۱۳۹۰ مرداد ۹, یکشنبه

خدايا...ﺧﺴﺘﻪ ﺍﯼ؟ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﻣﯿﺎﺩ؟ ﭼﺎﯾﯽ ﺑﺮﯾﺰﻡ؟ پرتقال ﭘﻮﺳﺖ ﺑﮑﻨﻢ ؟ ﺗﺨﻤﻪ ﻣﯿﺨﻮﺭﯼ...؟ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﺮﯼ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﯽ ﻣﻦ ﺑﺸﯿﻨﻢ ﭘﺸﺖ ﻓﺮﻣﻮﻥ . . .؟ ﺗﻌﺎﺭﻑ ﻣﯿﮑﻨﯽ ؟ ﻟﻨﮓ ﺑﯿﺎﺭﻡ ﺷﯿﺸﻪ ﺟﻠﻮ ﺭﻭ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﻨﻢ ؟ جان من ﺍﯾﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﻢ ! ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﮐﻼً ؟؟

براستی امامان شیعه از گنبد طلا شاد میشوند
 یاآنچه هرروز دور بر خود می بینیم و میگذریم


سلام دوستان، سلام عزیزان، سلام هموطنان، سلام غریبه ها، سلام اونور آبیها، سلام سلام سلام خواننده مهربان، این ایمیل را به همه دوستان و آشنایانت ایرانی ات بفرست.      گنبد و گلدسته های حرم امامین جوادین (ع) در شهر کاظمین عراق روز سه شنبه ۲۳ شهریور ماه رونمایی شد.فقط 110 کیلو طلا و 14 تن مس بصورت مجانی از طرف ایران صرف این گنبد ها و گلدسته ها شده و خدا می داند چند میلیارد دیگر از جیب مردم ایران صرف این تشکیلات در عراق شده است.ما مسلمان هستيم و شيعه اما برای امامانمان مقبره طلا بسازیم و همنوعان و هموطنان و همدینان ما در فقر و بدبختی دست و پا بزنند آيا امامان ما به اين امر راضي هستند؟

خودمون خیلی درد داریم ولی وقتی داستان زنی را میشنویم که بچه اش توی بیمارستان مرده ولی پول نداره هزینه بیمارستان را بده تا جسد بچه اش را بهش بدن و شب تا صبح پشت دیوار سردخانه گریه و ناله میکنه که فقط بتونه بچه اش را دفن کنه، بدجوری دردمون میاد.
یا وقتی خانم محترمی را می بینیم که توی آشغالهای میوه فروشی، دنبال کاهو و سیب زمینی و میوه می گرده، شب که میخواهیم شام بخوریم، بغض میشه یه قلوه سنگ و جلوی اشتهامون را میگیره.
ایمیل هایی را که فقر و بدبختی مردم را نشون میده برای غریبه ها نمی فرستیم که آبرومون نره.
آزادی خوبه. اینکه تو اجازه داشته باشی هر جوری دوست داری فکر کنی و بتونی حرف بزنی، نوشته هات را کتاب کنی. مقاله هات را توی روزنامه چاپ کنی. رنگ لباست را خودت انتخاب کنی (توی ایران بیشتر رنگها ممنوعند). و خیلی آزادی های دیگه. ولی وقتی نمی تونی از پس مخارج خونه ات بر بیای، زنت بهت نمیگه یک ماهه گوشت نداریم ولی تو از غذاهایی که میخوری خودت خوب میدونی. بچه ات میگه دوستام رفتن شهر بازی چرا ما نمی ریم و تو وعده سر خرمن میدی و توی دلت غوغا به پا میشه، و در کنار همه این دغدغه ها بهت گفتن توی محل کار تعدیل نیرو داریم چون باید افراد سپاه را استخدام کنیم، .......... دیگه یادت میره " آزادی " چیه. شب که سرتو میذاری روی بالش، به اون بالا نگاه میکنی شاید کمکی از غیب برسه.
فقر توی ایران بیداد میکنه. یکی بدادمون برسه. دیگه بسه انقدر تاوان اشتباه پدرانمون را پس دادیم.  
 
  


 
شب‌های تهران را بی‌خیال، بچسبیم به همون شب‌های بیروت! پول نفت را بدهیم تا دخترانشون  را بفرستند فرنگ  تا امثال ریما فقیه ملکه زیبایی آمریکا بشوند! شب‌های تهران را بی‌خیال! بچسبیم به شب‌های کاراکاس! پول نفت را بدهیم تا برادر هوگو چاوز؛ هر روز یک مدل ... و به ریش همه ما بخندد! شب‌های تهران، زنجان؛ سمنان،کرج، ارومیه، تبریز، سنندج، کرمانشاه، مشهد و در کل شب‌های ایران را بی‌خیال!!! بچسبیم به همون ساختن ضریح برای امام حسین و امام جواد و الباقی! خداوکیلی اگر  امام حسین الان زنده بود، اجازه می‌داد با وجود چنین مسائلی، با وجود این همه فقر و بدبختی، باز هم بیش از دو هزار کیلو طلا و نقره، برای ساخت ضریح‌ استفاده بشود؟ آیا با وجود فجایع موجود در مرکز نگه‌داری کودکان معلول ذهنی فرخنده؛ باز هم امام موسی کاظم؛ راضی است که دومیلیارد و هفتصد و پنجاه میلیون تومان ناقابل، صرف هزینه گنبد بارگاه‌شان در عراق بشود؟
 

رابطه خوب با خانواده همسر لطفا در آرامش تماشا كنيد

رابطه خوب با خانواده همسر
 
 

مسلمانان ،بیبینید که شما مسلمان‌ها را چقدر نادان می‌‌انگارند ...

این ایمیل امروز به من ارسال شده،چون فکر میکردند من هم یک مسلمانم.


۱۳۹۰ مرداد ۸, شنبه

نو کیسه ها

عروسی‌های آنچنانی در ایران گرسنهٔ ما ...


تو خورشید درخشانی هلا بانوی ایرانی -- استاد مصطفی باد کوبه ای


تو خورشید درخشانی هلا بانوی ایرانی 
چرا در پرده می‌مانی هلا بانوی ایرانی 
تمدن ساز دورانی هلا بانوی ایرانی

متن کامل شعر
 تو خورشید درخشانی هلا بانوی ایرانی
چرا در پرده می‌مانی هلا بانوی ایرانی


تمدن ساز دورانی هلا بانوی ایرانی
تو معمار توانمند من ایرانی رادی

اهورایی نژادا در مقامت چون سخن گویم؟
سروش مهر یزدانی هلا بانوی ایرانی


تو توران دختی و آزرمدخت و مام تهمینه
به شهر دل تو سلطانی هلا بانوی ایرانی

هزاران لیلی و عذرا و سلما خاك پای تو
كه خود شیرین جانانی هلا بانوی ایرانی

ترا زیبد سرافرازی توای فخر آفرین بانو
كه سر عشق می‌دانی هلا بانوی ایرانی


نجابت را تو تفسیری شرافت را تو معنائی
ز بس پاكیزه دامانی هلا بانوی ایرانی

تو پیك صادق آرامشی جان مایه صبری
عروس شهر عرفانی هلا بانوی ایرانی

نگهبان حریم خانه‌‌ای كز عمق جان و دل
سرود عشق می‌خوانی هلا بانوی ایرانی


تو را تاریخ می‌بیند به میدان وفاداری
كه پرچمدار میدانی هلا بانوی ایرانی

اگر قحط محبت شد به دشت تشنه میهن
ترنم‌های بارانی هلا بانوی ایرانی


مباد از چشمه چشمت تراود اشك نومیدی
كه دریایی و توفانی هلا بانوی ایرانی

تویی گرد آفرید روزگار كارزار و خون
كه هرگز در نمیمانی هلا بانوی ایرانی


طلسم جهل را بشكن كه در دستان نادانی
نباید بود زندانی هلا بانوی ایرانی

سرود سبز را سرده كه فصل برگریزان را
تو «امید» بهارانی هلا بانوی ایرانی

گریه بر خواری خود کن گر سر زاریت هست.

بر بزرگان جمت اشکی نمیریزی ولی

                                  در عزای تازیانت عیش عاشوراستی

در غم بابک نمیگریی که خنداندت ولی

                                در غم طفلان مسلم شیونت برپاستی

سد هزاران لاله از ایران زمین شد داغدار

                                تو هنوزت شیون از داغ دل لیلاستی

اینهمه سردار ملی غوطه زد در خاک و خون

                               باز چشمت اشکریز اصغر و صغراستی

گریه بر خواری خود کن گر سر زاریت هست

                              خنده بر شادی خود کن گرت استغناستی

گریه کن بر انقراض دولت ساسانیان

                              کاین مذلتها همه برخاسته از آنجاستی

قرنها سعی تو در بیگاری بیگانه رفت

                              بر سرت بیگانه زانرو سرور و آقاستی

 

دانشجو های بسیجی چگونه واحد پاس میکنند!؟


کامل ترین تصویر جهان با ۴۳ هزار کهکشان




این کامل ترین تصویری است که بشر تا حال حاضر از جهان هستی به دست آورده است. حاصل ۱۰ سال جمع آوری اطلاعات یک تصویر سه بعدی است که شامل ۴۳ هزار کهکشان است و تا ۳۸۰ میلیون سال نوری گسترش دارد. ‏
( مقايسه كنيد با 400 ميليون كهكشان كشف شده تا امروز و 13.5 ميليارد سال نوري گسترش ) 


جهت گیری سه بعدی کهکشان ها و اجرام آسمانی نیز در این نقشه مشخص شده بنابراین با اطلاعات خام موجود می توانید یک نسخه سه بعدی از جهان را هم تولید کنید. هر چند شاید نقشه ده سال دیگر  چندین برابر شده باشد. چرا که احتمالا هنوز اطلاعات ما از جهان هستی بسیار ناکامل است. اما فعلا تا ۴۳ هزار کهکشان بعدی را بلدیم! ‏

اگر می خواهید بدانید ما کجا هستیم باید بدانید که کهکشان راه شیری تقریبا یک نقطه کوچک در وسط های نقشه محسوب میشود. فکر منظومه شمسی را هم نکنید چون که خیلی کوچک تر از آن است که در این تصویر قابل دیدن باشد. ‏

۱۳۹۰ مرداد ۷, جمعه

زنده یاد ایرج میرزا و محرم -- سلامتی‌ عاشورا

ارنست رونان محقق بزرگ اروپايي ميگويد: «مردم كشوري كه تاريخ ميدانند كودكانشان

مانند بزرگسالانند، و مردم كشوري كه تاريخ نميدانند. بزرگسالانشان همانند كودكانند
سلامتی‌ عاشورا
بیچاره چه میكشی خودت را ….. دیگر نشود حسین زنده

كشتند و بمرد و رفت و شد خاك ….. خاكش عـلف و علف چرنده
من هم گویم یزیـد بد كرد ….. لعنت به یزید بدكننده
اما دگر این كتل متل چیست ….. وین دسته خنـده آورنده
تخم چه كسی بریده خواهی ….. با این قمــه‌های نا برنده
آیـا تــو سكینـــه‌ای كـه گـوئی ….. سو ایستمیرم عمیم گلنده
كو شمـر و تو كیستی كه گوئی ….. گل قویـما منی شمیـر النده
تو زینـــب خواهـــر حسینـی ….. ای نره خر سبیــل ‌گنـده؟
خجلـت نكشی میـان مـردم ….. با این حركات مثـل جنده
در جنگ دو سـال پیش دیـدی ….. شد چند كــرور نفس رنده
از این‌همـه كشتـگان نگـردید ….. یك مو ز زهــار چرخ كنده
در سیـزده قرن پیـش اگـر شـد ….. هفتاد و دو سر ز تن فكنده
امـروز چرا تو می كنی ریش ….. ای درخور صد هزار خنده
كی كشته شـود دوبـاره زنـده ….. با نفــریــن تو بــر كشنــده
بــاور نكنـی بیـــــا ببنـــدیـم ….. یك شرط به صرفه برنده
صـد روز دگـــر بـــرو چـو امـــروز ….. بشكاف ســر و بكـوب دنــده
هی بر سر و ریش خـود بزن گل ….. هی بر تن خــود بمال سنده
هی با قمه زن به كله خویش ….. كاری كـه تبر كند به كنـده
هی بر سـر خــود بزن دودستـی ….. چون بال كـــه می‌زنـــد پرنـده
هی گـو كـه حسیـن كفــن ندارد ….. هی پـــاره بكــن قبــای ژنده
گر زنـده نشــــد انـم به ریشـت ….. گر شـد ان تو به ریش بنده!

۱۳۹۰ مرداد ۶, پنجشنبه

پناهندگی ملی‌پوش بسیجی که نخواست «چماق‌دار» باشد

علیرضا درودیان‌فر، عضو تیم ملی کیک بوکسینگ ایران و قهرمان جهان در کشور سوئد تقاضای پناهندگی کرد. این ورزشکار به خودنویس می‌گوید: «در پاییز ۸۷ من را به همراه ورزشکارانی که در باشگاه بسیج تمرین می‌کردند را به یک رزمایش بردند. در آنجا از قبل طراحی کامل از یک شورش خیابانی ریخته شده بود... بعد از انتخابات بود که ما فهمیدیم دلیل رزمایش‌های پاییز ۸۷ چه بوده. گویا آنها (نیروهای سپاه و بسیج) در حال آمادگی برای وقایعی بودند که ما آن موقع خبر نداشتیم.»
این ملی پوش برای شرکت در مسابقات مبارزه آزاد سوئد، در اردیبهشت ماه به همراه اعضای تیم ملی وارد سوئد شد و پس ازپایان مسابقات و بدست آوردن مقام نائب قهرمانی، ساعاتی قبل از پرواز از تیم جدا شد و در پانزدهم ماه می ( بیست و پنجم اردیبهشت) در دفتر پناهندگان شهر استکهلم تقاضای پناهندگی کرده است.
از دیگر عناوین قهرمانی وی می‌توان به عضویت در تیم ملی رزمی جمهوری اسلامی ایران، نائب قهرمانی کاپ آزاد اروپا در ( ۲۰۰۸ )، قهرمانی کاپ آزاد اروپا ( ۲۰۱۰ )، قهرمانی جهان ( ۲۰۱۰ ) و نائب قهرمانی مبارزه آزاد اروپا ( ۲۰۱۱ )
در همین رابطه با درودیان‌فر گفتگو کردم.
علیرضا درودیان فر به گفته خودش از سال ۶۹ ورزش رزمی را آغاز کرده و پس از قهرمانی هایی که در سطح کشوری بدست آورد در سال ۷۸ به تیم ملی دعوت و در همان سال توانست نائب قهرمانی کاپ آزاد اروپا را بدست بیاورد.
اما زندگی ورزشی او با مسائلی گره خورد که یکی از دلایل اصلی تقاضای پناهندگی اش است. وی در این باره می‌گوید: «از سال ۸۴ بنا به درخواست یکی از دوستانم که از مسوولان سپاه بود برای تمرین دادن به نوجوانان و جوانان در باشگاه مربوط به بسیج که با شهریه پایین برای قشر ضعیف جامعه بود،دعوت به همکاری شدم و من هم به عنوان کمک به سالم سازی جامعه و بسط ورزش در بین جوانان، این دعوت را پذیرفتم.»
وی در ادامه درباره استفاده از این نوجوانان و جوانان و نیروهای ورزشی به عنوان نیروهای مقابله با خود مردم اینگونه می‌گوید: «در پاییز ۸۷ من را به همراه ورزشکارانی که در باشگاه بسیج تمرین می‌کردند را به یک رزمایش بردند. در آنجا از قبل طراحی کامل از یک شورش خیابانی ریخته شده بود و عده ای نقش مردم را بازی می‌کردند و عده ای هم از ما به عنوان نیروی ضدشورش در این رزمایش شرکت کردیم. تازه بعد از انتخابات بود که ما فهمیدیم دلیل رزمایش‌های پاییز ۸۷ چه بوده. گویا آنها ( نیروهای سپاه و بسیج ) در حال آمادگی برای وقایعی بودند که ما آن موقع خبر نداشتیم.»
وی درباره نقش این نیروهای نوجوان و جوان که به نیت ورزش و آمادگی جسمانی به مراکز بسیج جذب شده بودند و قهرمانان و مربیان کارآزموده‌ای همچون وی به آنها آموزش می‌دادند می‌گوید: «بعد از انتخابات که اعتراضات مردمی شروع شد ما و نوجوانان و جوانان باشگاههای بسیج را با یک باطوم و ابزار سرکوب به خیابانها سرازیر کردند. من هم به عنوان مسوول و مربی در بسیج ناچار از اطاعت بودم. می‌دیدم که از امثال من و بچه‌ها و جوانان چگونه سوء استفاده می‌شود. من تمام سعی‌ام بود تا فقط مردم را متفرق کنم و تا حد امکان از زدن خودداری می‌کردم اما لباس شخصی‌ها و انصار را می‌دیدم که بدون هیچ رحمی زنان و دختران را حتی بدتر از مردان می‌زدند، مردم را بیرحمانه می‌زدند. همان مردمی را که قبل از مسابقه برای من و همه ورزشکاران دعا کرده و می کنند، همان مردمی که در کوچه و خیابان برایم احترام قائل بودند، همان مردم سرزمین خودم که بارها با پشتیبانیشان توانسته بودم مدال آور و قهرمان باشم.»
این قهرمان جهان در ادامه و با ناراحتی می گوید: «این همه باعث آشفتگی و بروز مشکلات روحی و روانی در من شده بود.»
وی در ادامه می‌گوید: «در سال ۸۹ حکم فرمانده رزمی کاران ذوالفقار مستقر در میدان آزادی ناحیه حمزه سیدالشهدا برایم صادر شد و من مدام برای تمرین جنگ شهری فراخوانده می‌شدم. ناخواسته وارد بازی بدی شده بودم.»
وی درباره آخرین رزمایشی که شرکت کرده می گوید: «در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۹۰ در" رزمایش فاطمیون " که با هماهنگی سپاه محمد رسول الله تهران بزرگ و با حضور سردار همدانی و به میزبانی ناحیه مقاومت بسیج حمزه سیدالشهدا در محل پادگان قدس ( جی ) تهران برگزار شد که تمرین ضد شورش و شبیه سازی درگیری های خیابانی، همراه با تمرین سلاح کشی و جنگ شهری به صورت منظم و کلاسیک بود.این رزمایش حدود بیست ساعت قبل ازپرواز من به سوئد برای شرکت در مسابقات "مبارزه آزاد" استکهلم بود. وضعیتی بود که خودم خیلی ناراحت بودم. من یک ورزشکار بوده و هستم ، یک رزمی کار و نه یک باتوم بدست یا نیروی سیاسی. من می خواهم فقط ورزش کنم به مردمم شادی و سربلندی هدیه کنم و نه اینکه آنها را در کوچه و خیابان کتک بزنم. من آدم سیاسی ای نبوده و نیستم. با اینکه برای این کارم (تقاضای پناهندگی دادن) با مشکلات بسیاری دست به گریبان شده ام اما این راه تنها راه باقی مانده برایم بود.»
علیرضا می‌گوید: «تمام زحمات را خودمان ( ورزشکاران ) برای مسابقات می کشیم با کمترین پشتیبانی، باید برای تامین مخارج زندگی خود شغل های دیگری داشته باشیم. ورزشکار حرفه ای یعنی حرفه و شغلش ورزش است و باید حمایت بشود نه اینکه صبح تا شب کار دیگری کنی و بعد هم بخواهی عصر یا در وقت دیگر ورزش حرفه ای هم انجام بدهی. برای یک مسابقه خارج از کشور باید سند گرو بگذاری، چک و سفته و ضامن معتبر گرو بگذاری تا بتوانی برای کشورت مسابقه ای جهانی در یک کشور دیگر انجام دهی. من برای شرکت در همین مسابقات سوئد گذرنامه همسرم را گرو گذاشتم. اما با همه این دردسرها چیزی که دیگر برایم قابل تحمل نبود سوءاستفاده ای بود که از من بعنوان یک ورزشکار ملی پوش برای آموزش کتک زدن مردم کشورم می‌شد. این دیگر برایم قابل تحمل نبود و تصمیم گرفتم بعد از مسابقات استکهلم از تیم جدا بشوم و درخواست پناهندگی کنم.»
علیرضا درودیان فر مصاحبه را با این جمله به پایان می‌برد : «آرزو می کنم که روزی فرا برسد که تمام ایرانیان از هر قوم و نژاد و مذهب و عقاید سیاسی مختلف، در کنار هم و با احترام به یکدیگر زندگی کنند و اینگونه شاهد سوء استفاده و بی عدالتی ها نباشیم و کسی به خاطر عقیده اش زندانی و یا کشته نشود.»

۱۳۹۰ مرداد ۲, یکشنبه

و افتخاری دیگر برای یک ایرانی/ دکتر فيروز نادري، رييس اكتشافات منظومه شمسي ناسا شد

دكتر فيروز نادري، دانشمند و مدير ايراني آژانس فضايي امريكا (ناسا) به مديريت اكتشافات منظومه شمسي مركز اكتشافات روباتيك ناسا (JPL) منصوب شد.

فيروز نادري كه در حال حاضر مدير فرمولاسيون پروژه ها و استراتژي JPL است از نيمه ماه آگوست جاي خود را به جاكوب ون‌زول خواهد داد و در سمت جديد فعاليت خواهد كرد.

وي در سمت جديد خود بر تمام ماموريت‌هاي اكتشافي روباتيك در حال اجرا مانند كاسيني در اطراف زحل و داون (سپيده دم) ماموريت اكتشافي سيارك وستا و همچنين ماموريت‌هاي آتي JPL مانند جونو به مقصد مشتري و گريل به مقصد ماه نظارت خواهد كرد. وي در عين حال مسووليت فعاليت هاي JPL در حمايت از پروازهاي سرنشين دار آينده ناسا را عهده‌دار خواهد بود.

چارلز الاچي، رييس JPL در معرفي نادري براي سمت جديد گفت: «فيروز، سرمايه اي بي‌مانند از تجربه را به مديريت پروژه، برنامه و سازمان خواهد آورد كه در كنار تجربه بخش مديريتي ناسا به كمك ما مي آيد. در گذشته هرگاه مشكلي سازماني داشتم، فيروز يكي از نخستين كساني بود كه به او مراجعه مي كردم. 15 سال پيش از او خواستم تا برنامه سرمنشا (Origins) را شكل دهد. برنامه اي كه از نظر فني ما را در جايگاه رهبري قرار داد و هنوز هم شاهد ثمرات آن هستيم. در سال 2000 در دوره اي بحراني در حيات برنامه اكتشاف مريخ، ناسا او را به عنوان مدير اين برنامه انتخاب كرد و او كمك كرد تا اين برنامه به موفقيتي خيره كننده براي JPL و ناسا بدل شود.

شش سال پيش دوباره به سراغ او رفتم و از او خواستم تا پست جديدي به نام مدير فرمولاسيون را تعريف كند و او چارچوبي طراحي كرد كه براي سال هاي پيش رو به كمك JPL خواهد آمد. چالش فعلي پيش روي ما اين است كه ماموريت‌هاي سياره‌يي و منظومه شمسي را خلاقانه تر، ارزان تر و با دستاوردهاي علمي فراوان طراحي و اداره كنيم.

به فيروز نياز دارم تا گروهي از افراد برجسته را هدايت كند تا مطمئن شويم JPL به رهبري جهاني خود در اكتشافات منظومه شمسي ادامه خواهد داد.»

اين دانشمند برجسته ايراني هم با استقبال از مسووليت حساس تازه خود گفته است: «ابتداي دهه پيش نوبت مريخ بود و اينك نوبت بقيه منظومه شمسي است. از چالش جديد هيجان زده ام . JPL رهبر اكتشافات منظومه شمسي است و من قصد دارم اين وضع را در مقابل چالش هاي جديد و رقابت با ديگر سازمان هاي خوب اين حوزه، حفظ كنم.»

دكتر فيروز نادري كه در حال حاضر به عنوان يكي از مديران ارشد سازمان فضايي ناسا، نقشي كليدي در تعيين راهبردها و نظارت بر كل طرح‌ها و ماموريت‌هاي يكي از مهمترين مراكز فضايي اين سازمان بر عهده دارد، در سال 1325 در شيراز متولد شده و تحصيلات ابتدايي و متوسطه‌اش را در شيراز و تهران گذرانده است.

وي در سال 1964 به آمريكا رفته و تحصيلات كارشناسي خود را در دانشگاه ايالتي آيوا و كارشناسي ارشد و دكتري مهندسي الكترونيك را در دانشگاه كاليفرنياي جنوبي پشت سرگذاشته است.

دكتر نادري، پس از پايان تحصيل به كشور بازگشت و مدتي در مركز «سنجش از دور ايران» فعاليت كرد.

وي از حدود 32 سال پيش همكاري خود را با ناسا آغاز كرد و در اين مدت مشاغل فني و مديريتي متعددي را در زمينه ماهواره‌هاي مخابراتي متحرك، رادارهاي سنجش از دور، رصدخانه‌هاي تحقيقاتي اختر فيزيك و اكتشاف مريخ و ساير اجرام منظومه شمسي برعهده داشت.

دكتر نادري، فروردين ماه 1379 در شرايطي كه چندين ماموريت متوالي ناسا در پرتاب فضاپيما به سوي مريخ با شكست مواجه شده بود، به مديريت برنامه‌هاي اكتشافات مريخ منصوب شد و توانست طي حدود چهار سال، سه ماموريت مهم از جمله پرتاب دو كاوشگر مريخ‌نورد «روح» و «فرصت» را با موفقيت اجرا كند.

اين دانشمند ايراني در پي اين موفقيت درخشان در اسفند ماه 1383 به سمت معاون و مدير ارشد برنامه‌ريزي مركز JPL (آزمايشگاه پيشرانش جت) - از مهمترين مراكز فضايي ناسا - منصوب شده و در سمت جديد به عنوان مسئول طراحي برنامه‌ها و راهبردهاي مركز، تجاربش در ماموريت‌هاي مريخ را در مطالعه ساير بخش‌هاي جهان از زمين تا كهكشان‌هاي دور به كار بست.

وي همچنين مسئوليت طراحي چشم‌انداز راهبردي پنج تا 20 ساله JPL را برعهده داشته است.

دكتر نادري طي بيش از سه دهه همكاري مستمر با ناسا به دليل عملكرد درخشان علمي و مديريتي به دريافت عالي‌ترين نشان علمي اين سازمان (the Distinguished Service Medal) و نشان‌هاي متعدد ديگر از جمله نشان فن‌آوري فضايي Hall of Fame، جايزه Aviation Week 2004 Aerospace، نشان افتخار جزيره اليس (Ellis Island) سال 2005 - به دليل همكاري‌هاي گسترده علمي كه به غني‌تر شدن فهم جامعه منجر شده - و همچنين جايزه ويليام راندولف لولاك دوم انجمن فضانوردي آمريكا نايل شده است.

هویت ایرانی یا هویت اسلامی؟

هرچه اسلاميست ها عليه هويت ما تاخت و تاز می کنند اين هويت بيش از پيش در وجود ما شعله می کشد


از زمانی که انقلابیون مسلمان سرزمین ما را به زیر سلطه ی اسلام سیاسی بردند،  یعنی سرزمینی را که همه ی دلایل ماندگاری اش، داشتن هویتی است برگرفته از فرهنگی گسترده، بی تبعیض و غیر انحصاری، در انحصار فرهنگی تک ساحتی قرار دادند،  پدیده ای به نام «هویت اسلامی»، به جای هویت ملی یا هویت ایرانی بر دهان متفکران و سیاستمداران مذهبی حکومت اسلامی رايج شد. قبل از آن، اگر از «هویت اسلامی» سخنی گفته می شد معنایش هویت مذهبی مردمانی در سراسر جهان بود ـ اعم از ایرانی و ترکیه ای و عربستانی، و عراقی و فلسطینی و  غیره و غیره. اين مردمان علاوه بر انواع ديگر هويت خود (همچون هويت قومی، ملی، منطقه ای...) صاحب یک هویت مذهبی واحد هم بودند اما این هویت به هیچ وجه جای ديگر هويت های اين افراد و بخصوص هويت ملی شان نمی نشست و صرفاً در ارتباط با عقاید مذهبی آنان به کار برده می شد. برای خود این مسلمانان رنگارنگ نيز، همچنان که تا کنون، هویت اسلامی شان ربطی به هویت ملی شان نداشت. با این که برخی از این کشورها آن گونه که ما، صاحب مردمانی با اعتقادات مذهبی متفاوت نیستند.
اما حکومت اسلامی همانطور که عنوان جمهوری را با عنوان اسلامی مخلوط کرد و از آن معجونی غریب و دهشتناک ساخت و به خورد مردم داد، سی و دو سال است که کوشش کرده تا در ایران هویت اسلامی را به جای هویت ملی یا هویت ایرانی جا بیاندازند. اما، از آنجایی که این تلاش با ویران کردن های عمدی نشانه ها و میراث فرهنگی و طبیعی ایرانیان، در گوشه گوشه ایران، همراه بوده، می توان ديد که در پی اين همه سال نقشه کشیدن ها نه تنها کارساز نبود بلکه واکنش های فراوانی را در مردم بوجود آورده و توجه آن ها را به پاسداشت ملی و میراث های فرهنگی بیش از هميشه برانگیخته است. به شکلی که گاهی این توجه به تاریخ و فرهنگ، به خصوص در بخش قبل از اسلام آن، حالتی افراطی و غلوآمیز به خود گرفته است.
با آغاز جنبش سبز و علنی شدن توجه ايرانيان به حاکميت ملی شان،  همراه با بحران همه جانبه ی ای که حکومت اسلامی با آن دست به گریبان است، از يکسو شاهد متوسل شدن این حکومت به خشونت و خفقان هر چه بیشتر بوده ايم و، از سوی ديگر، می بينيم که ماجرای «هویت اسلامی» به عنوان واکنشی جدی در رویارویی با هویت ایرانی یا هویت ملی ايرانيان از سوی آن ها به کار گرفته می شود.
به ويژه  در ماه های گذشته، هر آیت الله و امام جمعه و شیخ و ملایی، و هر به اصطلاح نماینده ی مجلسی، و هر سیاستمدار و متفکر مذهبی وابسته به حکومتی میان حرف هایش از چیزی به نام «هویت اسلامی» سخن می گوید و تاکید می کند که: «هویت ما اسلامی است و نه ایرانی». من در این جا سه نمونه از گفته های این افراد را که دو تای آن در نشریات رسمی دولتی منتشر شده و در واقع به نوعی تفکر کل حکومت اسلامی را مطر ح می کند برایتان می آورم:
آقای صادق خرازی، سفیر سابق حکومت اسلامی در فرانسه و همراه همیشگی و مشهور حکومتی، هفته پیش در یک نشست، به قول خودشان، دیپلماسی طی سخنانی گفته است که:
«...چگونه ايالات متحده با تناقض هاي آشكار در سياست خود در عربستان، يمن، بحرين، ليبي، تونس، مصر و سوريه، خواهان تبيين الگوهاي جديد دمكراتيك است؟ مردم مهمترين عامل تغيير در خاورميانه هستند و موضوع هويت اسلامي اساسي ترين بخش تشخيص اين نهضت هاست».
او  در طول سخنانش نه تنها از کشورهای خاورمیانه به عنوان «دنیای عرب و اسلام» نام می برد بلکه کلامی هم از هویت ملی و ایرانی ما به ميان نمی آورد. و آنگاه که از «استقلال» و «ناسیونالیسم واقع گرا» سخن می گوید نیز منظورش «استقلال دنیای اسلام» و «امت اسلامی» است.
مورد دیگر گفته های آقای عبدالله زارعی است، که سایت خبرگزاری فارس از او به عنوان تحلیگر سیاسی نام برده است. او در سی ام تیر در مصاحبه ای که عنوانش «هویت اسلامی ما بر هویت ایرانی مان اولویت دارد» می گوید:«کسانی که در کشور ما دم از ملی گرایی می زنند و اسلام را مقوله درجه دوم معرفی می کنند، اگر موقعتی دارند به واسطه شعارهایی است که در مورد اسلام داده اند، امروز این نه فقط اشتباه و خیانت است بلکه از بین بردن فرصت است. امروز ایران این فرصت را دارد که از ظرفیت کل اسلام برای اهداف بلند اسلامی استفاده کند و خودش در قله ی این ماجرا بنشیند. اگر ما شعار ملی گرایی بدهیم چطور می خواهیم از این ظرفیت استفاده کنیم؟ قطعا هیچکس از شعار ایران منهای اسلام خشنود نخواهد شد. هیچ مسلمان اندونزیایی علاقه ی خاصی به پدیده ای به نام ایران ندارد و اگر دارد به خاطر این است که ایران پرچم اسلام، دفاع از فلسطین و مقابله با آمریکا را برافراشته نه این که ایران دارای موقعیت جغرافیایی است.
توجه کنيم که اين «ملی گرایی»، حتی وقتی در سخن آیت الله خمینی خطاب به دکتر مصدق و پیروان او بود، ربطی به يک تشکل سياسی به نام «جبهه ی ملی» ندارد و هدف اش ایران مداری فرهنگی است. یعنی این جماعت از ابتدا تا کنون با هویت ایرانی ما است که سر ستیز داشته و دارند.
اين تحلیلگر سیاسی جمهوری اسلامی معتقد است که: «اسلام هويت يك انسان را تشكيل مي‌دهد و اگر نباشد آدمي از هويت الهي تهي مي‎شود در حالي كه ايرانيت يك ظرف است!»
و البته محبت فرموده و ظرف را، یعنی ایران را مهم و مقدس به حساب آورده است. و حتماً مهم بودن و مقدس بودن آن از آنجاست که ایشان فقط  اسلام را در این ظرف می بینند. و گرنه اگر که ایشان هم  لامذهب و مجوس و مذاهب دیگر را در آن ببنند آن را ظرفی نجس به حساب خواهند آورد.
شخص دیگری که من گفته اش را به عنوان نمونه در این جا می آورم، آیت الله صافی گلپایگانی، از مراجع تقلید است که اخیر شعر بلندی را خوانده که گویا سروده ی حجت الاسلام رسول جعفری است و در سراسر آن به رد ایرانیت و فرهنگ ایرانی با همان عنوان مجوس پرداخته و به جایش تکیه بر هویت اسلامی به عنوان نجات دهنده مردمان از جهل پرداخته است. من فقط بخش کوچکی از شروع این شعر را نقل می کنم.
ما را ز کورش و کی و جم اعتبار نیست
فخری به داریوش و به اسفندیار نیست
مرده است دور رستم و سیروس و کیقباد
ما را به جاهلیت آن دوره کار نیست
در سایه محمد و آل محمدیم
برتر از این برای بشر افتخار نیست
ابنای دین و سوره توحید و کوثریم
بر دل ز کفر و شرک و شرارت غبار نیست
اسلام، اعتقاد و نظام و هویت است
هر کس نداشت در دو جهان رستگار نیست
و با این بیت هم پایان می گیرد:
از جاهلیت مجوس نگیریم رسم و راه
ما را به جز ولایت مهدی (ع) شعار نیست
این ها در واقع بخشی از مودبانه ترین نمونه هاست از سخنانی که سی و دو سال است بر زبان حکومتی ها و سیاستمداران و متفکران و ادبایش می گذرد. به ناسزاها و اهانت های ریز و درشتی که همواره از جانب اين افراد (مثل آيت الله مطهری) به هویت ملی و ایرانی ما شده، کاری ندارم. همین طور  در این جا کاری به این ندارم که روش این جماعت چقدر شبیه به روش اشغالگرانی است که سرزمین رقيبی بزرگتر از خود را اشغال کرده و سعی دارند تا آن را از هویت خودی اش تهی کنند تا بتوانند بر آن به راحتی حکومت برانند.
هویت چیست؟
در ساده ترین تعریف می شود گفت که هویت یعنی شناسه، یعنی چیزی که ما به وسیله ی آن شناخته یا شناسایی شویم.
برای همین هم به انواع و اقسام کارت های شناسایی (از شناسنامه گرفته تا کارت دانشجویی و گواهینامه رانندگی و پاسپورت و غیره) که در مراحل مختلف زندگی معرف ما هستند می گویند کارت هویت.  
در تعریف گسترده تر و اصلی تر آن، هویت یعنی جهان بينی و فرهنگی که در روان هر فرد آدمی نهادينه می شود و کار شناسه را برای ما انجام می دهد. یعنی کل آن چه هایی است که در مجموعه ی  کارت های شناسایی ما، دیداری و گفتاری و  نوشتاری،  وجود دارد. از نام  و نام فامیل ما گرفته تا زبان ها و تاریخ  و مذهب های ما و تا  سنت ها و آیین ها و داشته ها و دانسته های ادبی و علمی ما، وهمه ی آنچه که موجودیت غیر فیزیکی اما زنده ی ما را در گستره ی يک تاريخ و جغرافيای معین تشکیل می دهد. که نامش کشور  و یا سرزمین است. یک جغرافیا سياسی ـ فرهنگی با نامی قراردادی.
به این ترتیب اگر خاک ایران در سراسر کشور و یا سرزمین ما ـ با همه ی دشت ها و درخت ها و کوه ها و رودخانه ها و دریاهايش ـ آفريننده ی مادی هویت يک فرد ايرانی باشند فرهنگ منتشر در کل این جغرافیا نیز  روح و جان او شناخته می شود. يعنی وقتی از هویت ایرانی سخن می گوئيم به این توجه داريم که یک مجموعه ی فیزیکی و یک مجموعه ی غیر فیزیکی سازنده ی این هویت هستند. حال دينی از يک تاريخ و جغرافيای ديگر به سرزمين ما آمده است و ابتدا با زور شمشير و بعدها با ابزاری دیگر در فرهنگ ما قرار گرفته است. جزیی از فرهنگ ما شده اما مثل هر بخش دیگری نتوانسته است که آنچه را که  پيش از آمدنش وجود  داشته کلاً در ضمير و حافظه ی  ما از بين ببرد.  ما حتی همين دين وارادتی را هم به همت اندیشمندان و عارفان و حکما و شاعران مان صورتی بومی بخشيده ايم. اسلاميست ها اما همين بومی شدگی را دوست ندارند و آن را مانع راه چيزی خوش خيالانه به نام «وحدت عالم اسلام» می دانند و معتقدند که اين وحدت زمانی بوجود خواهد آمد که هويت های ملی از ميان برداشته شوند. آنها ملی گرایی را کوشش برای هويت ملی می دانند و با آن می جنگند.
  هویت ما از نظر قانون  بین الملل
در جهان امروز، و براساس قوانین بین المللی، خوب یا بد، درست یا نادرست، انسان ها در یک جامعه معين، یا یک سرزمین معين، ابتدا با ذکر تعلق سرزمينی شان که همان ملی شان باشد شناخته می شوند و سپس  با تفاوت های فرهنگی شان. یعنی اولین چیزی که ما را با آن می شناسند سرزمين ما است که نامش در سازمان ملل متحد ثبت شده است. من انسان مقیم کره خاک  وارد هر کشوری که بشوم اولین کارت شناسه ای که از من می خواهند پاسپورت یا گذرنامه ای است که نام سرزمین یا کشور من در آن نوشته است. برای آن ها چه من شکوه باشم چه فرانچسکا، چه هرمز باشم چه مایکل فرقی نمی کند.وقتی من را به رسمیت می شناسند که نام سرزمینم مشخص باشد.  همین طور که چه فارس باشم و چه کرد، و چه مسلمان باشم، چه مسیحی، و چه سفید باشم و چه سياه برای آن ها تفاوتی ندارد و من باید ابتدا ثابت کنم که از سرزمینی آمده ام که آن ها می شناسند. یعنی هویت من با نام سرزمینم درآمیخته و شناسایی می شود و اجازه ورود به من، به عنوان موجودی با هویت ایرانی داده می شود. تازه در آن کشور است که اگر کسی از من بپرسد توی ایرانی از کجای ایران آمده ای؟ می توانم بگویم که من کردم و از کردستان آمده ام، یا اگر کسی بپرسد که توی ایرانی چه مذهبی داری (که معمولا مردمان کشورهای پیشرفته کاری به مذهب کسی ندارند و آن را به عنوان امری خصوصی می دانند) می توانم بگویم مسلمان هستم یا زرتشتی، یا زبان مادری من فارسی است یا ترکی و یا این که اصل و نسبم به کدام تاریخ و کدام نژاد می رسد.
هویت اسلامی چیست؟
گفتم که مجموعه ی جغرافیایی سرزمینی به نام ایران، و  مجموعه ی تاریخ، زبان ها، مذهب ها، سنت ها، آیین ها و داشته ها و دانسته های ادبی و علمی درون این جغرافیا، همگی در مفهومی به نام فرهنگ. هویت ما را تشکیل می دهند. تعریف فرهنگ با این اجزایی که شمرده شد در دانشنامه های معتبر جهانی وجود دارد و به ما می گوید که اسلام یکی از اجزای فرهنگی یا هویتی ما را تشکیل می دهد. همانگونه که دين زرتشتی يا مسحیت یا دیگر ادیان.
برکنار از این که کدام یک از اين اديان چند میلیون یا چند هزار پیرو داشته باشند، همگی تنها بخشی از فرهنگ ما، یا هویت ما را تشکيل می دهند. اما ما در سال 1357 ناگهان گرفتار مساله ی عجیبی شدیم یعنی انقلابی در سرزمین ما رخ داد که مدعیان یا صاحبانش آن را انقلاب اسلامی نام نهادند. و از آن روز  پایشان را در یک کفش کردند که هویت ملی ما را منکر شده و بجای آت هويت اسلامی را بگذارند. در واقع این گروه که زور دارند و اسلحه دارند و ثروت های ملی ما در دست آن هاست، می خواهند که میلیون ها انسانی را که در ایران زندگی می کنند از هویت ایرانی خود خالی کنند. آنها می خواهند که میلیون ها آدمی که مجموعاً مسیحی، یهودی، زرتشتی ها،  بهایی ها و حتی اهل تسنن بشمار می روند و نيز صاحبان هر دین و مذهب دیگر و یا همه ی بی مذهب ها را که با نخ رابطه ای بنام ايرانيت بهم وصل اند بی هویت کنند. در اين روند حتی بخش بزرگی از مسلمانان که هویت خودشان را ایرانی می دانند نیز از هویت خود خالی می شوند.  
در طول تاریخ بلند ما، و حتی پس از این که اعراب به کشور ما آمدند و مذهب بسیاری از مردمان به زور یا به دلبخواه (در این جا فرقی نمی کند) تغییر پیدا کرد، در هر حکومتی که داشته ایم، اعم از ترک یا فارس، یا عرب، کسی به هویت ملی ما و به هویت فرهنگی ما که از آغاز انحصاری نبوده و همیشه متشکل از مجموعه ای رنگارنگ و زییا بوده کاری نداشته است. اما این جماعت نه تنها اصرار دارند که ما را از هویت ملی مان تهی کنند، اصرار هم دارند که ما بپذیریم که همیشه هویت ما اسلامی بوده است. در حالی که خود آن ها هم می دانند که حتی عنوان کردن چنین چیزی در ارتباط با یک سرزمين تاريخی که قرن ها پيش از پيدايش اسلام وجود داشته است کاری غیر طبيعی و غير انسانی و حتی غير قانونی است. چرا؟
فرض کنید که شما فردا به چین و روسیه و حتی سوریه و لبنان (که حکومت اسلامی دار و ندار مان را به آن ها داده است) برويد و جلوی مرز گذرنامه ای را به آن ها نشان دهید که در آن در برابر واژه ی «مليت» به جای ایران نوشته شده باشد اسلام. کدام یکی از این کشورها حاضرند که شما را به درون راه بدهند؟ که سهل است؛ آنها شما را به عنوان جعل گذرنامه دستگیر هم می کنند.
یعنی حکومت اسلامی حتی نمی تواند این کشورها را وادار کند که تن به این هویت ساختگی بدهند. و این درست همان هویت غیر قانونی و اجباری است که حکومت اسلامی می خواهد بر میلیون ها تن از مردم یک سرزمین تحمیل کند و اين برنامه را به طور صریح و روشن در قانون اساسی خود دارد. اصل هفدهم این قانون می گوید: «به حكم آيه ی كريمه (ان هذه امتكم امة واحده و انا ربكم فاعبدون)‏ همه مسلمانان يك امت اند و دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است سياست كلي خود را بر پايه ی ائتلاف و اتحاد ملل اسلامي قرار دهد و كوشش پي گيري به عمل آورد تا وحدت سياسي، اقتصادي و فرهنگي جهان اسلام را تحقق بخشد».
در واقع، اين حکومت می کوشد تا به حکم فقط یکی از کتاب های مقدسی که در ایران مورد قبول است، نه تنها همه ی  مسلمانان اين کشور را از هویت ایرانی شان تهی کند، که غیر مسلمانان را، با و بی هر مذهب و مرامی، از جمعیت ایران حذف می کند.
تازه اين وظیفه ای که برای حکومت اسلامی مقرر شده یک سیاست کلی است بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی. یعنی ارتباط و تبادل طبیعی بین ملل را هم حذف کرده و  و فقط قصد وحدت بخشیدن سیاسی  و اقتصادی و فرهنگی مسلمانان را وظیفه اين حکومت می داند. اين حتی در ميان معتقدان به قراردادی بودن مرزهای سياسی و لزوم تشکيل اتحاديه های اقتصادی و فرهنگی نيز امری غير طبيعی است.
و همين غيرطبيعی بودن رفتارهای اسلاميست ها سبب شده که به صورتی واکنشی آغاز دوران بيداری فرهنگی ـ ملی ما شروع شده و روز به روز گسترش بیشتری پیدا کند. هرچه اسلاميست ها عليه هويت ما تاخت و تاز می کنند اين هويت بيش از پيش در وجود ما شعله می کشد و راه های اتحادی ملی را برای ما روشن می سازد. اتحادی که می تواند سازنده ی ایران بی تبعیض فردا باشد.
شکوه میرزادگی

آغاز و پایان کائنات

یک فیلم بسیار آموزنده،مخصوصاً برای دوستانی که به الله اعتقاد ویژه دارند و او را آفریدگار هستی‌ میدانند...


کارت عروسی با ایده ای زیبا و جالب


۱۳۹۰ تیر ۳۰, پنجشنبه

موزه هنر‌های باستانی ایران در شیکاگو

موزه هنر‌های باستانی ایران در شیکاگو


سفر به ترسناک‌ترین نقطه ایران ریگ جن؛ بیابانی با صداهای ترس آور


سفر به ترسناک‌ترین نقطه ایران
ریگ جن؛
بیابانی با صداهای ترس آور...!



آیا در ایران منطقه‌ای ملقب به «مثلث برمودا» وجود دارد؟
آیا تا به حال از بیابانی به نام «ریگ جن» چیزی شنیده‌اید؟
منطقه‌ای کویری و پر از تپه‌های ماسه‌ای که در جنوب سمنان، شرق دریاچه نمک، شمال چوپانان و اناراک و غرب جندق قرار دارد.
" ریگ جن" منطقه‌ای کویری و دارای تپه‌های ماسه‌ای در کویر مرکزی ایران است و به دلیل وسعت زیاد و نداشتن چشمه یا چاه آب، در گذشته‌های دور، محل عبور کاروان‌ها نبوده و فقط در سال‌ها اخیر، چند گروه از محققان و سیاحان به آن منطقه رفته‌اند.


فرو رفتن در گل و لجن در «ریگ جن»، شاید یکی از خطرناک‌ترین اتفاقاتی باشد که ممکن است گریبانگیر مسافران ناوارد شود و آنها را به کام مرگ بکشاند. سال‌های متمادی، هیچکس جرات آنکه ب9 «ریگ جن» سفر کند و راز این کویر اسرار‌آمیز را کشف کند، نداشت، یا اگر حتی جراتش را هم داشت،‌ به دلیل ناآشنایی با منطقه در راه می‌ماند، اما بالاخره چند سال پی، طلسم «ریگ جن» توسط علی پارسا،‌کویر‌شناس مقیم آمریکا شکسته شد. او به همراه آقای میرانزاده، رئیس وقت پارک ملی کویر، با هواپیما بر افراز ریگ جن رفتند تا ثابت کنند که هیچ چیز شگفت‌انگیزی در ریگ جن وجود ندارد.

علی پارسا، اما یک سال بعد، با ماشین وارد «ریگ جن» شد و بعد از آن بسیاری از کویرنوردان از «ریگ جن» گذشتند. البته با تجهیزات کامل، که نه گرفتار روح شدند و نه جن زده!

مهمترین مسئله اینکه اگر تا به حال کویر نوردی نکرده‌اید و به اصطلاح حرفه‌ای نیستید، برای اولین تجربه، به هیچ عنوان «ریگ جن» را برنگزینید که در این صورت، رفتنتان با خودتان است و برگشتنتان با خدا، حتی اگر هم حرفه‌ای هستید، حتماً به طور گروهی به این منطقه سفر کنید. بهترین وسیله برای سفر به این منطقه جیپ‌های سبک وزن است، نقشه را هم فراموش نکنید، چون سفر به «ریگ جن» بسیار خطرناک است.


برای سفر به «ریگ جن» حداقل باید به اندازه دو هفته آب، بنزین، غذا و وسایل فنی ماشین را به همراه داشته باشید. در ضمن، بلد محلی را فراموش نکنید، چون محلی‌ها معمولاً آدم‌های کار کشته‌ای هستند و علاوه بر تعیین مسیر، حتی در شرایط سخت، خیلی خوب می‌توانند راهنمایی‌تان کنند. بخشی از منطقه، نسبتاً مسطح‌تر است با تپه‌ها کوچک‌تر، بنابراین عبور از آن نسبتاً آسان به نظر می‌رسد ولی با کمی پیشروی، با کم شدن ارتفاع به اراضی باتلاقی می‌رسید که اینجا تقریباً جنوب منطقه است. اصرار برای عبور از این اراضی باتلاقی می‌رسید که اینجا تقریباً جنوب منطقه است. اصرار برای عبور از این اراضی باتلاقی می‌رسید که اینجا تقریباً جنوب منطقه است. اصرار برای عبور از این اراضی باتلاقی بی‌فایده است،بنابراین بهتر است از سمت شمال غربی به حرکتتان ادامه دهید. وقتی آخرین کوه‌هایی که 2300 متر ارتفاع دارند را رد کردید، به بخش شمالی «ریگ جن»می‌رسید. از اینجا، کوه دماوند را هم می‌توانید ببینید. با ادامه این مسیر، به پارک ملی کویر می‌رسید.

اگر شما مسیر دیگری را می‌پسندید، می‌توانید با استفاده از نقشه و راهنما، مسیر جدیدی را تجربه کنید،‌ اما تمام سختی‌ها و بالا و پایین‌ها، یک طرف و آسمان پرستاره شب‌هایی ریگ‌ جن هم یک طرف. خوابیدن روی شن‌های روان، روی تپه‌ای بلند و چشم‌ دوختن به آسمانی که حتی یک نقطه سیاه ندارد و شهاب سنگ‌هایی که هر از گاهی مثل تیر فرشتگان حافظ زمین، که شیاطین را از نزدیک شدن به زمین باز می‌دارند، تمام خستگی روزانه و در شن و باتلاق فروفتن را از تن شما می‌زداید!

محلی‌های این منطقه، چوپان‌ها و ساربان‌ها معتقدند که اگر کسی پایش به ریگ جن برسد، بلافاصله ناپدید و توسط ارواح و موجودات ماورایی به قلب ریگ‌جن فرستاده می‌شود!

یکی از کاوشگران می‌گوید که حتی شتر‌های اهالی کویر هم وقتی به این منطقه می‌رسند، می‌ایستند و به هیچ عنوان حرکت نمی‌کنند!

آیا واقعاً این منطقه مثلث برمودای ایران است؟ «آلفونز گابریل» اتریشی و یک کاوشگر سوئدی قصد داشتند این منطقه را کشف کنند، اما هیچ کدام نتوانستند از این بخش از کویر عبور کنند و ناچار به سمت یزد برگشتند.

صدای عجیب و غریب و ترس‌آوری که از این بیابان برهوت شنیده می‌شود را می‌توانید در یک فایل صوتی بشنوید

ریگ جن، شگفت‌انگیز‌ترین اسرار‌آمیز‌ترین و ترسناک‌ترین منطقه ایران است، با باتلاق‌های سهمگین که مرگ را برای هر موجودی زنده‌ای به ارمغان می‌آورد. اتفاقات بی‌پاسخ و توجیه نشده بسیاری در این منطقه روی داده است و نمکزار‌های این منطقه محل قتل و دفن موجوات زنده بسیاری بوده است.

سرزمین های جدا شده از ایرا ن در طول 196 سال گذشته

 این مقدار تجزیه یک کشور در کل تاریخ ایران و دنیا بی سابقه است

آخرین نقشه بین المللی ایران پیش از جدا شدن سرزمینهای تاریخی آن ، انتشارات تامسون (1814)
با توجه
 به تهدید های مرزی موجود علیه تمامیت ارضی ایران بد نیست به این نکته اشاره کنیم که سرزمین کنونی ایران، تنها سی درصد از ناحیه‌ای وسیع است که در تاریخ با نام‌های «ایران‌زمین»،«ایران‌بزرگ » یا «ایرانشهر» و در ‏جغرافیا با نام «فلات ایران» شناخته می شودترفند ها و دسیسه های بیگانگان و سستی پادشاهان بی کفایت گذشته بخش های زیادی ازاین سرزمین کهن را در طول فاصله کوتاه 196 ساله از ایران بزرگ جدا نمود که مروری بر چگونگی هر یک از این جدایی ها به رغم تلخی بسیار برای میهن گرایان ایرانی جهت الزام جدیت و حساسیت ما دست کم برای حفظ سرزمین هایباقیمانده موجود بسیار آموزنده خواهد بود..
گستره سرزمین‌های جدا
 شده از ایران در قراردادهای ترکمانچای،گلستان،آخال،پار یس و... به قرار زیر است:
سرزمین های جدا شده
 قفقاز بر اساس قرارداد های گلستان و ترکمانچای با روسیه(1813 و 1828 م.)
آران و شروان: 
۸۶۶۰۰ کیلومتر مربع؛ 
ارمنستان: 
۲۹۸۰۰ ک .م؛ 
گرجستان: 
۶۹۷۰۰ ک.م؛ 
داغستان: 
۵۰۳۰۰ ک.م؛ 
اوستیای شمالی: 
۸۰۰۰ ک.م؛ 
چچن: 
۱۵۷۰۰ ک .م؛
اینگوش
۳۶۰۰ ;ک.م
جمع ‏کل: 
۲63700 کیلومتر مربع 
سرزمین‌های جداشده ایران شرقی براساس پیمان پاریس و پیمان منطقه ای مستشاران انگلیسی

هرات وافغانستان: 
۶۲۵۲۲۵ ک.م؛ 
بخش‌هایی از بلوچستان و مکران: 3
۵۰۰۰۰ ک.م؛ 
جمع کل: 
۹۷۵۲۲۵ کیلومتر مربع 
سرزمین‌های جداشده
 ‏ورارود(ماوراءالنهر) بر اساس پیمان آخال با روسیه(1881 م.)
ترکمنستان: 
۴۸۸۱۰۰ ک.م؛ 
ازبکستان: 
۴۴۷۱۰۰ ک.م؛ 
تاجیکستان: 
۱۴۱۳۰۰ ک.م؛ 
بخش‌های ضمیمه شده ‏به قزاقستان: 
۱۰۰۰۰۰ک.م؛ 
بخش‌های ضمیمه شده به 
قرقیزستان: ۵۰۰۰۰ ک.م؛ 
جمع کل: 1226500 کیلومترمربع

‎ سرزمین های جداشده جنوب خلیج فارس بر اساس پیمان منطقه ای مستشاران انگلیس
امارات:83600ک.م
:بحرین:694 ک.م:
قطر:11493ک.م
عمان:309500ک.م:جمع کل: 405287کیلومتر مربع
مساحت سرزمین‌های جدا
 شده از ایران درونی به همراه دو سوم کردستانات (که در دوره صفویه به اشغال عثمانی در آمد و بعد ها در بین سه کشور ترکیه،عراق و سوریه تقسیم شد) به مساحت تقریبی 200000ک.م. و نیز عراق به مساحت438317ک.م. در جمع حدود 3.5 میلیون کیلومتر مربع بالغ می شود که این مقدار تجزیه یک کشور در کل تاریخ ایران و دنیا بی سابقه است.

 

فرمایشات متین و با نفوذ حضرت آیت الله "ابو شریف" رابط القاعده و حکومت اسلامی

آیت اللهِ افتخاری را ، بنده از طرف خود به "ابو شریف" بخاطر مبارزات بسیار زیادش در جبهه کفر علیه انسانیت به او اهدا کردم...

اگه گفتین این آخونده به چی‌ داره فکر میکنه ؟؟؟


اجرای حکم اعدام سه زندان در میدان آزادی کرمانشاه

چه بر ما گذشته است که بدار زدن انسانها برایمان مثل تماشای فیلمی معمولی شده است !!! ؟؟؟
 
 

۱۳۹۰ تیر ۲۹, چهارشنبه

برگ درختان سبز از نظر هشیار _ _ _ هر ورقش دفتریست معرفت کردگار

هنرنمايي با برگ درخت
توسط هنرمند اسپانيايي (لورنزو دورن)
 






 

تا رسیدن به بهشت فقط 87.000.000 کیلومتر!!!

درود بر همه شما ایرانیانی که بی خردانه پا به هیچ عرصه ای نمیگذارید تا خرد خود راثابت کنید.

در قران سوره پنجاه ایه شانزده نوشته شده خداوند بر روی تختش نشته است در سوره 57 ایه 4 تختی که بر روی آب بنا شده است و اما در سوره 11 آیه 7 در عین حال بقدری دور است که رسیدن به او بین 1000و 50000هزار سال طول میکشد سوره 32 ایه 5 سوره 7 ایه 4 از این رو این سوالات پیش می اید?
با اینکه خداوند دقیقا جای خودش رو به محمد (ص) نگفته پیامبر هم در قرانش به هزار سال و پنجاه هزار اشاره کرده!! منظور قران از هزار سال ؟ به احتمال زیاد پای پیاده یا بی شک با چارپایان بوده ! با قطار یا فضاپیما که نبوده ! پس اگر محاسبه کنیم که هر ساعت ما بتوانیم 10 کیلومتر راه رو بپیماییم و یکسره در حال حرکت باشیم در 24 ساعت شبانه روزمیتوانیم روزی 240 کیلومتر را طی کنیم و در سال 87600 و در هزار سال 87.600.000کیلومتر یعنی جایی که ممکنه خدا اونجا باشه .تقریبآ خیلی نزدیکتر از سیاره هایی که کاوشگر مسنجر تا کنون یافته!؟
کسانی که با علم نجوم آشنایی دارند بحث این تاپیک رو بهتر متوجه میشن.تا کنون ناسا نتوانسته جایی برای زندگی انساها کشف کنه که ایندگان ما اونجا رو برای زیستن انتخاب کنن.پس اگر بررسی کنیم میبینیم که تا کنون هزاران سیاره - اخترواره وستارهای دیگر کشف شده اند و دانشمندان هنوز به تحقیقات و کشفیات خود ادامه میدن.دانشمندان نظریه ای داده اند که تنها در کهکشان راه شیری بیلیونها سیاره وجود داردعزیزان با میلیون اشتباه نگیرن بیلیون هست خیلی فراتر از انچه شما تصورش را بکنید جالب اینکه فقط در کهکشان ما ممکن است میلیونها تمدن پیشرفته وجود داشته باشد و ما از انها بی خبر باشیم در سال 1984 دانشمندان ناسا پیامی حاوی اطلاعاتی را برای سیارات دیگر فرستادند که دست کم 25000 سال دیگر به انجا میرسد! حتی عده ای از دانشمندان بزرگ آمریکا روسیه و چین در نظریاتی جدید تمدنهای راه شیری را میلیاردها قلم زده اند.اما در حال اینکه نزدیکترین ستاره ها صدها هزار سال نوری از هم دورند. سرعت نور 25000 هزار بر ثانیه است درسته که اگر با سرعت نور حرکت کنیم زمان متوقف میشه اما فرض که میتوانیم .پس در دقیقه ای 1.500.000 کیلومتررا میتوانیم بپیماییم حال اگر صدها هزار سال نوری باشد چه؟این تنها در کهکشان راه شیری است.اما در کهکشانهای دیگر چه به فرض مثال کهکشان زت برزنجی که دست کم 250میلیون سال نوری از ما دورند چطور؟و همچنین کهکشانهای دیگر که هر یک حداقل دیست سیصد سال دورند!!! ایا میدانید میلیارها کهکشان دیگر وجود دارند و در هریک بیلیونها سیاره و ستاره وجو دارد؟یعنی زمین اگر در این لحظه نابود شود هیچ کس در هیج جای کهکشان مطلع نمیشود.
.این مطلب را نوشتم تا کوچکی زمین و بزرگی کیهان را در ذهن کسانی که بی اطلاع هستند بگنجانم!!!!
برای در ک بهتر عکسی را برای شما نمایش میگذارم که به کوجکی زمین پی ببرد.
اکنون در سر من این سوالات تراوش کرده:خواهشمندم اساتید بیان تو تاپیکو و نظراتشون رو بگن که شاید من و دیگران هم توانستنم استفاده برده باشیم

چرا در قران صحبتی از
اعداد بزرگ نشده؟ اگر پیامبر سواد نداشت خالق هستی هم بی سواد بود؟

چرا خداوند در قران از تمدنهایی که در میلیون کیلومتر انطرفتر دا
ره  ثابت میشوند نامی نبرده؟

اگر کاری به کهکشانهای دیگر نداشته باشیم و فقط راه شیری را فرض کنیم چرا خداوند باید بین این همه سیاره پیر و جوان که ممکن است در اونها موجوداتی وجود داشته باشند که نه ادم باشن نه انچه تا حالا ما دیده ایم و شنیده ایم !!!و شایدم ادم باشن با تکامل های عجیب و خیلی هم از ما پیشرفته تر و جلوتراز تمدن ما!!!چرا خدا باید فقط به فکر ما باشه و اونها رو تو کتابهای اسمانیش ذکر نکنه؟
اما واقعیت اینه که این سوالاتی که تو ذهن من دارن روز به روز بیشتر میشن که خوره ذهن آدم میشن و دوست دارم یکی بیادو دوستانه منو متقاعد کنه که نه بابا اینجور نیست؟
ممنون میشم کسی بتونه فقط این چند تا رو جواب بده بقیه شومیزارم واسه بعد.

ممکنه اونا خدایی دیگر داشته باشن؟ممکنه هر سیاره خدای خودشو داشته باشه؟

اگه به متن اول فکر کنید و به دقت بخونیدش همچنین علم رو قبول داشته باشیدهزاران سوال دیگه تو مغزتون تراوش میکنه!!!!؟؟؟؟؟