۱۳۹۰ اردیبهشت ۷, چهارشنبه

ما نگفتیم در مجلس مطرح شد.


در مجلس مطرح شد


شكست طرح هدفمندسازي يارانه ها

همزمان با آغاز رسيدگي به لايحه بودجه سال 90 كه با بيش از 4 ماه تاخير در مجلس آغاز شده است، روز گذشته برخي از نمايندگان مجلس از شكست طرح هدفمندي يارانه ها خبر دادند و در حالي كه اخبار گراني نان و كرايه تاكسي و برق هر لحظه بر نگراني هاي شهروندان مي افزايد، رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام نيز به دولت درباره عدم اجراي درست طرحي كه  احمدي نژاد مدعي موفقيت كامل آن بود، هشدار داد.

 با آغاز بررسي لايحه بودجه در مجلس، حتي موافقان اين لايحه  نيز به شكست طرح هدفمندسازي يارانه ها و "غير واقعي"بودن آن اعتراف و با "متوهمانه" خواندن بخش درآمدي بودجه، آينده اين طرح را به "هم چوب و هم پياز به خورد كشور دادن" تشبيه كردند.

بنا به گزارش خبر آنلاين، غلامرضا مصباحي مقدم، رئيس كميسيون تحول قتصادي مجلس كه به عنوان "موافق" درباره بودجه سال 90 سخن مي گفت، درباره شكست طرح هدفمندسازي يارانه ها گفته است: "درآمد دولت از محل هدفمندكردن يارانه​ها همان 62هزارميليارد تومان مصوب شد كه رقم غيرواقعي است و ممكن است دولت نتواند تا اين ميزان درامد كسب كند. به اين ترتيب هزينه دولت بيش از درآمد خواهد بود و روش غلط كنوني ادامه مي​​يابد".

علاوه بر وي عليرضا محجوب نيز كه در زمره مخالفان  اين طرح است و  ادعاهاي متن لايحه درباره اشتغال را "توهم" دانسته، درباره شكست طرح هدفمندسازي يارانه" گفته است: "نابساماني بودجه هدفمندسازي يارانه​ها در لايحه بودجه 90 زياد است. چرا بيش از بودجه مصوب مجلس براي اين قانون گذشته​ايد؟ اين چه كمكي مي​كند جز افزايش تورم و فشار به مردم؟ چوب و پياز و همه چيز را به خورد كشور ندهيم كه هم مردم بيچاره شوند و هم عايدي اي براي كشور نداشته باشد!"

بنا به نوشته "الف" در ميان انتقادهاي مجلسيان، نطق احمد توكلي بيش از ديگران با تاكيد بر شكست طرح هدفمندسازي يارانه ها همراه بود.

وي در اين نطق مي گويد: "دولت در اجراي طرح عمدتا به فكر پرداخت نقدي به مردم بود بدون آنكه خود را ملزم به قانوني بداند كه تقريباً هر چه خواست مجلس در آن گنجاند. اولاً تدريج را در افزايش قيمت‌ها رعايت نكرد. ثانياً  اجراي قانون را به سه ماهه آخر سال كشاند. ثالثاً با نقض ماده 7 كه مي‌گويد حداكثر 50درصد درآمد صرف خانوارها شود، تقريباً تمامي درآمد را صرف پرداخت نقدي كرد. رابعاً بر خلاف ماده 8 كه تخصيص حداقل 30 درصد درآمد را به صنعت و كشاورزي الزام مي‌كند، تنها يك هشتم سهم آنها را داده است. خامساً چون منابع براي اهداف و اقدامات او كافي نبود به طور غير قانوني از منابع ديگر بودجه هم استفاده كرد".

توكلي مي افزايد: "كميسيون تلفيق به چنين دولتي اجازه مي‌دهد كه در سال 90 مبلغ 62 هزار تومان از افزايش قيمت انرژي و آب و نان درآمد كسب كند. معناي اين جواز اين است كه دولت بايد قيمت اين كالاها را 5/2 برابر سازد. زيرا با قيمت فعلي، طبق برآوردهاي دولتي منابع حاصله بين 30 تا 32 هزار ميليارد تومان مي‌شود ميزان منبع لازم براي پرداخت يارانه نقدي به مقدار سابق، حدود 37 هزار ميلياد تومان است. يعني اگر ريالي هم به توليد ندهد، باز كسر مي‌آورد. كميسيون هم بدون توجه كافي راي داد. اين اقدام به وضعيت تورم ركودي ناشي از بيماري هلندي و وضعيت طرح‌هاي عمراني، خواهد افزود. دولت كارشناساني را كه دلسوزانه نسبت به تورم ركودي هشدار مي‌دادند به سخره گرفت كه آن تورم‌هاي بالا كجاست؟ دوست نداشتم به اين حرف هاي غيرعلمي پاسخ دهم ولي چون مي‌بينم سكوت موجب ادامه مسير نادرست مي‌شود تنها دو سه نكته گفتم".

انتقادات نمايندگان مجلس و تاكيد آنها بر عدم كفايت دولت براي اجراي طرح هدفمند سازي در حالي مطرح شد كه  آيت الله هاشمي رفسنجاني، رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام هم آنطور كه ايلنا گزارش داده، گفته است: "يكي از اهداف اصلي اجراي هدفمندي يارانه‌ها، حمايت جدّي و اساسي از توليد در بخش صنعت و كشاورزي بوده است و مسئولان و مجريان نبايد از رسيدن به اين هدف بزرگ غفلت كنند. در مقطع كنوني با اصلاح روش‌هاي مديريتي در سطوح مختلف كشور و استفاده مناسب‌تر از مديران و انسان‌هاي باتجربه و كاردان مي‌توان امكانات بالقوه كشور را به سمت توليد و بهره‌وري بيشتر سوق داد تا در آينده دچار مشكلات بيشتر اقتصادي و اجتماعي نشويم".

 دولت محمود احمدي نژاد كه بارها به نظرات مجلس بي اعتنايي كرده است، روز گذشته نيز هيچ نماينده اي به صحن پارلمان نفرستاد تا مخالفت خود با انتقادها از بي كفايتي احمدي نژاد و دولت اش را بيشتر نشان دهد.

در اينباره آفتاب نوشته است: "صندلي‌هاي رديف ابتدايي صحن مجلس كه جايگاه معاونان پارلماني دستگاه‌هاي دولتي است، امروز در جريان بررسي كليات بودجه ۹۰ روز خلوت و بي‌رونقي را پشت‌سر گذاشتند و حضور چند دقيقه‌اي معاون پارلماني احمدي نژاد در صحن نيز رونقي به اين صندلي‌ها نداد. سيدمحمدرضا ميرتاج‌الديني معاون پارلماني رئيس‌جمهوري نيز كه با حدود ۲ ساعت تاخير در حدود ساعت ۱۰ صبح وارد صحن علني مجلس شده بود بعد از ۱۵ دقيقه استقرار در جايگاه نمايندگان دولت، از مجلس خارج شد".

اين در حالي است كه براساس آيين‌نامه داخلي مجلس، نمايندگان دولت بايد در جريان بررسي مسائل مربوط به حوزه دولت بخصوص برنامه‌هاي توسعه و لايحه بودجه در مجلس حضور داشته باشند.

اگه جای آدمها و حیوانها جابجا شود

http://img.dalahooo.ir/rozanehgroup/dey89/ja-avaz/00.jpg
http://img.dalahooo.ir/rozanehgroup/dey89/ja-avaz/01.jpg
 
 


 

۱۳۹۰ اردیبهشت ۶, سه‌شنبه

با چه باید ترا کرد تشبیه


شعر خدای عرب از استاد بادکوبه ای


"باشو غريبه كوچك"؛ سيگارمي‌فروشد!


"باشو، غريبه كوچك" امروز 36 ساله است و از سر بيكاري سيگار مي فروشد. پسرك اهوازي ديروز، با آنهمه شهرتي كه براي بازي در يك فيلم آن هم در غربت كسب كرد اين روزها در زادگاهش غريبه است.

به گزارش مهر، عدنان عفراويان همان باشو، غريبه كوچك است با همان رنگ رخساري كه اگر در كنار دختر و پسر نايي، زن گيلگي قرارش دهي مي فهمي كه نشاني است از آفتاب تيز خوزستان.

سال 69 بود كه باشو به دنبال بمباران هوايي و كشته شدن پدر و مادرش به درون كاميوني ‌پريد و از زادگاهش در جنوب كشور ‌گريخت و وقتي از كاميون پياده شد، خود را در شمال كشور يافت و تازه اين شد به زندگي جديدش و پناه بردن به خانه و مزرعه زن گيلكي.

كودك سيه چرده ديروز، امروز 36 سال سن دارد. ديگر لازم نيست مانند بهرام بيضايي كل خوزستان را بگردي و عاقبت در محله لشكرآباد اهواز پسركي را در سايه‌روشن كوچه ببيني كه تا تو را مي بيند بخندد و فرار كند چون شبيه او و خانواده اش نيستي و حرف نمي زني.

امروز 20 سال از زماني كه فيلم باشو، غريبه  كوچك روي پرده سينماهاي ايران و جهان رفت و همه آن را تحسين  كردند مي گذرد. حالا مي تواني در همان فلكه لشكر آباد، روبروي تابلو دانشگاه در ميان دستفروشان باشو را ببيني كه هنوز هم در وجودش ترس و دلهره دارد.

اما دلهره اش نه از جنگ و نه از دست دادن خانواده اش بلكه از ماموران شهرداري و اينكه بايد براي چندمين بار پله هاي اداره اجرائيات را بالا و پايين بدود تا بساط سيگار فروشي اش را پس بگيرد. چون از آن سال كه باشو در اوج محبوبيت بود و حتي مهرش در دل خانواده هايي از گوشه و كنار ايران نشست، سالها مي گذرد.

بيكاري يقه باشو را هم گرفته و ديگر مزرعه اي نيست كه با نابي و بچه هايش روي آن كار كند... حتي با برگشتن شوهر نايي هم اوضاع فرقي نمي كند. به همين دليل مدتهاست به شوراي شهر اهواز مي رود تا برايش كار پيدا كنند.

باشو( عدنان عفراويان)، غريبه كوچك اهوازي سينماي ايران با كمك كارگردان فيلمش يك بار خوش درخشيد اما چون حرفه و خاستگاه اجتماعي اش چيز ديگري بود، ديگر نتوانست فرصت حضور روي پرده سينما را به دست بياورد و به تدريج تنها به يك خاطره تبديل شد.

اكنون باشو كه نامش نوستالوژي دوران بچگي و دلهره جنگ را برايمان تداعي مي كند، با مادرش در يك خانه اجاره اي در اهواز زندگي مي كنند.

عدنان مي گويد: "من هم مثل خيلي از نوجواناني كه براي اولين بار در سينما حضور پيدا كردند و شاهكاري را خلق كردند و بعد رها و تنها شدند براي مدتي افسرده و گيج شده بودم."

اگر ديروز پاي باشو از جنوب به شمال كشور باز شد و محبوبيتش نه تنها در دل خانواده گيلكي كه در جهان پيچيد، اما امروز پايان راه پسرك اهوازي با وجود آن همه سر شناسي درغربت به سيگار فروشي در زادگاهش منتهي شده است و ديگر در شهر خودش هم غريبه اي كوچك است. باشويي كه به گفته بهرام بضايي، كارگردان فيلم باشو؛ "قرار بود مردم را به پذيرش بچه‌هاي جنگ‌زده و يتيم‌شده تشويق كند و كاربرد اجتماعي معيني داشته باشد."

شايد هنوز هم نايي نمي داند چطور بايد با آن لهجه عميق گيلكي اش كلمه "مرغانه" را براي باشو بازگو كند . . . !

اگر در ميان كساني كه در اهواز بساط كرده اند، باشو را ديدي نپرس حال بيضايي و نايي چطور است. چون نه تنها خبري از آنها ندارد بلكه داغ دلش را براي دوباره ديدن نايي و بچه هايش، بيضايي و شوهر نايي تازه مي كني.

احمدي نژاد همچنان در خانه

احمدي نژاد همچنان در خانه

اختلافات آيت‌الله خامنه‌اي، رهبر جمهوري‌اسلامي، با محمود احمدي‌نژاد، بر سر عزل يا ادامه به كار حيدر مصلحي، وزير اطلاعات به نقطه پاياني نرسيده است. در آخرين تحول از اين دست، روز گذشته محمود احمدي‌نژاد در جلسه كابينه شركت نكرد و رياست آن را به محمدرضا رحيمي ،معاون اول خود سپرد. اين در حالي است كه اخبار غيررسمي از يك سو حكايت از آن دارد كه ديشب  خامنه اي ديداري با احمدي نژاد داشته و از سوي ديگر گفته مي شود محمود احمدي‌نژاد به دليل دلخوري از ابقاي حيدرمصلحي قصد دارد در جلسات كابينه شركت نكند.

ايت‌الله خامنه‌اي ديروز همچنين در ديدار با وزير كشور و تعدادي از فرماندهان نيروي انتظامي اعلام كرد: "نبايد از گفته‌ها و يا نوشته‌هاي ما برداشت اختلاف شود و اگر هم اختلاف نظري است نبايد جلوي مردم اخم كرد و بهانه به دست رسانه هاي بيگانه داد". پيش از اين و در نخستين روزهاي سال جديد نيز رهبر جمهوري‌اسلامي از مسوولان خواسته بود اختلافات ميان خود را علني نكنند و به ميان مردم نبرند.

قهر احمدي‌نژاد؟

اخبار مربوط به استعفا و سپس بازگشت به كار حيدر مصلحي در حالي ادامه دارد كه در آخرين تحول از اين دست، برخي منابع خبر از آن داده‌آند كه محمود احمدي‌نژاد در اعتراض به دخالت رهبر جمهوري‌اسلامي و ابقاي حيدر مصلحي از زمان بازگشت از سفر كردستان در دفتر كار خود حاضر نشده است.

گرچه هنوز هيچ منبع مستقلي اين مساله را تاييد نكرده، اما برخي نشانه‌ها از جمله ديدار برخي از نمايندگان مجلس با احمدي‌نژاد و همچنين عدم حضور وي در جلسه كابينه، به عنوان موضع اعتراضي وي تلقي شده است. ‌علي‌اصغر زارعي، از نمايندگان اصول‌گراي مجلس، به خبرگزاري فارس گفته بود كه وي و چند نماينده ديگر قصد دارند با احمدي نژاد درباره "مسايل اخير" گفت‌وگو كنند. زارعي از حميد رسايي، مهدي كوچك‌زاده و اسماعيل كوثري به عنوان ديگر شركت‌كنندگان در اين جلسه ياد كرده بود. اين افراد همگي از جمله حاميان احمدي‌نژاد در مجلس هستند.

اما ساعاتي بعد محمد كوثري نماينده تهران به  فارس گفت كه ديدار نمايندگان با احمدي‌نژاد لغو شده چرا كه  "قرار است جلسه عصر امروز هيات دولت به رياست آقاي ‌احمدي‌نژاد و با حضور حجت‌الاسلام مصلحي وزير اطلاعات برگزار شود، نمايندگان ضرورتي براي ديدار با آقاي رئيس‌جمهور نديدند".

سخنان كوثري در حالي بيان شد كه فاطمه آليا،  از اعضاي فراكسيون انقلاب اسلامي،  به خبرگزاري مهر گفته بود: "رئيس جمهور روز گذشته با هيئتي از نمايندگان كنگره خلق چين ديدار و مذاكره داشته و قرار است در جلسه امروز بعدازظهر هيئت دولت نيز حضور يابد. احمدي نژاد طبق برنامه قبلي عصر امروز ديداري با سفراي جمهوري اسلامي ايران در كشورهاي خارجي دارد كه چنانچه در آن برنامه حضور يابد، به طور طبيعي امكان حضور در جلسه هيئت دولت را نخواهد داشت.

خبرگزاري مهر نيز با تاييد خبر عدم حضور احمدي‌نژاد در جلسه روز گذشته  نوشت  برخي نمايندگان مجلس از "حضور قطعي" محمود احمدي نژاد در جلسه عصر يكشنبه هيات دولت و دعوت از حيدر مصلحي براي شركت در اين جلسه خبر داده بودند.

سايت الف نزديك به احمد توكلي نماينده تهران و رييس مركز پژوهش هاي مجلس، پيش از اين نوشته بود كه با وجود حمايت رهبر جمهوري اسلامي از مصلحي، محمود احمدي‌نژاد همچنان بر موضع قبلي خود مبني بر بركناري وزير اطلاعات پافشاري مي كند و حاضر نيست با مصلحي همكاري كند. به نوشته اين سايت احمدي‌نژاد معتقد است "وزير اطلاعات عملكرد ضعيفي در اين وزارتخانه داشته و اجازه نداده كه تيم مديريتي اين مجموعه با دولت همراه شود".

احمدي‌نژاد در حالي در جلسه كابينه شركت نكرد كه روز گذشته آيت‌الله خامنه‌اي در ديدار با فرماندهان نيروي انتظامي و وزير كشور با  اشاره به سخنان روز شنبه خود درخصوص برخي مسائل روز، گفت: "متأسفانه برخوردي كه برخي روزنامه ها با اين سخنان كردند، بجاي القاي آرامش در كشور، القاي دوگانگي و دعوا را مي‌كرد".

رهبر جمهوري‌اسلامي روز شنبه در سخناني اعلام كرده بود كه بنا ندارد در كارهاي دولت دخالت كند اما در اين مورد كه "چندان هم مهم نيست" احساس كرده بود كه "از مصلحت بزرگي غفلت شده است".

سخنان آيت‌الله خامنه‌اي  پس از انتشار نامه وي  خطاب به حيدر مصلحي بيان شد. وي در آن نامه خطاب به مصلحي نوشته بود: "از شما مي‌خواهم بيش از پيش در انجام ماموريت‌هاي مهم داخلي و خارجي وزارت اطلاعات اهتمام به خرج داده و با سرمايه‌ي عظيمي كه آن وزارت‌خانه از نيروي انساني توان‌مند و انقلابي و متدين و فن‌آوري‌هاي روز برخوردار است و با حمايت دولت خدمت‌گذار و همكاري ساير نهادهاي اطلاعاتي اجازه ندهيد كوچك‌ترين فترت و سستي در انجام وظائف قانوني آن دستگاه مهم پيش آيد."

 نامه آيت‌الله خامنه‌اي پس از آن منتشر شد كه  يك سايت نزديك به احمدي‌نژاد به نقل از يك منبع آگاه نوشت: در پي جلسه محمود احمدي‌نژاد با آيت‌الله خامنه‌اي، مصلحي ديگر وزير اطلاعات نيست.  در اين جلسه احمدي‌نژاد دلايل خود را در خصوص پذيرش استعفاي مصلحي، بيان كرده و اكنون خود شخصا سرپرستي وزارت اطلاعات را بر عهده دارد.

پيش از اين برخي سايت‌هاي نزديك به احمدي‌نژاد اعلام كرده بودند كه نامه آيت‌الله خامنه‌آي مصداق حكم حكومتي ندارد. سايت محرمانه‌نيوز – كه منابع مختلف آن را از جمله سايت هاي راه اندازي شده توسط مشائي مي دانند - پيش از اين نوشته بود كه "از نظر فقهي و حقوقي نامه رهبر معظم انقلاب حكم حكومتي محسوب نمي‌شود و تنها در جهت تقويت توان امنيتي كشور در باب توصيه به مصلحي ابلاغ شده است". محرمانه‌نيوز به همراه چند وب‌سايت ديگر حامي اسفنديار رحيم‌مشايي پس از درج تحليل‌هاي اين‌چنيني دچار فيلترينگ شدند.

مشروعيت همه ما از ولايت‌فقيه است

در همين حال محمدعلي جعفري فرمانده سپاه در سخناني گفته است: "آقاي احمدي نژاد در دو دوره نهم و دهم رياست جمهوري بسيار خوب كاركرده است و بايد گفت كه شتاب انقلاب مديون همين حركت هاي شتاب دهنده رياست جمهوري است و مردم محروم و مستضعفين خوب مي فهمند چه كسي براي آنها تلاش مي‌كند. ولي هركس در نظام جمهوري اسلامي كار بيشتر و موثرتري انجام دهد، بايد بيشتر منتظر توطئه عليه خود باشد و دشمنان هميشه به دنبال اين بودند كه خط غفلت بعضي از مسوولين بگيرند و آن را بزرگ كنند تا جلوي پيشرفت انقلاب را سد كنند… ولايت پذيري آقاي احمدي‌نژاد خيلي بيشتر از مسئولان جديدي است كه تازه زبان بازكرده‌اند و اميدواريم خداوند انقلاب را از تهديدات داخلي دور نگه دارد".

نمايندگان مجلس نيز روز گذشته بر لزوم ولايت‌پذيري همه مسوولان تاكيد كردند. عزيز اكبريان نماينده كرج در سخناني گفته است: "فرامين ولي امر مسلمين بايستي فصل‌الخطاب باشد و كساني كه به هر علتي در اجراي اين فرامين كوتاهي كنند، بايد بدانند كه در پيشگاه الهي و ملت شريف ايران گناهي نابخشودني مرتكب مي‌شوند و لذا اعلام مي‌كنم ما سرباز ولايتيم و آماده جان‎فشاني در راه اهداف مقدس امام خامنه‌اي هستيم و نفوذي‌ها نيز بدانند كه گور خود را مي‌كَنند و زحمت ما مي‌دارند".

قاضي‌پور نماينده اروميه نيز در تذكري چنين گفت: "هر سخني كه رهبر انقلاب ايران بفرمايند، لازم ‌الاجراست در غير اين صورت مردم در اين مورد تصميم‌ خواهند گرفت". وي اما منظور خود را از"تصميم‌گيري مردم" روشن نكرد.

جامعه مدرسين حوزه علميه قم نيز در بيانيه‌اي خواستار آن شده است كه مسوولان "در شرايط حساس كنوني با توجه به هشدارهاي ولي امر مسلمين، وحدت خود را در ادامه حركت رو به رشد و پيشرفت حفظ نمايند و با پرهيز از هرگونه تفرقه و انحراف، دشمنان مترصد فرصت را ناكام نمايند".

پيش از اين غلام‌حسين محسني‌اژه‌اي دادستان كل كشور نيز با ذكر اين نكته كه "نحوه عملكرد در مورد بركناري وزير اطلاعات توجيه پذير نيست" گوشه اي از ماجراي مربوط به عزل خود را چنين تعريف كرده بود:"ايشان در نامه اي خطاب به رئيس جمهوري عنوان كردند كه كنار گذاشتن مصلحي در شرايط كنوني نه به مصلحت كشور و نه به مصلحت شماست".

دليل بركناري مصلحي به نوشته سايت الف اين بود كه "وزير اطلاعات به دليل برداشتن يكي از معاونين خود كه نماينده مشايي و جريان انحرافي دولت در وزارتخانه بوده است با فشار دفتر رييس جمهور مجبور به استعفا شده بود. [البته] پيش از اين نيز رييس جمهور تصميم داشت وزير اطلاعات را بركنار كند كه آن دفعه نيز با مخالفت رهبر انقلاب مواجه شده بود".

سايت پارلمان نيوز، نزديك به جناح اقليت مجلس شوراي اسلامي هم خبر داده كه "بسياري از تحليلگران سياسي اين اتفاق را بي ارتباط با انتخابات دوره نهم مجلس نمي دانند". 

صدای پای سقوط

احمدی‌نژاد در برابر روحانیت قرار گرفته است
صدای پای سقوط





سیاست حذف در جمهوری اسلامی تازگی ندارد و همواره با این نظام همراه بوده است. در اینجا سخن فقط از حذف ناخودی‌ها نیست. سخن از حذف کسانی است که «خودی» نظام تلقی می‌شدند و بعد حذف گردیدند. این روند از فردای انقلاب آغاز شد و تا کنون ادامه یافته است. حذف‌ها معمولا در پی مبارزه قدرتی پیش می‌آمد که بین جناح‌های مختلف حکومت در می‌گرفت. در سال‌های اول پس از انقلاب، این روند به حذف بنی‌صدر و نهضت آزادی منجر شد. سپس نوبت آیت الله منتظری بود که از قدرت کنار زده شود. دایره خودی‌ها پس از آن، و به خصوص از مرگ خمینی به بعد، تنگ‌تر و تنگ‌تر شده است. و اکنون، پس از حذف تقریبا کامل اصلاح‌طلبان از حکومت، مبارزه قدرت به درون جناح موسوم به اصول‌گرا راه یافته و روحانیت و دولت را در برابر هم قرار داده است. این مبارزه قدرت در شرایطی که تحولات داخلی و منطقه‌ای ناقوس مرگ نظام‌های استبدادی را به صدا درآورده است، هزینه‌ای به مراتب سنگین‌تر از گذشته برای نظام به همراه خواهد داشت. به جرأت می‌توان گفت که ما شاهد آخرین مبارزه قدرت در نظام جمهوری اسلامی هستیم، و صدای پای سقوط رژیم از هم اکنون به گوش می‌رسد. 
مبارزه قدرتی که اکنون وجود دارد از سال ۱۳۸۴ آغاز شده است. برآمدن احمدی‌نژاد از صندوق‌های رأی، حذف اصلاح‌طلبان از حکومت را رقم زد. جناح اصولگرا که قدرت را به دست گرفته بود یک‌پارچه می‌نمود. ائتلاف خامنه‌ای، سپاه پاسداران و روحانیت حکومتی، هر سه قوه حاکم را در کنترل خود داشت. خامنه‌ای به خصوص نمی‌توانست خوش‌حالی خود را از برآمدن احمدی‌نژاد مخفی کند، و او را مطیع و مجری منویات خود می‌دانست. احمدی‌نژاد توانسته بود علاوه بر خامنه‌ای، حمایت مرتجع‌ترین و خشونت‌گرا‌ترین روحانیان سیاسی حکومتی را، از جنتی گرفته تا مصباح یزدی، جلب کند. رسانه‌های حکومتی، از کیهان شریعتمداری گرفته تا صدا و سیمای نظام، جز تأیید و تحسین سخن دیگری در باره او نداشتند. در درون حاکمیت، اما، مبارزه قدرت جدیدی شروع شده بود: هاشمی رفسنجانی که به سختی از مهندسی انتخابات به دست طرفداران احمدی‌نژاد ضربه خورده بود در برابر او قرار گرفت و هواداران دو طرف به جان هم افتادند. 
رفسنجانی البته از پایگاه قدرت مقایسه ناپذیری در برابر احمدی‌نژاد برخوردار بود. او در تمامی دوران حکومت اسلامی، فرد دوم حکومت بوده، و در دهه اول انقلاب حتا بیش از خامنه‌ای قدرت داشته است. علاوه بر این، موقعیت خود خامنه‌ای به عنوان ولی فقیه عمدتا مرهون رفسنجانی است. از این رو، احمدی‌نژاد تنها با استظهار به قدرت خامنه‌ای می‌توانست در برابر رفسنجانی بایستد. و این یعنی که مبارزه قدرت بین احمدی‌نژاد و رفسنجانی عملا به مبارزه بین خامنه‌ای و رفسنجانی مبدل شد. این مبارزه، در جریان انتخابات سال ۸۸ و مناظره‌های تلویزیونی نامزد‌ها، با حمایت رفسنجانی از میرحسین موسوی به اوج خود رسید، و صف‌بندی‌ها و اخطارهای قاطع خامنه‌ای برای موضع‌گیری در برابر «سران فتنه» نتوانست رفسنجانی را که یک پا در جناح اصولگرا و پای دیگری در بین اصلاح‌طلبان داشت به مرزکشی با «سران فتنه» وادارد. در این مبارزه قدرت، رفسنجانی تا کنون در مواردی به عقب رانده شده است، ولی اکنون جبهه دیگری در درون حاکمیت باز شده که شاید به نزدیکی رفسنجانی با خامنه‌ای بینجامد و آن دو را عملا در درون یک جبهه قرار دهد. 
در این جبهه جدید، احمدی‌نژاد در برابر روحانیت قرار گرفته است. او که در آغاز ریاست جمهوری‌اش رابطه نزدیکی با روحانیان حکومتی داشت و با مقدس‌نمایی و اعتقدات خرافی امام زمانی‌اش توانسته بود حمایت بخش عمده‌ای از روحانیت را به خود جلب کند، در مقاطع خاصی به مواجهه با روحانیت برخاست و از خود نوعی «استقلال رأی» نشان داد. این برخورد به مذاق برخی از این روحانیان خوش نیامد و موضع او را تخطئه کردند. در برخی از این موارد، مانند انتصاب اسفندیار رحیم مشایی به عنوان معاون رییس جمهور، خامنه‌ای مجبور شد مستقیما وارد معرکه شود و علنا از او بخواهد که اقدام خود را تغییر دهد. احمدی‌نژاد البته دستور خامنه‌ای را اجرا کرد، ولی رحیم مشایی را در چند شغل دیگر، از جمله به عنوان رییس دفتر خود، به کار گرفت. او عملا نشان داد که حاضر است دستورات خامنه‌ای را «تا حدی» اجرا کند، ولی او یک کارگزار بی‌چون و چرای ولی فقیه نیست و بلکه نقشه‌ها و برنامه‌های خاص خود را دنبال می‌کند. 
فعالیت‌ها و اظهار نظرهای رحیم مشایی در ماه‌های اخیر درد سرهای بیشتری برای روحانیت حکومتی ایجاد کرده و به اختلاف شدیدی در جناح اصولگرا منجر شده است. تأکید او بر «اسلام ایرانی» و بزرگداشت نوروز و منشور کورش و ایران باستان و نمایش‌های «ملی‌گرایانه»‌ای از این قبیل، برای روحانیت حکومتی سخت گران تمام شده است و حتا بسیاری از آنانی را که در گذشته از تأییدات «امام زمان» از حکومت احمدی‌نژاد سخن می‌گفتند به انتقاد واداشته است. فشارهای روحانیت و نمایندگان ولی فقیه در ارگان‌های حکومتی، اما، نتوانسته است احمدی‌نژاد را وادارد تا از مشایی فاصله بگیرد یا او را از سمت‌هایش برکنار سازد. به عکس، هرچه که این فشار‌ها بیشتر می‌شود گویی که او با مشایی نزدیکی بیشتری پیدا می‌کند و در حمایت از او مصمم‌تر می‌گردد. 
دلایل حمایت‌های احمدی‌نژاد از مشایی هر چه که باشد، و اهداف نمایش‌های ملی‌گرایانه آنان هر کدام (که گفته می‌شود زمینه‌سازی برای انتخاب مشایی به عنوان رییس جمهور در دوره آینده است)، این درگیری‌ها به شدید‌ترین اختلافات بین روحانیت حاکم و دولت در طول حیات جمهوری اسلامی منجر شده است. در این می‌ان، خامنه‌ای به عنوان ولی فقیه که از یک سو روحانیت حاکم را نمایندگی می‌کند و از سوی دیگر برای حمایت از احمدی‌نژاد بیشترین مایه را گذاشته است سعی دارد تا حد امکان خود را از این معرکه دور نگه دارد. او نه می‌تواند از مواضع و نمایش‌های ملی‌گرایانه مشایی/احمدی‌نژاد حمایت کند، و نه ظاهرا قدرت مقابله با آنان را دارد. برای او ساده‌تر است که وزیر مستعفی اطلاعات را بر خلاف میل احمدی‌نژاد (و صریح قانون اساسی) بلافاصله به جای خود برگرداند تا اینکه در برابر اقدامات مشایی/احمدی‌نژاد که روحانیت و نمایندگان خود او را به خشم آورده است سخنی بر زبان آورد. 
این روز‌ها درگیری قلمی و زبانی بین طرفداران احمدی‌نژاد و مخالفان او در درون حاکمیت بیش از هر زمان دیگر اوج گرفته است. اصولگرایان عملا به دو جبهه متخاصم تقسیم شده‌اند. بسیاری از روحانیان و کسانی که در گذشته بدون قید و شرط از احمدی‌نژاد حمایت می‌کردند اکنون در برابر او موضع گرفته‌اند. کیهان شریعتمداری (نماینده خامنه‌ای) به عنوان سخنگوی اصلی این جناح، بی‌وقفه به مشایی می‌تازد و از اینکه احمدی‌نژاد حاضر نیست او را از خود دور کند به او خرده می‌گیرد. در مقابل، مشایی قدرت خود را در درون حاکمیت توسعه می‌دهد و رسانه‌هایی را (از جمله، روزنامه دولتی «ایران») در حمایت از خود به خدمت گرفته است. این درگیری که بزرگ‌ترین چالش بین دولت و روحانیت حاکم را پیش آورده است به سختی می‌تواند با مصالحه حل و فصل شود، و تنها ظاهرا با حذف جدیدی ممکن است بر طرف گردد. 
این بزرگ‌ترین درگیری درون حاکمیت در شرایطی رخ می‌دهد که نظام جمهوری اسلامی با جدی‌ترین چالش مردمی در برابر خود نیز روبرو است. جنبش سبز که حضور خیابانی‌اش با سرکوب خشن و سبعانه رژیم روبرو شده هم‌چنان قدرت فشار خود بر حاکمیت را حفظ کرده است. حاکمیت بر خلاف تهدیدهای غلاظ و شداد تا به حال جرأت نکرده است رهبران اصلاح‌طلب آن را به زندان ودادگاه بکشاند. اکنون نمایندگان ولی فقیه در سپاه پاسداران (سعیدی و ذوالنور) اذعان کرده‌اند که از یک سو رژیم از توان بالقوه بالای جنبش سبز برای بسیج نگران است و از سوی دیگر حاکمیت در کشاندن مردم به تظاهرات دولتی با مشکلاتی روبرو است. در چنین زمینه سیاسی داخلی، و افق تیره‌ای که از نظر فشارهای اقتصادی بر مردم در چشم‌انداز قرار گرفته است، تخاصمی از نوع آنچه که اکنون در درون حاکمیت شکل گرفته و در حال تشدید است، ممکن است هزینه‌ای به مراتب بیش از حذف یک سوی مخاصمه به همراه داشته باشد. 
شکل گیری این تخاصم خود حکایت از آن دارد که ساختار جمهوری اسلامی به حد شکنندگی رسیده است و با یک فشار مردمی ممکن است از هم بپاشد. تحولات منطقه در ماه‌های اخیر نخواهد توانست در مرزهای جغرافیایی ایران متوقف شود. با رشد جنبش دموکراسی‌خواهی سوریه و تحولات هم‌آهنگ با آنکه در لبنان و فلسطین جریان دارد، رژیم ایران بیش از هر زمان در منطقه منزوی خواهد شد. آثار نگرانی از این تحولات و موجی که ممکن است ایران را در بر گیرد از هم اکنون بسیاری از مقامات را به فکر آینده خود انداخته است و گزارش‌هایی از نقل و انتقال پول‌های غارتی آنان به خارج کشور منتتشر شده است. رژیم ظاهرا بر اوضاع مسلط است، و برای ارعاب مردم هم‌چنان به قتل و اعدام و شکنجه معترضان و مخالفان خود ادامه می‌دهد. ولی در پس این چهره ترسناک، ما با نظامی روبرو هستیم که از درون در حال تلاشی است و کارگزاران آن در اندیشه فرار. اگر خوب دقت کنیم، صدای پای سقوط رژیم را از هم اکنون می‌توان شنید...
Iran Emrooz

۱۳۹۰ فروردین ۲۹, دوشنبه

حقایقی در مورد فیسبوک که هر کاربر باید به دقت آن ها را بداند


این متن توسط یکی از کاربران داخلی فیسبوک تهیه شده است و از آنجایی که استفاده بدون ذکر منبع را مجاز دانسته است آن را در اختیار شما نیز می گذاریم
این تحقیق فقط راجع به فیسبوک انجام شده و در رابطه با توییتر یا دیگر سرویس ها مطلبی تهیه نشده است




طبق مقرراتی که حین ثبت نام در فیس بوک پذیرفته اید، «فیس بوک مالک تمامی اطلاعاتی است که در اختیار آن می گذارید» و از این رو می تواند هرگونه که صلاح می بیند، از آنها استفاده کند.
برای مثال فیس بوک می تواند اطلاعات شما را به سازمان های مختلف بفروشد، عکس های شما را منتشر کند یا ایده های تجاری تان را استفاده کند. و این کار از نظر قانونی هیچ منعی ندارد.

این امر ممکن است هم اکنون برای شما بی اهمیت جلوه کند، ولی ارزش این اطلاعات را در بیست سال آینده در نظر بگیرید: زمانی که موقعیتی مهم از نظر سیاسی/اجتماعی/ اقتصادی دارید و یک جمله یا عکس از شما در جوانی می تواند اعتبار شما را از بین ببرد.

یا به زمانی فکر کنید که در یک معامله سیاسی، که معمولا مردم در آن ضرر می بینند، اکانت های کاربران مخالف یک دولت به آن دولت فروخته شود

Application
یا اپ، نرم افزارهای جانبی فیس بوک هستند. همانطور که حتما دیده اید، قبل از استفاده از یکی از این اپ ها، فیس بوک به شما هشدار می دهد که این اپ اجازه دسترسی به اطلاعاتی از پروفایل شما دارد. برای مثال، شما موافقت می کنید که یک اپ بتواند به تمامی دیوار شما یا عکس های شما دسترسی داشته باشد.
این اجازه دسترسی، صد در صد به معنای دزدیده شدن اطلاعات نیست، ولی به این نکته باید توجه کنید که: «تیم فیس بوک نظارتی بر نحوه عملکرد این اپ ها ندارد»، یعنی یک اپ می تواند اطلاعاتی که به آن دسترسی دارد را بدزدد و مورد سواستفاده قرار دهد، و تنها در صورتی که این موضوع تشخیص داده شده یا گزارش شود، فیس بوک جلوی آن اپ را میگیرد.
نظیر این اتفاق قبلا نیز افتاده است و چه بسا هم اکنون نیز در حال رخ دادن است و کسی متوجه آن نیست یا به خاطر حفظ اعتبار فیس بوک از انتشار خبر آن جلوگیری شده است.

برای روشن تر شدن قضیه، یک مثال را بررسی می کنیم:
من به عنوان یک فرد آشنا با برنامه نویسی، می توانم به سادگی یک اپ درست کنم که شامل یک کوییز می باشد. در کنار این کوییز، این قابلیت را قرار می دهم که تمامی استتوس ها و لینک های شما در دیتابیس دیگری در اینترنت کپی شود. با استفاده از این اپ، بدون متوجه شدن شما، تمامی این اطلاعات در اختیار من قرار خواهد گرفت و می توانم از آنها در جهت به خطر انداختن سلامت یا اعتبار شما استفاده کنم

درآمد فیس بوک
بیشتر درآمد فیس بوک از تبلیغات است. در سمت راست هر صفحه شاهد تبلیغاتی هستیم که فیس بوک به ازای هر کلیک بر روی آنها، هزینه ای از سفارش دهنده تبلیغ دریافت میکند. این هزینه، بر اساس مخاطبان متفاوت است. برای مثال، اگر مخاطبان تبلیغ از ایالات متحده آمریکا و بالای 18 سال سن داشته باشند، هر کلیک روی تبلیغ 1.45 دلار هزینه خواهد داشت! کافیست روی یکی از همین تبلیغ های سمت راست کلیک کنید تا 1-2 دلار از جیب صاحب تبلیغ بکاهید و به حساب فیس بوک بریزید.

شرایط سرویس دهی
Terms of Service
البته که هیچ کدام از ما حوصله خواندن 20-30 صفحه شرایط استفاده از فیس بوک یا هر نرم افزار دیگر را نداریم با زدن دکمه
I Agree
از آن رد می شویم. ولی توجه داشته باشید که تمام سواستفاده هایی که در دو قسمت قبل ذکر شد از طرف فیس بوک قانونی بوده، زیرا هرکدام از آنها دقیقا در سند شرایط سرویس دهی آمده و شما آن را پذیرفته اید. همانند یک قرارداد.

Facebook Addiction Disorder
اختلال اعتیاد به فیس بوک
بله، همچین اصطلاحی بین روانشناسان رواج پیدا کرده است.
بدیهی ست که با استفاده بیشتر از فیس بوک، از کیفیت روابط اجتماعی واقعی و همچنین میزان تمرکز روی فعالیت های ذهنی (درس، کار، …) می کاهید.

ماندگاری اطلاعات در فیس بوک
اطلاعات فیس بوک یک-آپ گرفته می شوند. با پاک کردن اطلاعات خود از فیس بوک، این اطلاعات در حقیقت از بین نرفته و در بک-آپ ها موجود می باشند.
البته از طرف فیس بوک ذکر شده است که سعی می شود اطلاعات پاک شده پس از مدتی بک آپ ها نیز پاک شوند.

عدم امنیت قطعی اطلاعات
در نهایت اگر اطلاعات شما توسط فیس بوک به کسی فروخته نشد، از اپ های فیس بوک نیز در امان ماندید و … بدانید که همیشه احتمال هک شدن شما یا فیس بوک وجود دارد.
به عنوان مثال: در سال 2010، دولت چین برای مشاهده نامه های جیمیل برخی مخالفین و فعالین حقوق بشر آن کشور، سیستم های گوگل را هک کرد.
یا هک وب سایت گاکر
Gawker
که در آن پسورد 1.4 میلیون کاربر لو رفت.
هک کردن اکانت یک شخص خاص نیز در صورت دسترسی به شبکه کابلی یا بی-سیم مورد استفاده (شبکه دانشگاه، مودم ای.دی.اس.ال، …) حتی نیاز به دانش فنی ندارد و با استفاده از نرم افزارهایی ساده قابل انجام است.

نتیجه گیری
با وجود این مقدار از تهدیدات در دنیای مجازی، عقل سلیم حکم می کند عاقلانه در این راه قدم برداریم. صرف داشتن تنظیمات پرایوسی، دنیای مجازی را امن تلقی نکنیم و از اشتراک گذاری مطالبی که ممکن است در آینده بر علیه ما استفاده شوند بر حضر باشیم. هم اکنون برخی مدارس و کمپانی های خارج از کشور، اطلاعات پروفایل فیس بوک را برای گزینش مورد استفاده قرار می دهند. بسیاری از دولت ها از اطلاعات فیس بوک به عنوان مدرک در دادگاه استفاده می کنند.
و مهم تر از همه، کسی از اهمیت اطلاعات به ظاهر بی ارزش پروفایل شما در بیست سال آینده خبر ندارد.

با تشکر

به اشتراک گذاری این نوشته، دعای نویسنده را برای سلامتی شما به همراه دارد

خدا مرده ...

خدا در سایه عمامه‌ها مرده ...
 
 

۱۳۹۰ فروردین ۲۷, شنبه

به مادرم نگو من ایرانم.

یه ویدئو چهار قسمتی‌ بازدید از ایران،بسیار جالب و دیدنی‌.

















شوهر محترم بنده سالی سه بار ازدواج موقت می نمایند که این عمل مستحب باعث وجود برکت در زندگی ما نیز شده است .




بنده معصومه هستم. تا الآن 23 بار ازدواج کرده ام!!!!!!!

بنده معصومه هستم . طلبه سال چهارم حوزه علمیه . وقتی برای اولین بار، با واژه آسمانی ازدواج موقت آشنا شدم ١٦ سال داشتم البته در آن زمان از مستحب بودن ازدواج موقت آگاه نبودم .

اما اکنون که خود چند سالی است که به تحصیل علوم دینی پرداخته ام نه تنها به ثواب زیاد این عمل واقف شده ام بلکه از
اهمیت وجود ازدواج موقت در بین همه افراد جامعه اسلامی نیز آگاه می باشم .

البته بنده تا کنون ٢٣ بار ازدواج موقت نموده ام. که مایلم خاطره آخرین ازدواج موقت خود را برای شما بازگویم :

ماجرا از این قرار بود که یکی از طلبه های پسر از بنده خواستگاری کردند . اما من ابتدا فکر کردم که ایشان برای ازدواج دائم از بنده خواستگاری نموده اند . به ایشان گفتم که بایستی بنده را از پدر و مادرم خواستگاری کنید نه مستقیما از خود من.

ایشان گفتند که چطور از پدر و مادر شما خواستگاری کنم در حالی که خواهان مخفی بودن ازدواج هستم. و نمی خواهم که همه متوجه این ازدواج شوند . در آن لحظه بود که متوجه شدم ایشان از بنده برای ازدواج موقت خواستگاری کرده اند نه ازدواج دائم .

بنابراین پس از تعیین ٢٠٠٠ تومان مهریه و ٥ ساعت زمان بنده با ایشان اقدام به خواندن صیغه عقد کردیم و به یکدیگر حلال شدیم . بعد از همخوابگی اول بنده به ایشان گفتم که مایلم مدت زمان بیشتری به عنوان همسر موقت شما باقی بمانم که ایشان نیز پذیرفتند و یک هفته دیگر به زمان و ١٠٠٠ تومان دیگر نیز به مهریه افزودیم . بعد از تمام شدن یک هفته این بار ایشان از من خواستند که مدت را تمدید کنیم . بنده نیز پذیرفتم و باز با تعیین یک سال زمان و ٣٠٠٠ تومان مهریه صیغه عقد را خواندیم . اما قبل از تمام شدن مدت ازدواج موقت ایشان قصد سفر کردند و برای اینکه مانعی برای ازدواج موقت بنده با پسر دیگری نباشد ادامه مدت را به من بخشیدند . و به مدت یک هفته از قم خارج شدند . پس از یک هفته ایشان با خانواده محترمشان به قم بازگشتند و برای خواستگاری به منزل ما تشریف آوردند و بنده را از خانواده ام خواستگاری کردند. و بنده با توجه به شناخت خوبی که از ایشان به دست آورده بودم پس از تحقیقات یک هفته ای برادرم از ایشان جواب مثبت دادم.

اکنون سه سال است که از ازدواج دائم ما می گذرد و صاحب یک دختر نیز هستیم . البته درست است که بنده دیگر ازدواج موقت نمی کنم اما شوهر محترم بنده سالی سه بار ازدواج موقت می نمایند که این عمل مستحب باعث وجود برکت در زندگی ما نیز شده است .

۱۳۹۰ فروردین ۲۶, جمعه

فوتبال آخوندی یا بهتره بگیم تقیه در فوتبال

فوتبال آخوندی یعنی‌ همین.این همون ورود قوانین اسلام است در ورزش. می‌شه به این صورت گفت که اینو میگن تقیه در فوتبال.همینطور که میدونید در اسلام دروغ مصلحتی رو میگن تقیه که اصلش اصلا با پندار نیک‌ مغایرت دارد.این نوع روش دروغین صدمه دیدن و در نهایت ناجوانمردانه امتیاز گرفتن رو این عرب‌های کثیف در فوتبال خاورمیانه باب کردن که چون مملکت ما هم از محبت این اسلام که سراسر دروغ و تقیه هست بهره میبرد ،وارد شده که امروز نمونه بارز آنرا در بازی پرسپولیس و استیل دیدیم.ما باید اساس اسلام را در مملکت خود از بین ببریم تا همه چیز به روال عادی خود برگردد.

نابود باد اسلام سرفراز باد ایران و ایرانی‌

نامه "آرش حجازی" شاهد قتل "ندا آقا سلطان" به اوباما

اشاره به ندا در سخنرانی شما برای ایرانیان دلگرم کننده بود؛ اما وقتی واژه “فارس” را از خلیج فارس حذف می کنید، رویاهای ندا و ملتی را لگد مال می کنید که چیزی جز عزت و رویاهایشان برایشان نمانده است. مطمئنم شما قصد ندارید ملتی را از آنچه به حق متعلق به اوست، محروم کنید.

کودتا و قتل را دیگران کردند
تاوانش را امثال او می دهند!


جناب آقای پرزیدنت اوباما

نخست مایلم از این فرصت استفاده کنم و دریافت جایزه ی صلح نوبل را به شما تبریک بگویم. به راستی امیدوارم این جایزه پیام شما را به قلب و ذهن هایی که با نفرت و شهوت قدرت مهر شده اند، برساند.

من *آرش حجازی* هستم. شاید اسم مرا قبلا شنیده باشید، من همان پزشکی هستم که سعی کرد ندا آقاسلطان را نجات بدهد، دختر جوانی که در تظاهرات مسالمت آمیز علیه تقلب در انتخابات ایران کشته شد، همان زنی که شما دو بار در سخنرانی های خود در چهار ماه گذشته به او اشاره کرده اید. من همان کسی هستم که کشورش را ترک کرد تا به خشونت مطلق و بیدادی که به مرگ دختر بیگناهی که گلوله ی نیروهای بسیج به سینه اش اصابت کرد و آن قدر از او خون رفت تا جان سپرد، شهادت بدهد.

آقای رئیس جمهور، وقتی ندا مرد، من آنجا بودم. من کاری کردم تا تمام جهان آن نگاه پیش از مرگ را در چشمان او ببیند. من درباره شرایط مرگش شهادت دادم تا هر مستبدی در جهان بداند که همواره کسی شاهد است. ندا آنجا به دلیلی مرد؛ برای یک رویا، زمانی که تمام رویاها برباد رفته بود.

مرد تا عزت را به سرزمینی برگرداند که یکی از منفورترین حکومت های جهان را داشت. سعی کرد به دنیا نشان بدهد که ایران فعالیت های هسته ای و تروریسم و بنیادگرایی نیست، بلکه به معنای باور داشتن به رویاها، شجاعت، عزت، عشق بی قید و شرط و پرداخت هر بهای لازمی برای یک قدم نزدیک تر شدن به آزادی است.

مرگ ندا خلوص ملتی سه هزارساله را بار دیگر به جهان نشان داد. از زمانی که درباره مرگ او شهادت دادم، همه چیزم را از دست داده ام، شغلم را، زندگی آبرومندم را در ایران، امنیت خانواده و خودم را، کشورم را، و حالا در این دنیای بزرگ تنهایم، بدون پول، بدون شغل، با خانواده ای که باید سرپرستی کنم. اما از کارم پشیمان نیستم و اگر زمان به عقب باز می گشت، باز هم همین کار را می کردم؛ *هرچند جهان آن نگاه بی گناه را در چشم های ندا دید و هیچ نکرد.* *میلیون ها نفر اشک ریختند، اما هیچ کس کاری نکرد*. مثل همیشه، همه نظاره کردند، مستبد را نفرین کردند، شهید را دعا کردند، اما هیچ کس قدمی برنداشت تا از ملتی حمایت کند که زادگاه نخستین اعلامیه حقوق بشر بود.

اما این نامه را به این قصد نمی نویسم که از شما بخواهم کاری بکنید. نه، مردم ایران بدون درخواست کمک از هیچ مقامی در دنیا، می جنگند و آزادی شان را به دست خواهند آورد. آنچه مرا ناچار به نوشتن می کند، این است که اگرچه به کمک کسی احتیاج نداریم، سپاسگزار می شویم اگر دنیا حقیقت را مخدوش نکند.

ندا نه به خاطر یک کشور، که برای رویایی به نام ایران جان داد. یکی از مهم ترین نمادهای ایران در قلب ایرانیان، خلیج فارس است، خلیجی زیبا در خاور میانه که در سخنرانی تان آن را “خلیج” نامیدید.

آقای رئیس جمهور

خلیج فارس در قرن پنجم پیش از میلاد از سوی داریوش بزرگ و هرودوت خلیج فارس خوانده می شد؛ نیز در قرن دوم پیش از میلاد از سوی کلودیوس پتالمائوس، و در قرن اول میلادی از سوی کینتوس کورتیکوس روفوس. نام رسمی آن هنوز “خلیج فارس” است. سازمان ملل دو دستورالعمل صادر کرده است که در آن از دولت ها خواسته است که برای نامیدن این خطه آب، فقط از نام “خلیج فارس” استفاده کنند.

اشاره به ندا در سخنرانی شما برای ایرانیان دلگرم کننده بود؛ اما وقتی واژه “فارس” را از خلیج فارس حذف می کنید، رویاهای ندا و ملتی را لگد مال می کنید که چیزی جز عزت و رویاهایشان برایشان نمانده است. مطمئنم شما قصد ندارید ملتی را از آنچه به حق متعلق به اوست، محروم کنید.

من همه چیزم را به خاطر یک رویا از دست داده ام و بر این باورم که شما، آقای رئیس جمهور، از معدود دولتمردان دنیا هستید که هنوز به رویاها باور دارند.

به شما درود می فرستم و در سفر درازی که در پیش دارید، برایتان آرزوی موفقیت می کنم. امیدوارم شما نیز برای ملتی که با چنگ و دندان، در میان خون عزیزانش می کوشد خود را به رویایش برای آزادی و برکت نزدیک کند، آرزوی موفقیت داشته باشید.

با احترام

آرش حجازی

اول یک نکته ی تاریخی و بعد توصیه پزشکی

میگن مشخص نیست که ایرانی ها، ایران رو در زمان هخامنشیان و پارتیان، با چه اسمی، می شناختن. اما مشخص شده که اسم ایران در زمان ساسانیان، همین ایران بوده.

راستی برای اون هایی که پشت کامپیوتر میشینند یا با لپتاپ کار می کنند،
اینجا یک ویدیو هست که توضیح داده چطوری بشینیم که بدن سالم بمونه .

 

قابله‌ی معظم رهبری,ما بکش معظم له بکش ما بکش معظم له بکش تا اینکه حضرت فرمودن یا علی ما عرض کردیم علی یارت

خامنه ای هنگام تولد، زمان خروج از بدن مادر یا علی گفت و قابله در جواب او گفت علی یارت!!!
  ببخشید ، اونجا چه خبر بود که آقا فرمودن یا علی ؟! article picture
 
بنا به درخواستهای شدید مردمی مبنی بر توضیح رسانی ما درباره‌ی یا علی گفتن مقام معظم رهبری در هنگام تولد در اینجا شرح جزء به جزء خروج معظم له از محل و یا علی مربوطه یکبار دیگر بر اساس مشاهدات عینی قابله‌ی مربوطه که ظاهراً در حال حاضر در ارتباط تنگاتنگ با امام جمعه‌ی قم می‌باشد ارائه می‌گردد :ماجرا از اینجا شروع شد که خواهر ناتنی مقام معظم رهبری که پدر ایشون قبلاً یه زن داشتن که اون زن قبلش سه تا بچه داشت ولی بعداً دوباره چهارتا دیگه زائید که اون وسطیه که از مادر قبلیه سه سال کوچکتر بود که دقیقاً میشد فرزند سوم از زن دوم پدر اول مقام معظم رهبری ، خلاصه اون نه ، زن دوم پدر اول مقام معظم رهبری که در طول حیات مبارکشون چهارتا هم ایشون زایش تلاوت فرمودن که دختر اولی با خواهر پسر دومی از زن اول و پدر دوم ایشون که حاصل ازدواج سوم بود و پسر دوم با دختر اول از زن سوم که میشد همون خواهر محترم مقام معظم رهبری با تاکید بر اینکه شوهر ایشون که از زن دوم شوهر سومشون بود الآن فوت کردن ولی عنایت داشته باشین که زن ایشون که میشه خواهر ناتنی شوهر دوم زن سوم مقام معظم رهبری الآن هنوز در قم زنده تلاوت می‌فرمایند ایشون گفتن که مادر مقام معظم رهبری که میشد زن دوم شوهر سوم پدر مقام معظم رهبری در زمانیکه حضرت ایشون رو فرموده بودن و ایشون مقام معظم رهبری رو حامله بودن یکبار به همین خواهر ناتنی از زن اول شوهر دوم معظم رهبری گفتن که برو برام قابله بیار.خب ، ایشون که من دقیقاً به شما توضیح دادم که کی بودن تا همینجا رو بما فرمودن چون قابله بهشون فرموده بودن که برید آب زمزم گرم و حوله و آفتابه برای افتادن معظم رهبری بیارید و موقع افتاده فرمودن معظم رهبری خودتون هم برید بیرون ولی بقیه‌شو قابله‌ی معظم رهبری به همون خواهر ناتنی معظم له که تکرار می‌کنم شوهرشون مرگ فرمودن ولی خودشون هنوز زنده می‌فرمایند ، برای ما فرمودن که وقتی معظم رهبری داشتن خروج می‌فرمودن ایشون خیلی سخت از محل درمی‌اومدن و چه بسا ول می‌کردی اصلاً دلشون نمی‌خواست از اون محل مبارک معنوی خروج بفرمایند فلذا ما کف پاها رو گذاشتیم دو طرف ناحیه‌ی ران زائو ، معظم له را با دوتا دستمون از وسط گرفتیم کشیدیم که در این ماجرا خیلی هم زور بما وارد شد ولی شکر خدا چون زائو به اندازه‌ی کافی سر و صدا می‌کرد کسی سر و صداهای صادره از ما را موقع زور زدن نشنید و بهرحال ما بکش معظم له بکش تا اینکه ما کمک خواستیم گفتیم داداش بی‌زحمت یه دستی هم شما بگیر بلکه یه یا علی گفتیم و معظم له از محل خارج شد که ناگهان خود حضرت فرمودن یا علی ما عرض کردیم علی یارت ایشون بکش ما بکش ، ما بکش ایشون بکش که نهایتاً حضرت بطرز معجزه آسائی از محل خارج شدن قابله و زائو با هم جر خوردن !

۱۳۹۰ فروردین ۲۵, پنجشنبه

.آقای مسعود رجوی یک بار در نشستی از موضع انقلاب ایدئولوژیک صراحتا گفتند : قرارگاه اشرف قبرستان " سرخود " است کسی که وارد آن شد یا مجاهد خلق میشود و یا جنازه است !

آخ که دیگه ، گنجیشکک اشی مشی
گقته بودم لب بوم نظم نوین نشین
میزنه ناقص میشی......!
ولی کو گوش شنوا....؟
 
جامه مرگ بر تن همه ما برازنده است برطبق قوانین طبیعت و ماده و اینا ...!
اما ، وقتی قرار به قضاوت باشد موضوع کمی فرق دارد . به قول دوستی که نوشته بود : درد را از هر طرف که بنویسی درد است ، خون از هر طرف که بنویسی خون است و نان را هم.... و گرگ را هم از هر طرف باید گرگ بخوانی ! ما که اینجا به محکوم کردن نشسته بودیم و درد و خون و مرگ و جنازه را به یمن تکنولوژی دیدیم ، بازهم درکمان از صحنه هیچ است . صحنه هایی دقیق که نیاز به بازگویی ندارد .  حالا پروژه تمام شده است "شهدا" به خون نشستند و فیلمهایش روی یوتیوپ نشست . 34 کشته و بیش از 300 زخمی .....و این همه جدای از روح سرگشته و زخمی بقیه 3000 نفر است . احساسات و شعار وباز هم غلیان ناآگاهی ، که چرا ؟
 من به فرزندان "اتل خان دشت" کاری ندارم که  مویه میکنند الان وقتش نیست ! شاید حرفشان از یک نظر درست باشد و اینکه انگشت گذاشتن بروی همه واقعییت چه دردی از آن زخمها و اسارت بقیه دوا میکند ؟ من هم از این لحاظ موافقم که نشستن به تمام " چرایی " قضیه از آن اسیران مانده در اشرف دردی را دوا نمیکند حتی محکوم کردنهای تکراری از جای گرم و نرم هم دوای دردشان نیست . اما مطرح ماندن این "چرایی" لازم است ، ندیدن هرکدام از اضلاع این مثلث شوم ارزشی ( نظم نوین ، ولایت فقیه ، رهبرعقیدتی ) یعنی تکرار اشتباه و باز هم تکراری بی حاصل . مطرح ماندن این " چرایی " لازم است ، نه برای جواب گرفتن به تناقضات و سوالات بی جواب ....چرا که کسی برای جواب دادن وجود ندارد ! بلکه برای تاریخ .... تا زیر هیچ غبارزمانی کم رنگ نشود و با هیچ خونی توجیه نشود که " چرا " ....؟
بیست و چهار ساعت بعد از کشتار اسیران اشرف ، دولت امریکا متاسف شد ، اتحادیه اروپا هنوز سرش را میخاراند ، مالکی راضی کرد هم خودش را و هم برادران سیاسی و عقیدتی اش را ، رهبر عقیدتی اصلا نیست شده ، رئیس جمهور منتخب اونجا به تابلوی استراتژیک سرخ اشرف سلام میکنه.... ، ( مریم رجوی : کارزار کبیر فروغ اشرف، که در آن، اشرف، جان‌فشان و سربلند، به اوج رسید. یکبار دیگر اثبات کرد که اشرف کانون استراتژیک نبرد آزادی با رژیم ولایت فقیه است و این نبرد به اوج رسیده است...... )
 بی خیال مادام ....استراتژی شهید سازی حتی مرهمی نیست ...این استراتژی ربطی به مردم ندارد .....شما هم کمتر این استراتژی را هم بزنید تا بوی گندش بیشتر درنیاد .....!

  حکومت اسلامی طرح پیدا کردن شوهر برای زنان مسلمان را با قید 2 فوریت به مجلس اسلام برد ،  و بالاخره اپوزسیون که سنگ تمام گذاشت در یک جایی !
در روز سوم پروژه اسلامی کشتار، رسانه ها تیتر زدند که دولت عراق تا آخر سال میلادی قرارگاه اشرف را تعطیل میکند و مجاهدین باید از عراق بروند ....! هنوز نمیدانم چه بگویم چون از بعد سقوط صدام سالی یک یا دو بار از این خبرها تیترمیخورد ، ولی با توجه به خیلی مسائل و حرفها....اگراین فرضیه درچشم انداز باشد ...در فکر بودم که به کجا باید بروند ؟ و چگونه ؟ شاید منظور دولت عراق این است که بروند زیر خاک ...مثل قبلی ها در مرداد 1388 و قبلترش و این " ارتش آزادی ستان " را هر روز عاشورایی در تقدیر باشد " .....و تحویل اعضای سابق توسط دولت امریکا به رژیم ولایت فقیه ......
من و ما ، زندان تیف و عملکرد دولت امریکا را با گوشت و پوستمان لمس کردیم . در همان زمان هم میدانستیم که لیست کذایی 5 میلیون امضاء ....دعوت شیوخ و قبایل به مرغ و خورشت و حمایت آن رئیس قبیله و این یکی و....اینا ، در دنیای پیچیده سیاست کاری طنزآمیز است . و فوران عواطف قلبی نسبت به همه صاحبخانه ها ، سیاست خط موازی و همکاریهای همه جانبه اطلاعاتی و سیاسی با دولت امریکا ، ضیافت و عکس یادگاری با بولتون  و حتی شرکت در سهم نفت و پتروشیمی .....هیچکدام جلوی این خونریزی و جنایت و چنین سرنوشتی را نگرفت و نمیگیرد . ای داد پر دود !
حالا باز هم مویه کنید و عکس خون و جنازه های با حجاب ، دلتان را به آشوب بکشد و غاقل شوید که اگراین کشتن و محکوم کردن و نالیدن تبدیل به عادت و الگوی رفتاری شود ، خیلی از آن اسرا ، ته دلشان آرزو میکنند که ای کاش در همان بمباران جنگ به یک باره راحتشان میکردند و طی سالیان زجرکش نمیشدند برای به بار نشستن استراتژی قرن پیش...... ؛ ای کاش آنها هم میتوانستند راهی به جزاین داشته باشند راهی که حداقلش ، یک فضای امنیتی بود برای همه ، و نه فقط برای خواص و لایه های بالایی .... و حق انتخاب هم باشد برای بعد !
درتمام طول این کشتار من هم بودم و با دقت دنبال کردم اما علیرغم همه دردش ، 2 موضوع مستمر در جلوی نظرم بود .
اولی اینکه آقای مسعود رجوی یک بار در نشستی از موضع انقلاب ایدئولوژیک صراحتا گفتند : قرارگاه اشرف قبرستان " سرخود " است کسی که وارد آن شد یا مجاهد خلق میشود و یا جنازه است !
دوم اینکه باز هم آقای مسعود رجوی یک بار دیگر گفتند : اگر ما مجاهدین روزی بخواهیم انگشت بگذاریم روی اشتباهات خودمان ....آنوقت مجبوریم قدم به قدم عقب نشینی کنیم تا انشعاب سال 1353 !
الان که وقتش نیست . راستش کی حال داره تا سال 53 عقب عقب بره ؟ حتی تا 1357 و سرفصل 1367 آتش بس جنگ ایران و عراق هم ...حالش نیست ، یه کم تخفیف به جایی بر نمیخوره ! میخواهید از سیاست خط موازی شروع کنیم !؟
ولی آنجا هم طرف ( رهبر عقیدتی ) مجبور بود بالاخره بین سلاح و صاحب سلاح یکی را انتخاب کند ! پس با این حساب نقطه شروعی وجود ندارد . اصلا چطوره همه تقصیرها را به گردن خود اسیران اشرف نشین بیاندازیم ، چون به هر حال آنها هم در مصاحبه های وزارت خارجه امریکا و اف بی آی و..... میتوانستند تصمیم بگیرن !
ولی اون روزها یادمه که تصمیم گیری خیلی کار سختی بود چون همین دولت امریکا در هماهنگی کامل با همان رهبر عقیدتی کاری کرده بود که اکثرآن نفرات اسیر در قرارگاه اشرف  فکر کنند از زندان تیف راهی به جز رفتن به گلوی ولایت فقیه ندارند ، همه زندانیان تیف الکلی و هم جنس باز شده اند و در چراگاه وزارت اطلاعات در حال چریدنند ، و کلاسهای توجیهی با عکس و آلبوم و اطلاعاتی که عموسام هدیه اش داده بود ، برای توجیه همین خارج کشور و پدیده هایی به نام هوادار.....
 البته فقط تصورشان این بود اما واقعیت این بود که خود ما هم تا آخرین لحظه که در بدترین شرایط امنینی عراق رهایمان کردند ، نمیدانستیم چه در پیش است ؟ ما فقط ریسک کردیم . این اسیران فعلی قدرت ریسکشان از دیروز هم بدتر شده است اصلا انتخابی بین بد و بدتر ندارند ، تمام اشکال کار، در باورشان به همان استراتژی فروغ 2  بود که مرگش توسط پزشکی قانونی تاریخ ، در همان 1367 تائید شده بود !
آقای مسعود رجوی یادتان هست در نشست قبل از شروع جنگ گفتید که : باید برای بدترین تابلو همه آماده شوند . بدترین تابلو از نظر شما این بود که همه را دست بسته به گوانتاما ببرند....! و من این روزها در فکرم که چنین تابلویی بهترین تابلو بود چون تمام کسانی که حتی قبل از سقوط صدام سر از گوانتامو در آوردند بدور از سیاست خط موازی خیلی وقت است تعیین تکلیف شده اند !
آخ که دیگه ، گنجیشکک اشی مشی
گقته بودم لب بوم نظم نوین نشین
میزنه ناقص میشی......!
ولی کو گوش شنوا....؟
چقدر دوست داشتم 10 تا جت مسافری میداشتم و بعد همه آنها را مجانی سوار میکردم و میبردم به جایی که نه رهبر عقیدتی دارد و نه نظم نوین و نه ولایت فقیه ! یعنی جایی که انسان مبنای هر ارزشی است و نه هیچ مزخرف دیگری ! ولی نداشتم و ندارم . پس من هم مجبور شدم فقط بسنده کنم به محکوم کردن ....!
به قول خرسندی ، چقدر این جماعت همه شبیه هم هستند ، اوباما و مالکی و ولایت فقیه و رهبر عقیدتی و کدیور و بقیه ها ....! کسانی که همین محکوم کردن بی خرج را هم دوست ندارند ، بلد نیستند ، خوابند و بیمار.....!
 
اسماعیل هوشیار

گوشه ای از جنایت های تازیان در ایران






در سال ۶۳۶ میلادی اعراب مسلمان به ایران حمله کردند. بسیاری از ما از جنایت اعراب کم و بیش شنیده ایم. کیست نداند تازیان با ما چه کردند .اما از اسناد و جزئیات این وقایع بی‌ خبریم. این فقر آگاهی‌ تا آنجا پیش رفته است که متاسفانه عده‌ای نیز بر این گمان هستند که ایرانیان با آغوش باز به استقبال اعراب شتافتند!!! به همین دلیل بر آن شدم که به بخشی از آن اشاره ‌کنم .
هجوم وحشیانه تازیان به ایران

اسناد جنایات اعراب در ده‌ها کتاب معتبر بیان شده است که آن را غیر قابل انکار می‌کند.اعرابِ شبه‌جزیرهٔ عربستان در طی گشودن پیاپی شهرهای ایران قساوتی در خور شهرت تاریخیشان بروز دادند. سوزاندن شهر، آتش زدن کتب، برکندن درختان، کشتار مردان و برده‌ گرفتن زنان و کودکان و فروش آنان در بازارهای عربستان  از جمله این جنایت بود. بارها کار بدانجا رسانیدند که مردان اسیر را می کشتند تا جوی خون برانند.
ایرانیان در جنگ جلولاء و جنگ نهاوند از خود مقاومت درخشانی نشان دادند. اعراب مسلمان در این جنگ سفاکی و خشونت بسیار. در این جنگ تعداد فراوانی از زنان و کودکان ایرانی به اسارت رفتند و از اموال و غنیمت ها؛ چندان نصیب اعراب مسلمان گردید که در هیچ کتابی اندازه ی آن ذکر نشده است. عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت می نویسد: فاتحان، گریختکان را پی گرفتند؛ کشتار بیشمار و تاراج گیری باندازه ای بود که تنها سیصد هزار زن و دختر به بند کشیده شدند.شست هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتری زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهای برده فروشی اسلامی به فروش رسیدند ؛ با زنان در بند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناخته ی بسیار بر جای نهادند.

پس از تسلط اعراب نیز ایرانیان هرگز دست از مقاومت در برابر آنان بر نداشتند. درطول سالهای اشغال در همه شهر ها و ولایات ایران؛ اعراب مسلمان با مقاومت های سخت مردم روبرو شدند. در اکثر شهرها؛ پایداری و مقاومت ایرانیان بیرحمانه سرکوب گردید که به موارد ذیل می توان اشاره کرد:
در حمله به سیستان؛ مردم مقاومت بسیار و اعراب مسلمان خشونت بسیار کردند بطوریکه ربیع ابن زیاد ( سردار عرب ) برای ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومت آنان دستور داد تا صدری بساختند از آن کشتگان ( یعنی اجساد کشته شدگان جنگ را روی هم انباشتند ) و هم از آن کشتگان  تکیه گاهها ساختند؛ و ربیع ابن زیاد بر شد و بر آن نشست و قرار شد که هر سال از سیستان هزار هزار ( یک میلیون ) درهم به امیر المومنین دهند با هزار غلام بچه و کنیز. ( کتاب تاریخ سیستان صفحه۳۷، ۸۰  - کتاب تاریخ کامل جلد1 صفحه ۳۰۷)
در حمله اعراب به ری مردم شهر پایداری و مقاومت بسیار کردند ؛ بطوریکه مغیره ( سردار عرب ) در این جنگ چشمش را از دست داد . مردم جنگیدند و پایمردی کردند... و چندان از آنها کشته شدند که کشتگان را با نی شماره کردند و غنیمتی که خدا از ری نصیب مسلمانان کرد همانند غنائم مدائن بود .( کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه ۱۹۷۵)
در حمله به شاپور نیز مردم پایداری و مقاومت بسیار کردند بگونه ای که عبیدا ( سردار عرب ) بسختی مجروح شد آنچنانکه بهنگام مرگ وصیت کرد تا به خونخواهی او؛ مردم شاپور را قتل عام کنند؛ سپاهیان عرب نیز چنان کردند و بسیاری از مردم شهر را بکشتند. (کتاب فارسنامه ابن بلخی؛ صفحه 116 -کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه 2011)
در حمله به الیس؛ جنگی سخت بین سپاهیان عرب و ایران در کنار رودی که بسبب همین جنگ بعد ها به « رود خون » معروف گردید در گرفت. در برابر مقاومت و پایداری سرسختانه ی ایرانیان؛ خالد ابن ولید نذر کرد که اگر بر ایرانیان پیروز گردید « چندان از آنها بکشم که خون هاشان را در رودشان روان کنم » و چون پارسیان مغلوب شدند؛ بدستور خالد « گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند؛ می آوردند و در رود گردن می زدند » مغیره گوید که « بر رود؛ آسیاب ها بود و سه روز پیاپی با آب خون آلود؛ قوت سپاه را که هیجده هزار کس یا بیشتر بودند؛ آرد کردند ... کشتگان ( پارسیان ) در الیس هفتاد هزار تن بود.( کتاب تاریخ طبری؛ جلد چهارم؛ صفحه ۱۴۹۱- کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران؛ جلد دوم برگ 123)   
 در شوشتر؛ مردم وقتی از تهاجم قریب الوقوع اعراب با خبر شدند ؛ خارهای سه پهلوی آهنین بسیار ساختند و در صحرا پاشیدند. چون قشون اسلام به آن حوالی رسیدند ؛ خارها به دست و پای ایشان بنشست ؛ و مدتی در آنجا توقف کردند. پس از تصرف شوشتر ؛ لشکر اعراب در شهر به قتل و غارت پرداختند و آنانی را که از پذیرفتن اسلام خود داری کرده بودند گردن زدند. (کتاب الفتوح صفحه ۲۲۳ – کتاب تذکره شوشتر؛ صفحه۱۶ )

در چالوس رویان؛ عبدالله ابن حازم مامور خلیفه ی اسلام به بهانه  (دادرسی ) و رسیدگی به شکایات مردم؛ دستور داد تا آنان را در مکان های متعددی جمع کردند و سپس مردم را  یک یک  به حضور طلبیدند و مخفیانه گردن زدند بطوریکه در پایان آنروز هیچ کس زنده نماند ... و دیه ی چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد  و املاک مردم را بزور می بردند. (کتاب تاریخ طبرستان صفحه ۱۸۳ - کتاب تاریخ رویان؛ صفحه ۶۹ )
 در حمله به سرخس؛ اعراب مسلمان «همه ی مردم شهر را بجز یک صد نفر ؛ کشتند . (کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم؛ صفحه 208و 303)
در حمله به نیشابور؛ مردم امان خواستند که موافقت شد؛ اما مسلمانان چون از اهل شهر کینه داشتند؛ به قتل و غارت مردم پرداختند؛ بطوریکه  « آنروز از وقت صبح تا نماز شام می کشتند و غارت می کردند. (کتاب الفتوح؛ صفحه 282 (
در حمله ی اعراب به گرگان؛ مردم با سپاهیان اسلام به سختی جنگیدند؛ بطوریکه سردار عرب ( سعید بن عاص ) از وحشت؛ نماز خوف خواند . پس از مدتها پایداری و مقاومت؛ سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعید ابن عاص به آنان « امان » داد و سوگند خورد   « یک تن از مردم شهر را نخواهد کشت » مردم گرگان تسلیم شدند؛ اما سعید ابن عاص همه ی مردم را بقتل رسانید؛ بجز یک تن؛ و در توجیه پیمان شکنی خود گفت: « من قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم! .. تعداد سپاهیان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود. (کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶ - کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم ؛ صفحه ۱۷۸ )
پس از فتح" استخر" (سالهای 28-30 هجری) مردم آنجا سر به شورش برداشتند و حاکم عرب آنجا را کشتند. اعراب مسلمان مجبور شدند برای بار دوم" استخر" را محاصره کنند.مقاومت و پایداری ایرانیان آنچنان بود که فاتح "استخر" (عبدالله بن عامر) را سخت نگران و خشمگین کرد بطوریکه سوگند خورد که چندان بکشد از مردم " استخر" که خون براند. پس خون همگان مباح گردانید و چندان کشتند خون نمی رفت تا آب گرم به خون ریختندپس برفت و عده کشته شدگان که نام بردار بودند "چهل هزار کشته " بودند بیرون از مجهولان.(کتاب فارسنامه ابن بلخی صفحه 135-- کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه 163)

رامهرمز نیز پس از جنگی سخت به تصرف سپاهیان اسلام در آمد و فاتحان عرب؛ بسیاری از مردم را کشتند و زنان و کودکان فراوانی را برده ساختند و مال و متاع هنگفتی بچنگ آوردند.(کتاب الفتوح؛ صفحه 215)  
مردم کرمان نیز سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان؛ حاکم کرمان با پرداخت دو میلیون درهم و دو هزار غلام بچه و کنیز؛ بعنوان خراج سالانه؛ با اعراب مهاجم صلح کردند.(کتاب تاریخ یعقوبی صفحه 62 -کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه 2116, 2118 - کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه 178,179)
جنایات اعراب تنها به این شهر‌ها ختم نشده است و اینها تنها گوشه‌ای از تاراج میهنمان به دست تازیان بود و آشکارا مقاومت ایرانیان در برابر آنان را ثابت می‌کند. اگر شهر خاصی‌ مورد نظر شما بود خوشحال خواهم شد که روایت آنرا شرح دهم.
در کتاب عقدالفرید چاپ قاهره-جلد ۲ صفحه ۵ -سخنی از خسرو پرویز نقل شده که می گوید: اعراب را نه در کار دین هیچ خصلت نیکو یافتم و نه در کار دنیا. آنها را نه صاحب عزم و تدبیر دیدم و نه اهل قوت و قدرت. آنگاه گواه فرومایگی و پستی همت آنها همین بس که آنها با جانوران گزنده و مرغان آواره در جای و مقام برابرند .فرزندان خود را از راه بینوایی و نیازمندی می کشند و یکدیگر را بر اثر گرسنگی و درماندگی می خورند.از خوردنیها و پوشیدنیها و لذتها و کامروانیهای این جهان یکسره بی بهره اند.



شرم و ننگ جاودانه باد بر ایرانیانی که آگاهانه این راستیهای تاریخ را نادیده می گیرند.

برگرفته از:
کتاب تاریخ طبری - محمد بن جریر طبرى – بازگردان ابوالقاسم پاینده- چاپ پنجم 1375 ،ناشر اساطیر
کتاب فارس نامه ابن بلخی, ناشر بنیاد فارس شناسی - چاپ 1374
کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران -تالیف عبدالعظیم رضایی – چاپ دهم 1378
کتاب آفرینش و تاریخ، مطهر بن طاهر مقدسى (م381) ، بازگردان محمد رضا شفیعى کدکنى، تهران، آگه، چ اول، 1374ش
کتاب ملاحظاتی در تاریخ ایران، علی میرفطروس. آلمان. چاپ اول-1998
کتاب تاریخ اجتماعی ایران. مرتضی راوندی. تهران. انتشارات امیرکبیر. چاپ2. جلد2
کتاب اسلام در ایران. ایلیا پاولویچ پطروشفسکی. ترجمه کریم کشاورز.تهران. انتشارات پیام. 1363
کتاب فتوح البلدان، احمد بن یحیی بلاذری / کتاب مروج الذهب ، علی بن حسین مسعودی
کتاب غرر اخبار ملوک الفرس، ابومنصور ثعالبی / کتاب تاریخ بخارا، ابوبکر نرشخی
کتاب مجمل التواریخ و القصص- به تصحیح محمدتقی بهار / کتاب اخبار الطوال، ابوحنیفه دینوری
کتاب عقدالفرید،  ابن عبدربة المالک / کتاب تاریخ طبرستان، ابن اسفندیار
کتاب تاریخ سیستان، مولانا شمس‌الدین محمد موالی- محمود بن یوسف اصفهانی
کتاب تاریخ رویان، مولانا اولیاءالله آملی / کتاب تذکره شوشتر، سید عبدالله شوشتری
کتاب تاریخ کامل، علی ابن اثیر / کتاب تاریخ یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب
کتاب دو قرن سکوت، عبدالحسین زرین کوب / کتاب الفتوح، ابن اعثم کوفی
 کتاب شاهنشاهی ساسانی، تورج دریایی

۱۳۹۰ فروردین ۲۴, چهارشنبه

تو را اي كهن بــوم و بَــــــــر دوسـت دارم









تو را اي كهن بــوم و بَــــــــر دوسـت دارم







ز پوچِ جهان هيــــــــــــــــچ اگر دوست دارم

تو را اي كهن بــوم و بَــــــــــر دوســـــــت دارم

ترا ، اي كهن پيرِ جاويد بُــــــــــــــــــــــــــــــــــرنا

تو را دوســـت دارم ، اگر دوســــــــــــــــــــــــــت دارم

ترا ، اي گرانمايه ، ديرينه ايـــــــــــــــــــــــــــران

تو را اي گرامي گُــــــــــــــــــــــــهر دوست دارم

ترا ، اي كهن زاد بــومِ بــــــــــــــــــــــزرگان

بزرگ آفرين نامـــــــــــــــــور دوست دارم

هنروار انديشه ات رخشــــــــــــــــــــــد و من

هم انديشه ات ، هم هنــــــــــــــــــــر دوست دارم

همه كشتزارانَت ، از ديـــــــــم و فـــــــــــــــــــــاراب

همه دشــت و دَر ، جوي و جَر دوســـــــــــت دارم

كويرت چو دريـــــا و كوهــــــــت چو جنگــــل

همه بــوم و بَــر ، خشك و تَر دوســت دارم

شهيــــدانِ جانبـــاز و فرزانــــه ات را

كه بودند فخر بشر دوســــــــت دارم

به لطفِ نسيـــــــــــمِ سحر روحشان را

چنانچون ز آهن جگر دوســـــــــــــــت دارم

هم افكار پرشورشــــــــــان را ، كه اعصـــــــــــار

از آن گشته زير و زِبَر دوســــــــــــــــــــــــــــت دارم

هم آثارشان را ، چه پـــــــــــــند و چه پيغـــــــــــام

و گر چند سطري خبر دوســــــــــــــــــــــت دارم

من آن جاودانيـــــــــــاد مـــــــردان ، كه بودند

به هر قرن چندين نفر دوســـــــــــــــت دارم

همه شاعــرانِ تو وآثارشــــــــــــــــان را

به پاكي نسيم سحــــــــــــــــــر دوست دارم

ز فـــــردوسـي ، آن كـــاخ افسانه كـــــــافراخت

در آفاق فخر و ظفر دوســـــــــــــــــــــــــــــت دارم

ز خيــــــام ، خشم و خروشــــي كه جاويـــــــــــــــــــــد

كند در دل و جان اثر دوســــــــــــــــــــــــــــت دارم

ز عطــــــــــار ، آن سوز و سوداي پُــــــــر درد

كه انگيزد از جـــــــان شَرَر دوســــــــت دارم

وز آن شيـــفته شمــس ، شــور و شراري

كه جان را كُنَد شعله ور دوســـت دارم

ز سعــدي و از حافــــــــظ و از نظــــــامي

همه شور و شعر و سمر دوســــــــــــــــت دارم

خوشا رشــــــت و گرگــــــــــان و مازنـــــدرانــــــت

كه شان همچو بحر خزر دوســــــــــــــــــــــــــــــت دارم

خوشا حوزه شُرب كـــــــــــارون و اهـــــــــــــــــــــــــــــــواز

كه شيرين ترينش از شِكَر دوســـــــــــــــــــــــــــت دارم

فــري آذرآبـــادگــــــــــــــــان بزرگت

من آن پيـــشــــــگام خطر دوسـت دارم

صفاهــــــــــــــــــان نصف جهان تو را من

فزونتر ز نصف دگر دوســــــــــــــــــــت دارم

خوشا خطه نخبه زاي خـــــــــــــــــــــــــــــراسان

ز جان و دل آن پهنه ور دوســـــــــــــــــــــــــت دارم

زهي شهر شيـــــــــــــــــــــــــــراز جنت طرازت

من آن مهد ذوق و هنر دوســـــــــــــــت دارم

بَر و بوم كُـــــــرد و بلــــــــــوچ ترا چون

درخت نجابت ثمر دوســـــــــــــت دارم

خوشا طرفِ كرمـــــان و مرز جنـــــوبــــت

كه شان خشك و تر ، بحر و بَر دوســــــــت دارم

من افــــــغانِ همريشه مان را كه باغــــــــــــــي ست

به چنگ بتَر از تَتَر دوســـــــــــــــــــــــــــــــــــــت دارم

كهن سُغـــــــــــد و خـــــــــــــوارزم را با كويـــــــرش

كه شان باخت دوده ي قجر دوســــــــــــــــــت دارم

عــــــــــراق و خليـــــــــج تو را چون وَراَزورد

كه ديوار چين راست در ، دوســـــــــــت دارم

هم ارّان و قفقــــــــــاز ديـرينـــــه مان را

چو پوري سراي پـــــــــــــــــدر دوست دارم

چو ديروزِ افسانه ، فرداي رويــــــــــــــــــــات

به جان اين يك و آن دگر دوســـــــــــــــــــت دارم

هم افسانـــــــــــه ات را ، كه خوشتــــــــــــر ز طفلان

برويانَدَم بال و پَـــــــــــــــــــــر ، دوســت دارم

هم آفاقِ روياييت را ، كه جاويــــــــــــــــــــد

در آفاقِ رويا سفر دوســــــــــــــــــت دارم

چو رويــــا و افســـانه ، ديروز و فردات

به جاي خود اين هر دو سر دوســــــــت دارم

تـــــــــــــــــو در اوج بودي  ،  به معنا و صورت

من آن اوجِ قدر و خطر دوســــــــــــــــــــــــــــت دارم

دگر باره بَــــــــــــــــــــــــــــــــرشو به اوجِ معاني

كه ت اين تازه رنگ و صُوَر دوســـــــــــت دارم

نَـه شـرقي ، نه غـربي ، نه تازي شــدن را

براي تـــو ، اي بــــــوم و بَــــــــــر دوست دارم

جهـان تا جهـان است ، پيـــــــــــــــــــــــــــروز باشي

برومنــــد و بيـــــــــــــــــدار و بهـــــــــــــــــروز باشــــــي

اخوان ثالث