیم ؟ ؟ ؟

من كه زرتشت كهن را داده ام - - - جاى آن قر آن تازى دیده ام
من كجا ایرانیم؟
من كه نامم نام تازى گشته است - - - گه غلام این و گه آن گشته است
میروم مشهد به پا بوس رضا - - - گرچه فردوسى همانجا خفته است
من كجا ایرانیم ؟
من كه تاج شاهیم چون رفته است - - - جاى آن عمامه بر سر رفته است
من كه جشنم جاى نوروز و سده - - - عید فطر و عید قربان گشته است
من كجا ایرانیم ؟
من كه بر گوشم چو روحم خسته است - - - زاهدى بانگ اذان را گفته است
بر سر هفت سین من هر نوبهار - - - جاى شهنامه چو تازینامه است
من كجا ایرانیم ؟
من كه از دستم زبانم رفته است - - - آن شكر شیرین نباتم رفته است
من كه از پارسى به فارسى تن دهم - - - چون عرب با واژه ام بیگانه است
من كجا ایرانیم ؟
من كه قلبم با عزا پر گشته است - - - با غم بیگانه دل آغشته است
من كه با اشك و غم و سینه زنى - - - شور و شادى از برم گم گشته است
من كجا ایرانیم ؟
من كه خرمدین ز یادم رفته است - - - مهر میهن از روانم رفته است
گرچه از بانگ خروس تابانگ شب - - - حلق من الله اكبر گفته است
من كجا ایرانیم ؟
من كجا ایرانیم تا فتنه است - - - خاك میهن در كف بیگانه است
من كجا ایرانیم تا میهنم - - - اینچنین بى یار و یاور گشته است
من كجا ایرانیم ؟
https://www.youtube.com/watch?v=HCFkWgPMUc0